لعل، سرجنگل و دولت یار

از کتاب: در امتداد کوه بابا و هریرود ، بخش چهارم

از پنج او بطرف دولت یار و درۀ نرگس

پیشتر متذکر شدیم که یکی از دره هائی که از "پنج او" بطرف غرب منشعب شده است، درۀ "نرگس" است. سرک هرات از پنج او به بعد در همین دره کشیده شده است. دو طرف دره را کوه هائی فراگرفته که قشر خاک زراعتی آن ضخیم است و کاملاً للمی کاری میشود مخصوصاً دامنه های جنوبی کوه ها برای این کار وقف شده و هزاره ها در این انتخاب منظوری دارند قراریکه میدانید گندم للمی همان گندمی است که با آب باران آبیاری میشود و چون این آبیاری به اختیار و بدست بشر نیست، دامنه های جنوبی کوه ها را که از تابش مستقیم آفتان چپ است برای این کار انتخاب میکنند تا اگر باران دیرتر و کمتر هم ببارد کشت از خشکی نسوزد و به تدریج پخته شود بر عکس دامنههای شمالی و آفتابی کوه ها را برای روئیدن بته یعنی محروقات خویش میگذارند به این ترتیب از دامنه های جنوبی گندم و از دامنههای شمالی بته میبردارند در ته دره "نرگس" مزارع گندم منبسط است و درین وقت سال (7) اسد ساقه های گندم 35 سانتی متر بلند شده و هنوز سبز است.

حد به حد بفاصله های نزدیک نیم کیلومتر و یک کیلومتر قلعه ها در میان کشتزار ها افتاده است. زنان و اطفال هزارهها با لباسهای سرخ و سیاه روی بامها و در گرد و نواح قریه ها مشغول کار و بازی میباشند. این دره از "پنج او" تا "سر نرگس" یا کوتل نرگس 11 کیلومتر طول دارد و قلعۀ "غوچک"، قلعهٔ "متا"، قلعه "میر حاجی"، قلعهٔ "چاربالا" و قلعه "کلان" یکی پشت دیگر دم راه میآیند. در پوزه های پیش برآمده تیغه کوه سمت چپ دره در نقاط بلند و صعب المرور حد بحد یک یک برج مخروطی دیده میشود که به مقصد امنیت و نگرانی دره آباد شده است مزارع للمی در دامنه های بسیار شخ کوه های جنوبی دره طوری معلوم میشود که گوئی پارچه های سبز را در جدار سراشیب کوه ها فرش کرده باشند و هزاره های زحمت کش از رده های بسیار باریک تقریباً عمودی با گاو و قلبه خود در آن پایان و بالا میشوند کوتل نرگس 2900 متر ارتفاع دارد.


درۀ گودر

در زیر پای غربی کوتل نرگس درهٔ دیگری آغاز میشود موسوم به درۀ "گودر". آب این دره خلاف آب نرگس بطرف غرب جاری است ولی پسان بطرف جنوب مایل شده و از ته درۀ "بینی گو" به هیرمند میریزد اولین قلعه پایان این دره 25 کیلومتر از "پنج او" فاصله دارد بفاصله 29 کیلومتری مرکز دای زنگی درهٔ "گودر" دو شاخه میشود یکی به طرف جنوب و دیگری بطرف شمال.

از دره جنوبی راهی بطرف "خوردک تخته" مرکز قدیم دایزنگی رفته که شاخهٔ شمالی را دره "اخضرات" گویند و سرک هرات در میان آن کشیده شده است. بفاصله سی و نیم کیلومتری پنج ،او رباط اخضرات واقع است. دره اخضرات از دره نرگس و گودر فراخ تر است. 9 کیلومتر دورتر در رباط مذکور قلعه یار محمد خان میآید بفاصله 59 کیلومتری پنج او "کوتل کرمان" واقع است که 2930 متر بلندی دارد.


آخر کوه بابا و شروع بند واخان

کوه بابا، همان سلسله کوه قشنگی که از دهن درۀ غوربند در امتداد دامنه های شمالی آن این همه راه ها را طی کردیم و حد بحد قله های پربرف آنرا از مدخل دره ها تماشا کرده رفتیم در حوالی کوتل اخضرات بپایان میرسد. این کوه که دو صد کیلومتر طول دارد از عقب کوه پغمان شروع شده و موازی با سلسله هندوکش بطرف قلب مملکت پیش میرود ارتفاع عمومی تیغه این کوه از چهار هزار متر متجاوز است از قله های معروف آن یکی "شاخ فولادی" است که از 5000 متر بیشتر ارتفاع دارد و دره فولادی بامیان بدان منتهی میشود. یکی از قله های بسیار قشنگ آن که تا حال از آن اسم برده نشده کوه "عروس" نام دارد که از "پنج او" و بهسود و دیگر نقاط معلوم میشود و در شمال شرقی مرکز ده زنگی دره "مور" به پای آن منتهی میگردد.

این قله از مجموع چندین قله استوانه ئی تشکیل شده و مجموع آن با رنگ گلابی ئی که دارد روی ورقه سفید برف شبیه به پایه های آبدات قدیمه ئی است که از سنگ خارای گلابی روی تهداب مرمری آباد شده باشد کوه بابا از زیباترین کوه های افغانستان است و دو سرکی که از کابل تا پنج او مرکز ده زنگی کشیده شده در دامنه شمالی و جنوب آن امتداد دارد سیاح میتواند با طی این دو راه دره های زیبا، آبهای شفاف دهکدههای قشنگ تیغه های بریده بریده و گلابی و قله های سفید و پر برف "عروس" کوه های افغانستان را مشاهده کند و حظ ببرد. از غوربند تا یکاولنگ سرک بفاصله متوسط سی کیلومتر در دامنه های شمالی این کوه ادامه دارد و در کوتل شاتو میان "نیک" و "پنج او" سرک به ارتفاع 3100 متر از تیغه مرکزی آن گذشته و از دامنههای شمالی به دامنه های جنوبی آن واصل میشود.

در دامنه های جنوبی آن هم سرک بفاصله 30 کیلومتر تیغه کوه مذکور ادامه دارد ولی چون سرک در ته دره های فرعی که اسم بردیم کشیده شده منظره کوه بابا از نظر پنهان است. چون بلندترین قله کوه ،بابا 

"شاخ فولادی" است و این قله در حوالی جنوب غربی بامیان واقع است میتوان گفت که بلندترین حصص کوه بامیان همین دو قله "شاخ فولادی" و "کوه عروس" واقع شده و بعد از آن خم شده میرود. بعد از کوتل شاتو خمی تیغه کوه بصورت محسوس معلوم میشود و به این طریق دوام دارد تا در حوالی کوتل اخضرات خاتمه می پذیرد.

بعد از کوتل اخضرات اگر چه سرک از ته دره تنگی میبرآید و قسماً در وادی های فراخ و مجرای رودخانه لعل و کرمان ادامه دارد معذالک در افق شمال و جنوب میان دو سلسله کوه محدود است که تیغه شمال را "تیربند" و سلسله جنوبی را "بند واخان" گویند اهالی محلی این نقاط "بند" کوه و "کوه بند" را گویند و این کلمه با اسمای خاص کوهها استعمال شده .است "بند  واخان" از کوه بابا پست تر و در افق جنوبی ،سرک فراز یک سلسله تپه ها تا حوالی "دولت یار" ادامه دارد و از اینجا به بعد "بند بایان" جای آنرا میگیرد این کوه تا چغچران و نقاط غربی آن ادامه یافته و بنام "فیروز کوه" هم یاد شده که از آن در موقعش ذکر خواهیم نمود.


لعل و کرمان

از نقاط معروف هزاره جات یکی لعل و کرمان است که در داستان ها و بعضی مأخذ هم اسم برده شده و شواهد عمرانات قدیم هم تا یک اندازه در آنجا دیده میشود چنانچه قبل برین در این موضوع اشاره نمودیم لعل و کرمان دو کلمه و دو اسم و نام دو جای است متصل بهم که اگر از طرف ده زنگی بگیریم اول "کرمان" می آید و بعد "لعل". روی همرفته از پای کوتل کرمان به بعد سرک در حدود 35 کیلومتر داخل این دو علاقه میباشد کرمان و لعل هر دو یکجا منطقه ایست نسبتاً

فراخ و در امتداد کوه بچه ها یک سلسله تپه ها و غندیها دیده میشود. از لعل و کرمان رودخانه ئی میگذرد که بنام همین دو جا معروف است. دقت در اطراف این رودخانه در اینجا ضروری است زیرا در تشکیل رودخانه هریرود سهم زیاد دارد و این یادداشت مختصر وقتی به درد مامیخورد که به مطالعه خط سیر عمومی این رودخانه بزرگ بپردازیم رود خانه لعل و کرمان از "سرخ بوم"، یکی از قله های "بند واخان" که 6 کیلومتر از کرمان فاصله دارد، سرچشمه میگیرد و از کرمان و لعل و "دهن سقابه" و "رباط قزل" عبور مینماید. تا اینجا سرک هرات با مجرای رودخانه قریب است و بعد از نقطهٔ اخیرالذکر از هم جدا میشوند و سپس سرک بطرف "گرم او" داخل یک سلسله تپه ها میشود و بالاخره در ته دره تنگی که شرح داده خواهد شد، داخل میشود.

رودخانه لعل و کرمان تا دولت یار بطرف شمال مایل میگردد و استقامت غربی را پیش گرفته و از راه درهٔ "شینه" به خود "شینه" و از آنجا در نقطه ئی موسوم به "چراغ دان" متصل "لکه مزار" تقریباً 20 کیلومتر از دولت یار پایان تر به رودخانه سر جنگل یکجا شده و هریرود را تشکیل میدهد.

کرمان در حدود 20 کیلومتری کوتل کرمان و لعل 13 کیلومتر بعدتر از ین جا افتاده و از پنج او 92 کیلومتر فاصله دارد 12 کیلومتر دورتر کنار مجرای رودخانه لعل و کرمان محلی است که آنرا "دهن سقابه" گویند و رباطی هم به این نام موجود است.

شنبه 7 اسد: اینجا برای نان چاشت کنار رودخانه توقف نمودیم. رباط سقابه از نقطه نظر موقعیت اهمیت زیاد دارد زیرا بحساب منازل کاروان رو قدیم نقطه وسط راه میان کابل و هرات میباشد و بهر دو جانب 15 منزل راه میباشد. از نقطهٔ نظر اداری حکومت درجه سوم بنام حکومت لعل و سر جنگل وجود دارد که مربوط بحکومت کلان دایزنگی است.

بالا متذکر شدیم که لعل و کرمان چراگاهی برای حیوانات دارد. در حوالی رباط کرمان به قبیلهٔ کوچی "تغر" برخوردیم. به مجردیکه ما را دیدند یکدسته از جوانان مست و مغرور قبیلهٔ خود را کنار راه رسانیده و خواهش نمودند که حتماً متوقف شده و مهمان ایشان شویم آواز دهل از میان غژدیها بلند شده و دسته جوانان رشید به اتن شروع نمودند. توقف کردیم و بیکی از غژدیها داخل شدیم. ملک قبیله بکمال مهربانی و لطف از مهمانان خود استقبال نمود. دامن های غژدی را بلند کردند. آواز دهل عده دیگر را دعوت به اتن نموده و یکعده جوانانی که منحیث تناسب اندام و خطوط چهره زیباترین هیکل های کلاسیک مجسمه های یونانی را بخاطر می آرد، در گرد و نواح غژدی به اتن درآمدند.

بارها در پیرامون غژدیها ،افتاده شترها در دامان افق به چرا مشغول اند و سه  چهار تن از دوشیزگان قبیله مشکولهها را پر آب کرده و از دور بطرف غژدی آیند. آثار خوشی و نشاط و حرارت و فعالیت در چهرۀ نجیب خورد و بزرگ قبیله دیده میشود. خطوط دور افتاده کوه ها پستی و بلندی غندیها، غزدیهای سیاه، آواز دهل، جنبش و حرکت و فعالیت و اتن یکی از مناظر ممیزه و مخصوص دامان آزاد کهسار وطن محبوب ما است که به آن علاقه دارم و دیدن آن هر فرد افغان را محظوظ میسازد. قبیله تغر زمستان را در علاقه "کوات" میگذرانند و اوایل بهار از راه "تل" و "جدران" و "غزنی" و "بهسود" داخل نفس هزاره جات شده از ده زنگی بطرف کرمان و لعل میآیند و از اینجا از راه "دولت یار" و "شینه" و "کاسی" مرکز چغچران بطرف "گم او" میروند و در آنجا سال یک مرتبه در تابستان بازار بزرگ قبایل کوچی تشکیل میشود و حینی که به چغچران رسیدیم مفصل از آن صحبت خواهیم نمود.

چاشت 7 اسد است کنار رودخانه لعل و کرمان در مقابل رباط "سقابه" برای صرف نان توقف نموده.ایم اینجا به حساب منازل نقطه وسط راه میان کابل و هرات است و بهر دو طرف 15 منزل راه ادامه دارد به تناسب شمال و جنوب هم این نقطه تقریباً وسط میان بلخ و مزار شریف و قندهار افتاده زیرا قرار اظهارات اهالی محلی سوار از دهن سقابه به چهار شب به بلخ و مزار شریف و قندهار رفته میتواند. راهی که از اینجا بطرف سرپل و بلخ رفته از "دنگک" پای کوتل کوشان، "دهن کوشان"، "سفید میدان"، و "کچن"میگذرد.

بدینقرار ملاحظه فرمایند که راه سراسری مرکزی افغانستان خطی است که می بصورت دقیق از وسط مملکت میگذرد و حتی بعضی جاهای روی این سرک که شهرها ونقاط آبادان گرد افق به تناسب شمال و جنوب و شرق و غرب به یک و فاصله از آن افتاده اند.


در لعل و کرمان و دهن سقابه گلیم و برک و شال و نمد ساخته میشود. گندم و جو و شاخل ومشنگ کرمان و سرجنگل و شبدر و رشته کشت میشود. در لعل و تلخک تقریباً هزار خانه وار است و هر خانه از خود از 20 تا 24 "خانه دودی" دارد. خانه دودی به اصطلاح اهالی اینجا همسایه نشین یک قلعه را گویند.

ساعت دوی بعد از ظهر به راه افتادیم سرک مجرای رودخانه لعل و کرمان را گذاشته و روی یک سلسله تپه ها پایان و بالا میشود و این وضعیت 19 کیلومتر تا "رباط قزل" ادامه دارد تقریباً به همین فاصله دورتر قشلاق "گرم او" (گرم آب) می آید که از "پنج او" مرکز ده زنگی 136 کیلومتر فاصله دارد و آخرین قشلاق هزاره نشین بطرف غرب می باشد.

بنام "گرم او" نقاط متعددی در افغانستان داریم یکی آن همین قشلاق هزاره است که دورترین آبادی مربوط ولایت کابل بطرف غرب است و از نقطه نظر تراکم خانه ها و جمعیت بزرگترین دهکده هزاره میباشد که در خط مسافرت خود دیدم. سه پوزه خاکی تپه ها در اینجا یک جا شده و خانه ها به تدریج تا کمر تپه ها بالا رفته است. از ین دهکده 6 کیلومتر دورتر روی بلندی تپه در بغل راه سنگقاله مخروطی از سنگهای طبیعی کوه تشکیل داده اند که این نشانی حدود ولایت کابل و هرات است. فاصله این نقطه از پنج او 142 کیلومتر و از کابل از راه بامیان 550 کیلومتر میباشد و 2930 متر ارتفاع دارد.

اینجا چند دقیقه توقف نموده و روی تپه ها و کوههای افق شرقی و غربی یعنی بطرف کابل و هرات نگاهی افگنده و مسافرت خود را ادامه دادیم. از ین نقطه به بعد سرک داخل دره تنگ و قشنگی میشود که آب شفاف و باریکی در ته آن جاری است. سرک با دره پیچ و تاب میخورد عصر .است آفتاب از ته دره پریده و هنوز شاخه های کوه در پرتو آن روشن است نسیم بسیار لطیف از روی بته های کوهی برخاسته است. کبک و کبک زری زیاد دارد و خیل خیل روی سرک و در دامنههای کوههای دو طرف دره دیده میشود رفقای ما مصروف شکار اند و آواز فیر ایشان سکوت دره را بر هم زده است. این دره قشنگ یازده کیلومتر طول دارد و آخر آن آخر کهستانات هزاره جات است آفتاب نزدیک به غروب است، از دره برآمده و داخل وادی فراخ چغچران شده.ایم. آب "سبز او" (سبز آب) که در "یک اولنگ" دیدیم داخل درۀ "سر جنگل" شده و به نام رودخانهٔ سرجنگل کهسار شمال هزاره جات را عبور نموده و اینک در وادی چغچران از کنار آبادیهای "دولت یار" میگذرد


20 کیلومتر پایان تر آب لعل و کرمان در چراغ دان متصل "لکه مزار" به آن یکجا شده و از اینجا به بعد بنام رودخانه "هریرود" مسمی میشود.


دولت یار

دیگر روز 7 اسد به دولت یار رسیدیم خیمه های ما را کنار سواحل سنگی رودخانه "سرجنگل" در محلی موسوم به "ماهی پر" نصب کردند. رباط "دولت یار" از "پنج او" مرکز ده زنگی 153 کیلومتر و ماهی پر 158 کیلومتر فاصله دارد. دولت یار اولین دهکده مربوط ولایت هرات است که دم راه می آید و از نقطه نظر اداری مربوط بحکومت درجه سوم چغچران است که مرکز آن "کاسی" نام دارد و آنرا پسان تر خواهیم دید دولت یار اولین دهکده چغچران و شرقی ترین آبادی مربوط ولایت هرات است که سرک سراسری کابل - هرات از آن میگذرد و میتوان آنرا دروازه غربی حصار کهستانی هزاره جات خواند. سرک و مجرای رودخانه سرجنگل از ین نقطه به بعد تا قلعه آهنگران و بعدتر تقریباً 50 کیلومتر از سلسلهٔ "بند واخان" و"بند بایان" که افق جنوبی را مسدود ساخته دور میباشد. بطرف شمال غندیها و تپه های خاکی معلوم میشود و از روی تشکل اراضی و اوضاع توپوگرافی مناظر صفحات شمال هندوکش بنظر می آید و از ماورای تپه ها افق گشاده و فضای وسیع باختر محسوس میشود. در گرد و نواح دولت یار اراضی زراعتی منبسط .است. گندم و جو بیشتر کشت میشود. اهالی آن "تیمنی" و در حدود 200 خانه میباشند. هر وقت که رفت آمد روی سرک و سراسری مرکزی بصورت مرتب عملی شود دولت یار یکی از منازل عمده و یکی از توقفگاه های آن خواهد بود و آن وقت نصب تانک تیل و تعمیر هوتل کوچکی در اینجا ضروری خواهد شد.

رفقای سفر ما و جمعی از باشندگان محلی کنار مجرای هریرود روی صخره های "ماهی پر" جمع هستیم. رودخانه که اینجا هنوز هم بنام سرجنگل و پایان تر بنام هریرود یاد میشود در بستر سنگی خویش به ناز و خروش جریان دارد. از روی بستر و سواحل سنگی رودخانه واضح معلوم میشود که رشته های سنگی کوه های هزاره جات به اندازل پست شده رفته که بالاخره سطح زمین را تشکیل داده و خاک زراعتی روی آنرا فراگرفته است. "ماهی پر" نقطه ئی است که اختلاف 3- 4 متر پستی و بلندی مجرای رودخانه آبشاری تشکیل داده و در نقطه ئی که آب پایان میریزد ماهی ها در سطح بالا خیز میزنند و عموماً بدان نرسیده و پس می افتند.

تیمنی ها برای گرفتن این ماهی ها اصول مخصوصی .دارند. در نوک چوبی، تکری را بسته و روی سنگ مقابل شرشره آب مینشینند، وقتیکه ماهی خیز میزند، آنرا بهوا گرفته و عقب سر خود پرتاب میکنند و باین ترتیب در ظرف دو سه ساعت صدها ماهی میگیرند.

شب اولی است که مهمان رودخانه "سر جنگل" یا سرجنگل آب میباشیم. بستر سنگی رودخانه، خط آبی جریان آب صخره های بزرگ صدای آبشار، آسمان گشاده فراز تپه های سمت شمال و خستگی راه هر کدامش بجای خود عاملی است که قوه حرکت را از ما سلب کرده و هرکس روی سنگی در وسط آب نشسته یا دراز کشیده و به زمزمه امواج رودخانه سرجنگل گوش میدهد. دامان آسمان آهسته آهسته سیاه و ستارگان یکه یکه پیدا شده .میروند در عالم خواب و خیال کوه ها، قله،ها کوتل،ها رودخانه،ها وادی ها و منازل طولانی راه همه چون برق از نظرم میگذرد. رودخانه ئی که در دره "سبز او" یک اولنگ جوئی بیش نبود، در دره سرجنگل کلان شده و اینک بشکل رودخانه خروشان از میان صخره های "ماهی پر" میگذرد و پایان تر بنام "هریرود" جائی میرود که آخرین منزل مسافرت ما بدانجا منتهی میشود.

نان تیار است، ماهی های سرجنگل بریان شده رادیوی سفری خبرهای داخل خارج را در پیرامون خیمه های ما پخش کرده است.


از دولت یار تا کاسی

ساعت ده روز 8 اسد به قصد "کاسی" مرکز "چغچران" به راه افتادیم. سرک بفاصله یک کیلومتری مجرای رودخانه سرجنگل کشیده شده و فاصله میان سرک و رودخانه را اراضی زراعتی اشغال کرده است. زمین و سرک هر دو هموار است. 13 کیلومتر دورتر اولین آبادی که دم راه می آید "شینه" یا "شینیه" نام دارد. شینه جائی است سبز و خرم و رودخانه لعل و کرمان که پیشتر بشرح آن پرداختیم و از رباط "قزل" از آن جدا شده بودیم از ته دره ئی تنگ "شینه" به آرامی رمیده و از مقابل دهکده شینه و درختان سبز و انبوه آن میگذرد و 6 کیلومتر دورتر بطرف شمال گفته در "چراغدان" به رودخانه سرجنگل یکجا میشود. شینه وادی ایست مستطیل شکل که طول آن از جنوب به شمال افتاده است.

شرق و غرب آن بیشتر تپه زار و مخصوصاً بطرف غرب دامنه جدار دره شینه بشکل کوه بچه پیش برآمده است بالای تپه ها و روی تیغه کوه فاصله بفاصله برجها مدور و مخروطی و بعضیهای آن چهار ضلع است. از سنگ ساخته شده و در قسمت فوقانی تیرکش و کنگره دارد و سنگ کاری آنها خیلی قشنگ و محکم و زیبا است. در شینه درخت های بزرگ چنار وجود دارد و جای الله یار خان ملک و روشناس دهکده در میان شاخسار درختان در سواحل راست رودخانه پنهان است.

اسحق زائیهای مالدار در کنار سواحل رودخانه غژدیهای خود را نصب کرده اند. ایشان از "گلران" می.آیند ییلاق تابستانی آنها کوه های ده زنگی میباشد. در مقابل شینه 6 کیلومتر بطرف شمال غرب ،گفته در پای کوه بچه زرد رنگ و نصواری، آبادی و زیارتی است موسوم به "چراغدان" و "لکه مزار". رودخانه لعل و کرمان در اینجا به رودخانه سرجنگل وصل میشود و مجموع هر دو را از ین بعد هریرود گویند.

بعد از کمی توقف در شینه راه خود را پیش گرفتیم سرک از پل شینه روی رودخانه لعل و کرمان که اینجا بنام رودخانه شینه هم یاد میشود، میگذرد و داخل یک سلسله تپه های خاکی .میگردد از "لکه مزار" تا "بادگاه" 26 کیلومتر سرک و رودخانه هریرود از هم جدا هستند رودخانه در بستر سنگی خود در ته دره عمیقی جریان دارد که محل کشیدن سرک در کنار آن نیست و سرک قراریکه گفتیم داخل یک سلسله تپه ها میگردد.

هوای این منطقه گرم است گندم للمی که در هزاره جات سبز بود، اینجا زرد شده و چون ارتفاع این تپه ها از کوههای ده زنگی پست تر است اگر باران مرتب نبارد، للمی زود میسوزد و زردی ئی را که ذکر کردیم پیش از وقت است. سرک در خم و پیچ کمر تپه ها پیچ و تاب میخورد حرارت آفتاب روی تپه های خاکی بیشتر محسوس میشود از بعضی نقاط بلند سلسله غندیها مانند موج دریا بنظر می آید و در آخر افق جنوبی در قله های "بند واخان" دو لکه کوچک و سفید برف معلوم میشود.

12 کیلومتر دورتر از شینه دهکدهٔ کوچکی است موسوم به "گنداب". اینجا شیله ایست و آب باریکی از دامنه های بند واخان از میان تپه ها باینجا میرسد. گنداب حصه فراخ علف زاری دارد در اینجا سه نوع رهایشگاه دیده میشود. غژدی، خرگاه و خانه های گلی یک منزله اسحق زائیها در غژدیهای سیاه، فیروز کوهی های محلی در خرگاه بود و باش دارند و خانه های گلی مخصوص زمستان ایشان است. گل خانه های گلی شوره دار است و سفید میزند. 20 خرگاه در پای تپه قطار است و غژدیهای سیاه روی علف ها نصب است. سرک باز دوری زده و 2 کیلومتر بعدتر باز بالای تپه هائی میشود که از بته پوشیده است و للمی ندارد.

14 کیلومتر دورتر از گنداب که 26 کیلومتر دورتر از شینه میشود، سرک در وادی "بادگاه" دوباره بسواحل مجرای هریرود پیوست میگردد. اینجا رودخانهٔ دفعتاً هریرود بنظر .میخورد بستر آن سنگی و روی سنگهای سواحل آنرا گل زرد رنگی فراگرفته و با رنگ آبی آب منظره قشنگی تشکیل داده است. رودخانه به آرامی تمام جریان دارد گندم در سواحل چپ آن زرد شده، در کنار چپ آن قشلاقهای بادگاه و در کنار راست آن 14 خرگاه بزرگ نصب است. رباط بادگاه کنار رودخانه در میان کشتزارها واقع است درختهای چندی هم دیده میشود. افق جنوبی را بند واخان مسدود ساخته و آن حصه آنرا که در عقب قشلاق های بادگاه واقع شده، "سیاه سینه" گویند.

در وادی "بادگاه" 5 کیلومتر سرک در حوالی مجرای رودخانه هری رود کشیده شده سپس سرک از آن جدا شده و باز داخل یک سلسله تپه ها میگردد ولی این دفعه خط سرک طوری ادامه دارد که افق مقابل تا نقطه دوری تشخیص میشود. بطرف شمال و جنوب دو رشته کوه بلند تر از کله تپه ها معلوم میشود. رویهمرفته تیغه کوههای اطراف و خطوط تپه ها و غندیها همه بطرف غرب سراشیب است. افق گرد آلود است کوه ها تپه،ها غندیها نشان میدهد که قشر زمین در اینجا خیلی ها چین خورده و بسبب نبودن آب تحت تابش آفتاب سوخته است.

در آفتاب مایل بعد از ظهر سایه کله های تپه ها صفحۀ "موزائیک" سیاه و طلائی تشکیل داده این منظره به دشتهای باختر شباهت دارد منتها اینجا تپه زار است ولی سرهای تپه ها عموماً از یکدیگر بلند نیستند و روی همرفته خمیدگی و نشیب بطرف غرب، بجانب وادی "کاسی" محسوس میشود. این تپه ها 11 کیلومتر راه را در برگرفته و بالاخره سرک از پوزه سنگی گذشته به کنار سواحل رودخانه هریرود به وادی "کاسی" منتهی میشود. اینجا مانند وادی دولت یار تپه ها از دو ساحل رودخانه کمی دور شده و وادی فراخ و طولانی مدنظر گسترده میشود. 5 کیلومتر دورتر کنار سواحل هریرود به مرکز حکومت چغچران یعنی "کاسی" واصل شدیم و چهار روز در اینجا اقامت داشتیم.