32

حلولیان وتناسخیان

تاریخ افغانستان بعد از اسلام چهارم ، اوضاع اقتصادی و اجتماعی و اداری و فکری و علمی و ادبی افغانستان
04 February 1967

درفلسفه عبارت از نفوذ ودخول چیزیست درچیز دیگر به نحویکه وجود حال فی نفسه عین وجود محل باشد یعنی تعلق چیزی به چیزی دیگر که یکی صفت .دیگری موصوف باشد مانند سپیدی که متعلق وحال درجسم است . وحلولیه کسانی اند که عقیده دارند که خدادرتمام اشیاءحلول وامتزاج دارد مانند شیرینی درانگور.۱ 

اما تناسخ تعلق روح ونفس ناطقه است بعداز تلاشی وفناء بدن ببدن دیگر بدون حصول فاصله میان اندو .۲

در فلسفه هند یونان ودیگر ملل ، فکر یا تنا سخ از زمان قدیم بنوعی از انواع موجود بود ، ومکتب فلاطونی جدید که طریقۀ رایج فکری عصر آغاز اسلام در ممالک شرق وسطی شمرده میشد ، نیز عناصری ازین افکار زردشتی وبودایی وادیان مختلف مقامی افغانستان وسغد وماوراء النهر بر خوردند ، ودر مصر وشام وروم شرقی که پرورشگاه فلسفۀ فلاطونیت جدید بود ، بایک ممزوج تصوف وفلسفۀ که وحدت وجود مبنای آن شمرده میشد مواجه شدند .

در اسلام نخستین شخصی که به الو هیت حضرت علی وتناسخ ورجعت قائل شد،عبدالله بن سبایهودی نومسلم (متوفی حدود ۴۰هـ۶۶۰م)بود که پیشوای غالیان شیعه است واو میگفت : که حضرت علی نمرده ، بلکه دربین ابر ها پنهانست ،و هنگامیکه پیروانش آوازر عدرا میشنیدند همی گفتند که علی خشمگین گردید .۳ابن عساکر گوید : هنگامیکه باحضرت علی بیعت کردند ، ابن سبا باو گفت : توزمین را آفریدی ، وارزاق رابپراگندی  ! اما حضرت علی اورا به ساباط مداین 

۱فرهنگ علوم عقلی ۲۳۵طبع تهران ۱۳۴۱ش. 

۲ همین کتاب ۱۷۶

۳ البدء والتاریخ ۵/۱۲۹

نفی کرده بود .۱

مادر فصول سابق این کتاب بارها در ضمن وقایع روشن ساختیم ، که بعد از جنبش بو مسلم خراسانی وقتل فجیع او که مانند پرده در امای الم انگیز از چشم مردم گذشت ، بقایای عقائد حلول ورجعت وتناسخ با شکال مختلف ظهور کرد، که ازان جمله راوندیان به تناسخ گرویدند.۲وایشان خراسانیانی بودند از شیعیان بنی عباس ، که بقول ابن اثیر مانند بو مسلم به تناسخ عقیده داشتند ۳،ودر بغداد بسال ۱۴۱هـ۷۵۸م هیاهو انداختند ، ومنصور خلیفه را خداخطاب کردند .۴

دیگر فرقۀ زرامیه در مرو وهرات بودند ، که امامت رادر خاندان عبدالله بن عباسی می دانستند ، وابو مسلم راهم دران سهم میدادند ، وبه عقیدۀ ایشان گویا روح الهی در ابو مسلم حلول کرده بود که بربنی امیه مظفر گشت وبه تناسخ ارواح قائل بوده اند۵ گروهی ازین طائفه  ابو مسلمیه منسوب خراسانی اند ، که اورا زندۀ جاویدان می شمردند ، وبه رجعت او منتظر ودند ومیگفتند آنکه با مر منسور کشته شد بومسلم نبود ، بلکه شیطان در چشم کشندگان بصورت بومسلم در امده بود . در هرات ومرو این طایفۀ رابر کوکیه هم میگفتند . واز همین طوایف حلولیه اند : مقنعیه یا سپید جامگان مبیضه که ماشرح آنرادر جنبش مقنع داده ایم . ۶وایشان میگفتند که روح الهی در آدم ونوح وابراهیم وموسی وعیسی ومحمد وعلی واولاد او وبومسلم حلول  کرد، واز بو مسلم به مقنع (مقتول ۱۶۱هـ۷۷۷م)رسید ، وبقول بوریحان بیرونی  مقنع قائل به تناسخ و حلول بود و دعوی خدایی میکرد و میگفت:

چون خدا قبل از تجسد دیده نمی شود ، بنابرین در کالبد انسان و بصورت بشر

۱تهذیب تاریخ ابن عساکر۷/۴۲۸

۲رک: فصل ۳ قسمت ۸ این کتاب

۳الکامل ابن اثیر

۴ظبری ۹/۳۰۷

۵ترجمه ملل و نحل ۱۱۳

۶رک: فصل ۳ قسمت ۸ همین کتاب

در آمد تا دیده شود. ابن العبری گوید که مقنع به پیروانش میگفت : که روح او بعد از مرگ در قالب مردی خاکستری موی که بر سمند خاکستری رنگ سوار باشد ظهور خواهد کرد، و بر روی زمین مسلط خواهد شد۲که این هم عین عقیده تناسخ و رجعت باشد.

ما در فصل سوم و قسمت هشتم آن در شرح احوال خراسان پس از بو مسلم (مقتول ۱۳۷هت۷۵۴م) دوام جنبش های طرفداران و پیروان اورا که مدتها طول کشید به تفصیل نگاشتیم ، که در هر یکی از ان جنبش ها، مظاهر عقائد قدیم پدیدار بود، مثلا خروج سنباذ در ۱۳۷هـ ۷۵۴م به نخواهی بو مسلم در تحت نفوذ عقائد زردشتی و انتظار مهدی موعود آن کیش بود، که معتقد بمرگ بو مسلم نبودند،وانتظار رجعتش را میکشیدند. ۳و بساز وقتیکه اسحاق از همین فرقه مسلمیه متصل مرگ بو مسلم در خراسان و ماوراأ النهر بر خاست ، وا هم مدعی شد که از طرف زردشت فرستاده شده و خود هم زردشت زنده است.۴ ه همان  عقیدۀ تناسخ ورجعت باشد.

عقائد حلول را جمعی از خراسانیان بین ممالک دیگر نیز انتشار دادند، چنانچه در سنه ۴۰۸هـ۱۰۱۷م حمزه بن علی زوزنی در شام فرقۀ خاصی را بنام دوزی (خیاط) تأسیس کرد، و کتابی را نوشت و دران مدعی شد که روح الهی در آدم حلول کرد، و از و به حضرت علی متدرجا منتقل شد، و بازر روح  علی به خلیفه العزیز فاطمی و از و به پسرش الحکیم انتقال یافت . درین تبلیغ دو نفر دیگر خراسانی حسن بن حیدرة الاخرم و محمد بن اسماعیل بخاری درزی هم با او همنوا بودند و اخرم باین گفتار تظاهر کرد تاکه در سنه ۴۰۹هـ۱۰۱۸م کشته شد۵ و این نشر عقائد حلول بقیه و دوام حرکاتی بود، که قبلا در خراسان روی داده بود.

۱آثار الباقیه ۲۱۱

۲مختصر الدول ۳۱۷

۳رک: فصل۳ قسمت ۸

۴الفهرست۴۸۳

۵تاریخ الاسلام السیاسی ۳/۲۱۶