سیاه پوشان نورستانی وامیرتیمور کورگان

از کتاب: افغانستان در پرتو تاریخ

سلسله کوه هندوکش که آنرا تیرپشت افغانستان میتوان خواند؛ با ستیغ مرتفع که درقله های شامخ به هفت هزارمترمیرسد دره های شاداب وخرم جایگاهی است که تمدن فرهنگ وعرف مردمان محلی افغانستان را دست نخورده وصاف نگه داشته.دردامنه های جنوبی حصص شرقی این سلسله کوه علاقه داریم که امروزبصورت عمومی آنرا(نورستان)میخوانیم وپیش از 90 سال قبل بنام(کفرستان)یا(کافرستان) یادمیشد همین کافرستان درحصص شرقی بنام(بلور)ودرحصص غربی به اسم(کتور)خوانده میشد.ازین دونام اسم اخیرالذکریعنی(کتور)درماخذ ادبی وتاریخی شهرت بیشتردارند.

کتورازنظرجغرافیائی بین حصه علیای دره پنجشیر وقرچ غان وقسمت علیای دره النگار افتاده علاقه ایست که از طرف شمال کوتل منجان از طرف غرب خاواک وپریان وازطرف جنوب الیشنگ علیا واز طرف شرق النگار بالا آنرا احاطه کرده. این علاقه ازدشوارگذارترین حصص هندوکش است واز چهار طرف کوها وکوتل های بلند ودشوارگذاراثراحاطه کرده ومردمان آنرا طوری درانزوای مطلق نگه داشته که حتی امروز هم معلومات صحیح راجع به این دیاروباشندگان آن دردست نیست.شبهه ئی نیست که ازراه خاواک وبریان والیشنگ والینگاربدان علاقه راه رفته ولی این را ها در اکثرایام سال برف گیر است وعلی العموم جزمردمان محلی کسی دیگربه آسانی آنهم فقط درتابستان ها بدان جا رفته نمیتوانند.

همه میدانیم که اکثرمردمان نورستان چه درشرق وچه درغرب چه درشمال وچه درجنوب آن ناحیه پوست می پوشیدند.مردمان نورستان غربی یعنی اهالی (کنور)ازین قانون مستثنا نبودند؛ بلکه پوست پوشیدن درمیان ایشان بیشتررواج بود و چون گوسفندان آنها بیشترسیاه بودند وموهای سیاه گوسفند ازبیرون سیاه میزد به(سیاه پوش)و(سیاه پوشان و(کافران سیاه پوش)شهرت پیدا کرده بودند شبهه نیست که تفریق قبایل وعشایرازروی رنگ جامه درمیان ترک ها هم بسیار معمول بود و(آق قرولو)و(قره قوزلو)موید این نظریه است.


اگر چه رو یهم رفته همه باشندگان نورستان امروزکافرستان قدیم دررشادت وجنگ آوری مشهوربوده و هستند؛ ولی سیاه پوشان کتورنسبت به سایرباشندگان نورستان رشید تروجنگی تربودند واین صفت راازمانه های قدیم محافظه کرده اند.

اگرچه ماخذ وکتب تاریخی راجع به نورستان دردست نیست وآنچه است جزاشاراتی محدود به حواشی آن دیارنمیکند؛ معذالک همین آثارمحدودهم معتقدند که جزسلطان محمود غزنوی وامیرتیمورکورگان کسی وارد نورستان ومخصوصأ وارد(کتور)شده نتوانست.صاحب مزلع السعدبن صحن شرح مقابله سیاه پوشان کتوربا امیر تیمور به یک فرد تمام مراتب شجاعت سیاه پوشان وسختی زمین آنها را چنین بیان میکند:

زشاهان کسی فتح کتور نکرد

چه گویم زداراسکندر نکرد

ازین فرد که جنبه ادبی دارد؛ چنین استنباط میشود که حتی داریوش واسکندرموفق به فتح کتورنورستان نشدند.بواقع این امرحقیقت دارد واین درکشورگشایی باستانی به داخل نورستان رفته نتوانسته اند سبکتگین ومحمود غزنوی هم تنها لغمان راتابع توانستند ولی بداخل کتورراه نیافتند ودرماخذ تاریخی جزازلغمانی ها که تابع بودند ازورای شمال تیغه هندوکش یعنی ازداخل نورستان خبری نیست.

موضوع لشکرفرستادن امیرتیمورورفتن خود او به کتورنورستان شرحی دارد ومطلع السعدبن تحت عنوان"ذکرغزوکتوروسیاه پوشان"مطالبی نوشته که ازعین نقل آن صرف نظرکرده وروح مطالب را یادآورمیشوم.امیرتمیورتقریبأ 8 سال بعد ازاعلان پادشاهی دربلخ درحوالی سال 800 هجری به قصد کشورگشایی درهندوستان ازماورالنهربرآمد ازگذرترمز برآب جیحون پل بسته بعدازعبور ازبلخ وارد سمنگان(ایبک)وبغلان شد وچون به اندراب رسید؛ اهالی محلی ازدست تجاوزسیاه پوشان کتورشکایت کردند.

اهالی علیای اندراب که کوتل(خاواک)و(بریان)میان ایشان وسیاه پوشان کتورحائل بود؛ از تجاوزوحمله های ناگهانی بومیان کتورسخت درهراس بودند.درین وقت اهالی کتوریعنی سیاه پوشان هنوزکافربودند و مسلمانان دره اندراب را سخت اذیت میکردند.وقت بوقت حمله میکردند.رمه ها وگله های گاوایشان را می ربودند وباج و خراج میخواستند وحتی زنان وفرزندان ایشان را به اسارت می بردند.مردمان قوی هیکل کتوربااندام درشت والبسه پوستی وتیروکمان های بزرگ خود درنظراهالی اندراب سخت عجیب وخارقه می آمدند وبه نحوی که صاحب السعد بن  مینگارد آنها را نه آدم بلکه(دیو)میخوانند وبرواقع این سیاه پوشان قوی هیکل با البسه و اسلحه عجیب وغریب خود بنظر آنها چون(دیو)سرسخت و قوی جثه می آمدند وازآنها سخت میترسیدند.علاوه برین چون دیار آنها کهستانی و صعب المرور بود کسی را جرئت نبود که به زادگاه آنها پیش برود.

امیرتیمورگورگان چون ازحال و احوال و کردارکفار کتورآگاهی یافت؛ درکوتل خاواک امرساختن قلعۀ ئی را داد و بعد چند دسته از لشکریان خود را امر داد تا به علاقه کتور داخل شوند.جزئیات حرکت و رفتن این لشکریان ازخاواک به علاقه کتورنورستان روشن نیست.چنین مینماید که اکثرأ اشخاص و حتی اسپ هارا ذریعه ریسمان ها ازکمرهای کتوه به ته دره یایان میکردند وچون ماه سرطان وفصل گرمای سال بود؛ اسپها درروز در برف فرو میرفتند لذا علی العموم درسرمای شب ازیکجا به جای دیگرحرکت می نمودند.

درین لشکرکشی خود امیرتیمورهم شامل بود؛ مخصوصأ که دسته های اعزامی او دراول و هله کاری ساختته نتوانستند؛ خودش شخصأ نظارت عملیات جنگی را بعهده گرفت و چندین اسپ سقط شد.کلان و کلان ترکفار این دیار را مطلع السعدین به نام بابه لقب (عداوعداسو)خوانده که حتمأ اصلأ کدام کلمۀ نورستانی است که فهمیدن آن با رسم الخط فارسی مشکل است.قراریکه درمطلع السعدین آمده بعد از جنگ های خونین عده ئی ازسیاه پوشان که کوهای شامخ بالارفته وعده دیگرنزدامیرتیمورآمدند وتیمورذریعه ترجمان دین اسلام را به ایشان عرضه داشت و جمعی مسلمان شدند ولی فوری همینکه به کوهای خود مراجعت کردند مرتد شدند و برتیمور وسپاه او شبخون ها زدند؛ بدین ترتیب جنگ های سخت تربین سیاه پوشان و قوای امیرتیموربوقوع پیوست وبه نحوی که درماخذ فوق الذکر آمده بسیاری از دلاوران کافری کشته شدند و تیموراز کله های آنها کله منار ساخت و خاطره کامیابی و فتوحات خود را در سنگ کند.

پس بدین ترتیب سال(800) هجری قمری در تاریخچه کتورنورستان سال مهمی است؛ زیرا باراول درین سال کشورگشائی به داخل یک علاقه صعب العبورنورستان وارد شده وبا سیاه پوشان کتور و دیار ایشان فتح شد و مسلمان شدند بازهم درمراجعت تیموراز دین اسلام به آئین سابقه خود رجعت کردند و محمد حکیم مرزا نواسه بابرکه با اهالی قسمت علیای دره الیشنگ جنگ ها کرد؛ موفق به مسلمان ساختن اهالی کتورنشد تا اینکه انجام این کار به دست امیرعبدالرحمن خان غازی صورت گرفت.

29/8/41