32

تلخیص از راپورت جان مکنیل سفیر بریتانیه در ایران

از کتاب: تاریخ تجزیه شاهنشاهى افغان ، فصل چهارم ، بخش حوادث سیاسی افغانستان

"سفیر روسیه شاه را تا کنون تحریک مینماید که در موسم زمستان بر هرات حمله ور گردد، زیرا هنوز حالت لشکر خوب است. مطابق اطلاعاتیکه کلنل ستودارت داده، هنگامیکه یکی از قاصدان من از لشکرگاه شاهی بسوی تهران می آمد، جمعی از سواران شاهی گماشته شدند تا او را تعقیب نموده و بگردانند سواران او را گرفته و لشکرگاه بردند و با کمال شدت و فشار پیش آمدند، چون بعد ازین کلنل ستودارت جلالت مآب حاجی (صدر اعظم) را دید و گفت که این شخص از خدمتگاران من است حکومت ایران امر داد، تا او را در حفاظت لشکر نگهدارند که در آنجا با او حاجی خان قره باغی رفتار بسیار بدی کرد

در تهران شهرت دارد که سفیر روسیه اعلام داشته که اگر شاه ایران بفتح هرات موفق آید، دولت روسیه تمام وام خود را که بر ذمت ایران دارد بدو خواهد بخشید و امپراطور روسیه میخواهد این اقدام نیک را برای ادای مصارف لشکر کشی هرات نماید.

با کمال احترام یک نقل را پوری را که چند روز قبل از طرف ریزیدنت ما مقیم بوشهر رسیده تقدیم میدارم و ازان بران عالی جناب پدید خواهد شد که چند روز قبل یک تحریک مهیج ساختن مردم برای قتل عام وفد روسیه از طرف حکومت بوشهر با عنف و شدت فرو نشانده شد. مانع بزرگ مداخلهٔ بریتانیه در جنگ ایران و هرات قیدیست که در ماده نهم معاهدۀ تهران موجود است، ولی با وجود این ماده نمیتوانیم که عملیات تخریبی هرزه و غیر عادلانۀ ایران را در مقابل دفاع هند که برای ما خیلی گرانبهاست، اجازت دوام بدهیم. در حالیکه شاه ایران اکنون میخواهد با عزم صمیم در ان کشوری نفوذ نماید که جلوگیری از مداخله او دران سر زمین هدف غائی اتحاد و دوستی ما با عالیحضرتش بوده است. چون یقین داشتم که حفظ موجودیت هرات در نظر حکومت هند برای دفاع هندوستان خیلی مهم است بنا بران به لشکرگاه شاهی شتافتم و بقدر وسع خود کوشیدم تا شاه ایران را به عقد یک معاهده با شاه کامران و بترک محاصرۀ هرات راضی گردانم. کونت سیمانچ چون ازین ارادۀ من واقف گشت میرزا مسعود (وزیر خارجه) را بران واداشت تا نامه ای بمن نویسد و از رفتنم به لشکرگاه شاهی مانع آید. زیرا مردم عقیده داشتند که اگر من به لشکرگاه شاهی برسم در کار حفظ حصار هرات مصّر گردیده و وسیله ناکامی ایران خواهد بود. نامه وزیر خارجه چنین بود: " طوریکه دیروز شفاهاً در خانه عالیجاه بیگلر بیگی بشما گفتم چنان پدید می آید که گویا شما بزودی روانه لشکرگاه عالیحضرت همایونی میشوید چون وجود شما لشکرگاه شاهي يقيناً سبب اطمینان بزرگ و دوام مقاومت حصاریان هرات می شود، و این چیز حتماً خساره دولت ابدمدت ایران است بنا بران از آن عالیجاه تمنا میکنم، که اگر ممکن باشد مسافرت خود را بکلی ترک کنید و یا آنرا تا وقتی معطل دارید که درین مورد از حضور عالیحضرت پادشاهی هدایتی برسد." در غوریان بمن از طرف معاون وزیر خارجه نامه های رسید که دران نوشته بود که شاه ایران خواهش دارد تا من درین سر زمین داخل نشوم تا حصاریان هرات بسبب آمدن من به لشکرگاه شاهی در کار حصار داری تشجیع نشوند. جواب من این بود.

" وظایفی که از طرف حکومت خود و یا احیاناً نسبت به عالیحضرت شاه دارم مرا از اجابت خواهش شاهانه باز میدارد و با وجودیکه به اوامر شاهی خیلی احترام داشته و همواره آنرا بجا آورده ام، از تعمیل این امر معذورم."

روز دیگر با یک حرکت سریع خود را به لشکرگاه شاهی رسانیدم ولی توجهی درخور موقع بمن مبذول نشد، و تمام آشنایانیکه میخواستند مرا در لشکرگاه شاهی ببینند، از دیدار من باز داشته شدند و احیاناً بصورتی تهدید شدند که من آنرا ندانم ولی من تمام این امور را نادیده انگاشتم.

صبح ۲۰ ماه هنگامیکه من هنوز از شهر هرات نبرآمده بودم شنیدم که کونت سیمانچ به لشکرگاه شاهی آمد، و من امیدوار شدم که شاید وقتی رسیده که مساعی من درباره تعدیل اختلافات ایران و هرات بار آور گردد ولی چون به لشکرگاه شاهی آمدم، در نظریات شاه تبدیلی فراوان دیدم، وضع او خیلی تند و آمرانه بود و بکلی موافقت نامۀ پیشنهاد شده را رد کرد.

بعد از یکساعت امر آتش باری بر حصار داده شد و فعالیت فراوانی در امور محاصره آغاز گردید. کونت سیمانچ مشوره داد تا بزور حصار را بگیرند، و یکنفر منصب دار روسی که با او بود بترتیب توپها و حمله بر شهر گماشته شد و شاه امیدوار پیروزی گردید.

سفیر روسیه به سپاهیان ایرانی صله های نقدی داد، و پیوستگان درباری او شاه را بران وا داشتند که به افغانان نجاتی ندهد. و من هم در تمام کوششهای مذاکره که با شاه کردم ناکام ماندم درینجا نمی خواهم که عقاید خود را در باره لوازم حفاظه هند تکرار نمایم، ولی اینقدر : میگویم که هیچ نوع معاهده ما را از دفاع و تقویه امپراطوری خود در کشورهای شرق

باز نخواهد داشت.

بھر صورت هماهنگی روسیه و ایران در تهدید منافع بریتانیه و محرکات شریرانه ایکه درین مورد کار میکنند، به تخمين من خیلی مهم و مدهشاند، و شاید هیچ قوه متحده بریتانیه عظمی نتواند در جلوگیری آن با ما مددی نماید." اکنون بر میگردیم به قنبر علی خان سفیر ایران و تماسهای وی با سرداران کندهار که یک معاهده تهاجمی و دفاعی بین طرفین عقد گردید، و سردارن نمایندۀ خود را بحضور شاه ایران در لشکرگاه هرات ارسال داشتند، و اعتماد نامه سفیر با نسخه معاهده بحضور شاه تقدیم شد همچنان سرداران کندهار نامه هایی را بنام م، گاتی Goutte معاون سفیر روسیه و جنرال برانسکی Bronski که همر رکاب شاهی بودند، نوشته و فرستاده بودند.

این صاحب منصب اخیر الذکر شخص پولیندی بود، که بملازمت ایران آمده و با سفارت روسیه تماس داشت و درین وقت به نفع روسیه در جنگ هرات کار میکرد م، گاتی معاون سفیر روسیه نامه ای را مبنی بر وعده حمایت و طرفداری کونت سیمانیچ نوشته و به سرداران کندهار فرستاد، که گویا دران سفیر روسیه یک نوع ضمانت روابط و مناسبات بین ایران و کندهار میداد، و مقاصد روسیه از ان بخوبی واضح بود که تمام آن ماجرا بنفع اوست. بچنین صورت شاه ایران و کارکنان روسیه بعد از مذاکرات ما بینی خود نامه ای را بسرداران کندهار به وسیله سفیریکه همراه قنبر علی خان فرستاده بودند ارسال داشت که اینک ترجمۀ آن از انگلیسی:


نامۀ شاه ایران به سردار کهن دل خان حکمران کندهار


"بعد از احترام: الله داد خان به لشکرگاه همایونی ما رسیده و بعد از عرض تمنیات شما بمراحم ملوکانه نایل آمد، مراتب مهربانی حضور ما را نسبت بشما دو چندان ساخت. کسیکه با اعتماد و خلوص بدرگاه همایونی روی آورد بدون مهربانی چیزی را نخواهد دید، و اگر شما هم به وعده و لفظ خود استوارید حتماً به مراحم همایونی سر فراز خواهید شد همواره احوال و تمنیات خود را بحضور همایونی نوشته و منتظر نتایج حسنۀ آن باشید."


نامۀ م، گاتی نمایندۀ روسیه در لشکرگاه شاه به کندل خان


"بعد از احترام الله داد خان و میر محمد خان نامۀ شما را بمن رسانید و از محتویات آن خوش شدم، نوشته بودید که شما اراده دارید تا به محمد شاه مطیع و سودمند بوده و از حمایت او برخوردار باشید خیلی مبارکست و باید بعد ازین بر تمام آنچه نگارش میرود، اعتماد تمام کرده و در خدمات سرکار که به نفع خود شماست بکوشید. من نمیتوانم مراتب دوستی و خیر خواهی خود را در الفاظ این نامه بیان نمایم، چون شما دولت روسیه را در مناسبات خود با ایران بحیث ضامن قرار داده اید من این خواهش شما را به سفیر روسیه با نامۀ شما ارسال داشتم و نظریات خود را هم برین موضوع باو نوشتم و در دل حاجی آغاسی (صدر اعظم) نیز تخم دوستی شما را کاشتم. بهتر است که شما بدون خوف و هراس عمر خان را بفرستید و من بحکومت ایران خواهم نوشت که تمام موانع را از آمدن فرزند شما مرتفع سازد، و از طرف شاه و اعیان دربارش بکمال امتیاز پذیرفته خواهد شد. هنگامیکه فرزند شما برسد معاهدۀ منعقدۀ شما با قنبر علی خان تحت توجه حاجی آغاسی خواهد آمد و من بحيث يک دوست توصیه می،نمایم که در فرستادن فرزند خود هیچگونه خوف را بدل راه ندهید، و بعد از رسیدنش حاجی آغاسی تمام خواهشهای شما را خواهد پذیرفت. پس فرزند خود را بزودی بفرستید، و او را بر خدای کریم بسپارید هنگامینه جواب نامۀ شما از طرف سفیر روسیه برسد آنرا تقدیم خواهم داشت."


نامۀ میجر جنرال برانسکی به که ندل خان

"بعد از احترام: عبدالواحد بیگ و آلله داد خان با قنبر علی خان رسیدند. و احوال شما را بمن گفتند، علاوه بر مطالبیکه گپتان ویکویچ Vikovich برای خیر و مفاد با شما مذاکره کرده من مطالب دیگری دارم که باید آنرا بشما بگویم.

اینکه شما حمایت دولت ایران را طلب کرده اید کار بسیار خوب است و الله داد مرا ازان مطلع ساخت و خیلی مسرورم که شما پیغام های خود را فرستادید الله داد خان از من خواهش کرد، تا نامهای بشما بنویسم وی نفوذ مرا درینجا بچشم خود دیده و از طرف شاه ایران با مهربانی پذیرفته شد و حضور همایونی احوال سرداران کندهار و مراتب اخلاص آنها را با خود از و پرسید. و این پیوستگی شما با شاه جز نیکی و خوبی ثمرۀ دیگری ندارد و من نمیتوانم که منافع آنرا درین نامه بیان کنم. شما بکلی مطمئن باشید که شاه ایران خدمات شما را فراموش ننموده و همواره بخیر و نفع شما کار خواهد کرد، و چون اخلاص تمامی بحضور ملوکانه دارید، همواره مورد نوازش و مهربانی او خواهید بود منتظرم که محمد عمرخان را بزودی بفرستید که درینجا جز مهربانی و نیکی نخواهد دید و معاون سفیر روسیه م، گاتی در بارۀ او سفارشی را به حاجی آغاسی نوشته و گفته است که باید معاهدۀ منعقدۀ قنبر علی خان را تصدیق و تائید نماید.

به تائید بخت میمون همایونی مردم میمنه و هزاره و چهار ایماق همه طوریکه میخواستیم بحضور ملوکانه اطاعت کردند و طوریکه آصف مشهد نگاشته شکی نیست که پسر مضراب خان والی و برادر شیر محمد خان و گُرد زنوم خان Gourdzanum و دیگران یرغمل وار بحضور شاهی .آیند دولت ایران اکنون همان ایران سابقه نیست، و امید وارم که پیوستگی شما با ایران در آیندۀ قریب تکمیل یابد. محمد شاه نمیخواهد بدون رعایت محبت اسلامی، هرات را بزور بگیرد ولی عنقریب به لطف آلهی و میمنت طالع شهریاری هرات فتح و تمام امور موافق مرام انجام خواهد یافت. خیلی بهتر خواهد بود که شما محمد عمر خان را بزودی بفرستید."

(ص ۲۹۰، حیات امیر، ج ۱)


تسوید معاهدۀ شاه ایران و سردار کهن دل خان

بضمانت کونت سیمانیچ سفیر کبیر روسیه در تهران


من وزیر مختار دولت روسیه بدربار ایرا،ن ضمانت انجام معاهده ذیل را که بین اعلحضرت پادشاه ایران و سردار کندهار منعقد شده مینمایم.

امارت هرات از طرف شاه ایران به حکمرانان کندهار در مقابل خدماتیکه بعد از تخت نشینی شاه نمودهاند سپرد می شود.

۲- اراضی و قبایلی که اکنون مطیع سرداران اند بعد از این هم چنین بوده و کسی بریشان تجاوز نخواهد کرد. 

۳- دولت ایران بهیچ صورتی از صور قبایل کوچک یا بزرگ افغانی را با رعایای خود ضم نخواهد کرد، و ازیشان کاری را نخواهد گرفت که داخل وظایف شان نباشد. و تمام امور حکومت افغان از طرف دولت ایران به حکمران کندهار سپرده خواهد شد.

۴- شهزاده کامران و وزیرش یار محمد خان از تمام امتیازاتیکه در محافل ایرانی دارند محروم خواهند بود. 

۵- اگر از طرف شاه شجاع الملک و انگلیس یا از جانب امیر کابل حرکت خصمانه ای به مقابل سرداران صورت گیرد، دولت ایران بسرداران مذکور کمک خواهد داد 

۶-  در صورتیکه پسران یا برادران سردار کهن دل خان با قوای خود به لشکرگاه شاهی آیند، شخصیت و اموال ایشان و همراهان شان از هر گونه تعرض و زیان مصئون خواهد بود و هیچ یکی از آنها بطور یرغمل حفظ نخواهد شد. ولی تنها یک نفر فرزند سردار همواره بخدمت شاه خواهد بود.

۷- از طرف کندهار بمصارف و تنخواه خودشان دوازده هزار سوار با دوازده توب برکاب شاهی در هرات ضم شده و بخدمات ملوکانه خواهند کوشید.

۸- بعد از آنکه نسخهٔ عهد نامۀ مصدقه هذا به کندهار برسد باید محمد عمر خان بصورت فوری بحضور شاهی فرستاده شود. 

۹- بعد از رسیدن این شهزاده برای تهیه اسپها و توپ خانه مبالغ لازمه از طرف دولت ایران به سرداران کندهار داده خواهد شد تا سردار مهردل خان با هزار اسب به لشکرگاه شاهی آید و اعتماد مقابل طرفین را بر قرار نماید. البته دولت ایران از کندهاریان جز کمک نظامی دیگر چیزی را ابدا نخواهد خواست.

اگر محمد شاه در انجام یکی از مواد این عهد نامه ناکام آید، و از شرایط آن انحراف ورزد، من بحيث وزیر مختار دولت روسیه مسئول خواهم بود تا او را به هر صورتیکه ضرورت افتد مجبور خواهم کرد تا مواد و شروط این معاهده را بجای آورد. ( ص ۲۹۲ ج ۱، حیات امیر)

اکنون که جریان مذاکرات شاه ایران و فعالیت نمایندگان روسیه را در هرات و کندهار به تفصیل خواندیم، برویم تا ببینیم که امیر دوست محمد خان چه میکرد؟ وی با سر الکسندر برنس مذاکرها کرد، که از ان نتیجه مثبتی نبرآمد ولی از لهجۀ نامۀ شاه ایران نیز منضجر بود، و انتظار میکشید که لشکر شاه ایران به هرات رسد، و در عین زمان جواب نامه او از طرف امپراطور روسیه هم برسد. امیر روزانه اطلاعات پیش رفت سفیر روسیه را میگرفت که از راه هزاره به پایتخت کابل می آید، ولی این اطلاعات را در کمال خفا نگهداشت، و اگر در مجلس او بحثی از قوۀ ایران و یا نفوذ روسیه میرفت چون میدانست که اطلاع آن به نمایندگان هیئت انگلیسی میرسد پس چنین سخنان را با کمال بی پروائی و خنده قهقه گذرانیده و میگفت: روسیان و فارسیان لاتی1 و لوده! علاوه برین امیر میکوشید که این اسرار را از سر برنس و همراهان او مخفی نگهدارد تا به پلان و نقشه کارش مطلع نشوند. و بالمقابل نماینده بریتانیه بارها به او نوشت تا به مفاهمه فوری برسند، ولی امیر از امروز بفردا انداخته و میگفت که به سرداران کندهار و کندز نوشته ام تا با دولت انگلیس روابط دوستانه را قایم سازم. بالآخره اطلاع آمد، که کاپیتان و کویچ نمایندۀ روسیه بعزم کابل بغزنی رسید و امیر با وزیرش میرزا سمیع خان مشوره کرده و پیش خدمت خود را فرستاد تا سر الكسندر برنس بصورت فوری به ملاقات امیر آید امیر از آمدن نماینده روسیه به برنس را پورت داد و از و مشورت خواست که با نماینده مذکور چه گونه رفتار نماید؟

امیر میخواست که الکسندر برنس را بران آرد، که اگر از طرف حکومت روسیه جواب خاطر خواهی نرسد، پس حکومت بریتانیه به وی سند دادن پول و امدادی بدهد. و بعد از تحصیل چنین سند بکمال اطمینان با ویکویچ نماینده روسیه نیز مذاکرها نماید. تا بعد ازان مطابق منافع خویش با یکی از دول مذکور پیوستگی کند.

به هر صورت برنس با امیر دیدار نمود و در حالیکه مقاصد حقیقی و معانی سخنان او را میدانست صحبت او را شنیده و باو رأی داد که ویکویچ را بکمال خوبی و ملایمت بپذیرد و با او مهربانی ها نماید چون امیر درین مقصد خود ناکام ماند کوشش کرد، که فکر برنس را از درک این پلان خود منصرف سازد و بحضور هیئت بریتانوی با وزیر خود چنان حرف میزد که گویا وی با میسیون سنت پترزبورگ به مفاهمه ای نرسیده است و درین باره عقیده برنس را می پرسید؟ ولی برنس همان لهجه خود را حفظ کرده و گفت: امیر حکمران کابل است و میتواند بکمال احترام نمایندگان خارجی و مهمانان را در خانه خود استقبال نماید.

چون امیر دید که برنس افسون او را بازی نخورد و نیز برادرش نواب جبار خان و دیگر سرداران که طرفداران انگلیس اند، میخواهند با ویکویچ نیز تماسی نمایند، بنابران او را مانند وزیر معتمدش میرزا سميع خان بر ویکویچ اعتمادی نماند ولی او را بکمال احترام پذیرفته و در غایت خفا با او در خانه شخصی وزیر ملاقاتها مینمود، و او را در خانه ایکه محمد حسین خان سابق الذکر بود سکونت داد.

ویکویچ اعتماد نامۀ خود را با نامۀ امپراطور روسیه و نیز نامه کونت سیمانچ سفیر روسیه در ایران را با امیر تقدیم داشت که بزبانهای فارسی و روسی نوشته شده بودند امیر باین نامها خیلی مسرور و مفتخر گردید ولی ظاهراً به نماینده و خبر نگار دولت بریتانیه در بارۀ ارسال نامۀ خود بحضور امپراطور روسیه هیچ چیزی نمی گفت و از فرستادن حسین علی و سميع که مؤخر الذکر متعهد پیدا کردن همکاران و همدردان نو با امیر بود، بکلی خاموش ماند و میخواست هیئت بریتانوی را اغفال نماید.

با چنین وضع و سیاست زیرکانه و فریب کارانه امیر توانست اختلاف آراء را در بین اعضای هیئت بریتانوی بوجود آرد، و در عین زمان چنین وانمود کند، که وی بکلی مخالف قوای اتحادیه روسیه و ایران است، و باوجودیکه امپراطور و سفیرش در تهران با چنین لهجه متملقانه با و نامه نوشته اند باز هم خواهان دوستی و نزدیکی ایشان نیست. نامۀ روسی امپراطور را میجر لیچ نسخه گرفت و فارسی آنرا موهن لال ترجمه کرد که متن آن در تاراج کابل از دست رفت. مستر میسن گوید که نامۀ امپراطور امضا نداشت، و مستقیماً از طرفش نوشته شده بود که مورد سؤظن قرار میگرفت و شاید اصالتی نداشت، ولی چون در ممالک ایران و ترکستان و روسیه فرامین شاهی را با مهر صادر میکردند بنا بران ضرورت داشتن امضا را نداشت و قوش بیگی بخارا بسا از فرامین امپراطور روسیه را بما نشان داد که مستقیماً از طرف او بنام شاهان بخارا صادر شده بود نه از طرف سر منشی او.

تا جائی که موهن لال حفظ داشت مطالب نامۀ امپراطور روسیه که به وسیله او ترجمه شده و نقل آن به حکومت هند فرستاده شد، صبغۀ سیاسی نداشت، و فقط از وصول نامۀ امیر اطمینان داده و نوشته بود که تمام تجار افغانی در ممالک روسیه بخوبی پذیرائی خواهند شد و همواره با ایشان به عدالت و حفاظت رفتار خواهد شد.

چون در نامۀ امپراطور جز ذکر خواهش استحکام روابط تجارتی به هیچ مسئلۀ سیاسی اشاره نشده بود، پس چرا در کابل و هند این نامه را آنقدر مورد اهمیت و اعتنا قرار دادند؟ 

موهن لال مینویسد. از آنجا که همواره روابط تجارتی اساس پیشرفت های سیاسی و بعد از آن توسیع مناطق جهان گشائی است، بنا بران این نامه اهمیت بسزائی داشت. اگر چه مستر ملیسن (خبر نگار انگلیس به دربار کابل) در کتاب خود راجع به صحت سفارت ویکویچ اظهار شک کرده ولی چون کونت نیسلرود Count Nesselrode واضحاً تصدیق سفارت او را مینماید و هم از نامه ذیل روشن میشود، بنا بران قول ملیسن قابل اعتبار نیست.