32

در بیان آمدن احمد شاه غازی در سند

از کتاب: تازه نوای معارک

در بیان امدن احمد شاه غازی در سند و دعوت نمودن طایفۀ مسلمین خاص و عام بجهاد، و بعده روزانه شدن او طرف خراسان

واعظ قلم خوش رقم، در تفسیر آیات جهاد، ب منبر بیان چنین خوش الحان میگردد که: در سنه یکهزار و دو صد و چهل [۱۲۴۰هـ] جناب عرفان مآب زبدل سادات عظامف خلاصل خاندان کرام رافع رآیات اسلام، قاطع بنیاد کفر و ظلام (۱) میر احمد شاه غازی، بمقتضای حصول سعادت سرمدی و بامید حیات ابدی، بر طبق مضمون (آیۀ) کریمه (۲):- یایها الذین امنو هل ادلکم علی تجارة نتجیکم من عذاب الیم تومنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم ذالکم خیر لکم ان کنتم تعلمون یغفر لکم ذنوبکم و یدخلکم جنات تجری من تحتها الانهار و مساکن طیبه بی جنات عدن ذالک الفوز العظیم و اخری ا 

-------------------------------------------------------------------- 

(۱)ظلام==جمع ظلمت بمعنی تاریکی است.

(۲)در ک آیۀ شریفه را نیاورده اند و چنین است: بر طبق مضمون آیه کریمه که در باب تاکید و امر جهاد نزول یافته است. عمل نموده.

تحبونها، نصر من الله و فتح قریب و بشر المؤمنین-(۱) عمل نموده، از مکان بریلی (۲) ضلع هندوستان لوای عزیمت جهاد کفار سکهـ بر عرصۀ خاطر همت مظاهر بر افراشته، با مشت جماعة مسلمین مجاهدین صادق تشریف فرمای ملک سندهـ گردیده، با امیران سندهـ و سادات عظام و علمای کرام و امرای عالیمقام و مشایخ ذو الاحترام هر خاص و عام [از طایفۀ] اهل اسلام دعوت(۳) جهاد کرد.

لیکن احدی و فردی از ملک سندهـ اعلی و ادنا بسبب دون همتی و شهورت پرستی، دل نهاد سعادت جهاد نشدند. بلکه معاینۀ یک مشت جماعۀ مجاهدین بی سرو و سامان حمل بر فریب بازی  جناب ممدوح نموده، گاهی از قانون زبان اعتراض نغمه و هابی (۴) نسبت جناب ممدوح می نواختند. گاهی 

------------------------------------------------------------ 

(۱)قران، الصف ۱۳ج۲۸

(۲)بریلی=شهریست که بفاصله ۴۱ میلی جنوب رام پور در هند به جنوب شرقی دهلی واقع است. (۳)ک: دعوی جهاد.

(۴)فرقۀ معروفیست از سنیان حنبلی که از طرف محمد بن عبدالوهاب انها خود را موهبون میگفتند. محمد مذکور از عرب بنی سینان تمیمی بود، و در اعمال دینی بر نصوص قرآنی و حدیث تاکید می نمود. این فرقه در نجد و عربستان مصدر تحولات سیاسی شدند، تا که بالاخره حکومت تمام مملکت عربیه سعودیه بایشان تعلق گرفت.

[-دائرة المعارف اسلامی ]

نوای جاسوسی صاحبان انگلیسی (۱)بهادر، از ارغنون دل بر می اوردند و اصلا بر اقامت برجهاد جناب موصوف،اعتماد و اعتبار نمی کردند، که ازین یک مشت مجاهدین چه بندد و چه کشاید؟ و چگونه نظام مهام جهاد خواهند داد؟ و محض فریب بازی و خدعه طرازی میدانستند.

چون جناب ممدوج چند ایام مساکن مخزن معارف انیسه معدن لطایف قدسیه پیر میان ضبغة الله (۲) توقف پذیر گردیده ودر انجا بندوبست نشانیدن اهل قوافل که عبارت از پرده نشینان طهارت و عصمت است نموده از انجا تشریف فرمای شکارپور، که درانوقت عالیجاه سیادت پناه سید محمد کاظم شاه الحسینی (۳) جلوس فرمای بر مسند حکومت شکارپور بوده. ناظم مذکور شمع افرزو بزم ملاقات جناب سید ممدوح گردیده، از مواید پر فواید یحبهم و  یحبونه –(۴) نهایت شیرین کام شدند و در حین اختلاط و مجلس آرائی جناب ممدوح مطابق نص قرانی و احادیث قدسی، ناظم مذکور را راغب جهاد کفار فجار نموده، و مابین خود، عهد انجام موثق نمودند. چنانچه ناظم مذکور همین انجام نموده (۵) که : وقت جهاد امده با مجاهدین دین حاضر خواهیم شد.

-------------------------------------------------------------------------- 

(۱)الف: انگلیسه .   (۲) از روحانیون بزرگ سند و یکی از اجداد دودمان سادات پگارو است ]رک : تعلیق نمبر ۲۵].

(۳) ک : محسنی . (۴) قران المایده ۵۴ ج ۶

(۵) ک : انجام خود که ]؟[

لیکن لذت معشوقۀ حکمرانی شکارپور، دامن گیر ناظم مذکور بوده، باوجود صدور چندین دعوت نامه، ناظم مذکور بوده، باوجود صدور چندین دعوت نامه، نام مذکور متوجه سعادت جهاد نگردیده. ابواب رسل و رسایل مشعر بر اقاویل جهاد مفتوح داشت و نرفت، و در جنگ سکهر (۱) برباد رفت، که ذکر آن در داستان جنگ سکهر (۱) مندرج است.

تا چند ایام ، مابین علمای قندهار و سید موصوفف مباحثه میرفت. لیکن جناب ممدوح نیز علمای متبحر همراه آورده بودند. در صورت گفتگوی، علمای قندهار، نتوانستند که شکست افواج  بحرامواج عزیمت جهاد سید صاحب نمایند. بعده سید موصوف از قندار تشریف فرمای سمت کابل گردیده، در اثنای راه با مؤمنین راسخین و مسلیمن صادقین از صغار و کبار، خارج از حد شمار ملاقات کرده، هر کس را دعوت جهاد می نمود.

هرگاه وارد کابل گردیده، اهالی کابل از سادات عظام و علمای کرام، و مشایخ ذوالاحترام و رؤسای عالیمقام، و سایر خواص و عوامف بکمال محبت و نهایت مودت امده، ملاقات جناب سید ممدوح نمودند.

دران ایام فیما بین سرداران کابل، مقدمۀ قتل و قتال جنگ و جدال واقع بود. سید ممدوح، جهت اندفاع این شرارت و انطفای این نایرۀ آتش فساد، مابین سرداران مذکور، بسیار

--------------------------------------------------------------- 

(۱)الف: ممدوح را نیز علمای متبحر همراه بودند.

سعی و تلاش نموده، لیکن موثر نشد. بعد از چهل و پنج روز سید ممدوح از کابل، روانۀ طرف پشاور، و در عرصۀ راه با مؤمنین راسخین که ملاقات می نمودند، از تبلیغ این بادۀ دلکشای فرح افزای دعوت جهاد، سرشار و خبردار می نمودند.

وقتیکه سید ممدوح، رونق افزای پشاور گردید، در انجا ملاقات صغار و کبار اهل ابرار(۱) نموده، و به نسایم خوش شمایم دعوت جهاد، شگفتگی بخش غنچۀ مراد سعادت نژاد انها گردیده، سه روز اقامت پذیر گردیده، تشریف فرمای موضع اشنگر(۲) که مفاصلۀ ده کروه بسمت اوطان یوسف زئی ها از پشاور واقع شده است، چند روز در انجا مکث(۳) پذیر گردیده مؤمنین آن دیار و مسلمین آن اقطار را بسوی اقامت جهاد و ازاله کفر و فساد ترغیب نمود.

از انجا که بقدرت کاملۀ رب قدیر، جمعی کثیر و جم غفیر(۴) از مؤمنین راسخین اطراف و اکناف به نیت ادای سعادت، و ادراک این عبادتف بحضور سید ممدوح فراهم آمدند بعد ازان از موضع مذکور کوچ نموده، به موضع خیشکی (۵)

---------------------------------------------------------------- 

(۱)الف.اهل آن دیار.

(۲)اشنگر یا اشنغر یا هشت نگر، بفاصله ده میل در شمال پشاور است مسکن یوسفزئیهای پشتون. 

(۳)ک: مکنث پذیر. 

(۴)جم غفیر=تودۀ بزرگ مردم است. 

(۵)خویشکی= طایفۀ افغانی است که بنام ایشان جائی در جنوب مردان بر کنار دریای کابل واقع است. املای آن در هر سه نسخه خشکی است، ولی ما مطابق تلفظ نوشتیم، در کتب انساب افغانی آنرا خویشکی هم می نویسند.

رسیدند. و از انجا بموضع نو شهره(۱) امده، چند روز توقف کردند، که درین اثنا، لشکر خالصه سنگهـ، بمقدار شش هفت هزار بسر کردگی لوده سنگهـ(۲) ابن عم خالصه رنجیت سنگهـ بموضع اکوره(۳)رسیده. هر چند در میان جنود نصرت آمود مجاهدین و لشکر سکهـ، دریای مسمی لندی (۴) حایل بود، لیکن جماعۀ مجاهدین از روی حمیت اسلامی و غیرت ایمانی، بوقت شب که آن شب را قدر سعادات خود دانسته از دریا عبور نموده، در ماه جمادی الاول (۵) سنه یکهزار ودو صد و چهل دو ۱۲۴۲ هجری بر سر لشکر سکهـ رسیده به مقابله پرداختند. غازیان بسیار از لشکر خالصه بسیوف قاطعه (۵) بدار جهنم رسانیدند، و بسیاری مجروح ساختند، و اشیای نفیسه از جنس اسپان و اشتران و اسلحه و اقمشه به یغما آوردند.

بعد از چند روز عساکر فیروزی ماثر مجاهدین، از دریای 

------------------------------------------------------------------------------ 

(۱)نوشهره=در۲۷ میلی غرب پشاور بر جاده عمومی واقع است.

(۲)ب: بوده سنکهـ 

(۳)اکوره= بر کنار دریای کابل در غرب نوشهره بفاصله میل بر راه عمومی واقع و مرکز قدیم قبیلۀ ختک است.

(۴) در هر سه نسخه لنده است که صحیح آن لندی باشد. دریای کابل را از نو شهره تا اتک باین نام خوانند. معنی لندی در پشتو کوتا است، چون درین حوالی عرض دریا کم است بدین نام مسمی شده.

(۵) صحیح آن جمادی الاولی است.

(۶) یعنی شمشیر های برنده.

اباسین(۱) عبور نموده، بر قریه حضرو (۳) تاخت آورده، جمعی را از لشکر سکهـ زیر تیغ بیدریغ کشیدند، و جمعی را بطریق دستگیری آوردند. دران نوبت اموال خطیر وغنایم کثیر از نقود و اجناس اینقدربدست عوام الناس امده، که از تحریر و تقریر بیرون است.

لشکر خالصه سنگهـف بسر کردگی لوده سنگهـ در این هر دو نوبت ، شجاعت مومنین و جلادت مجاهدین ظاهر و باهر دیده مغلوب گردیده، آخر الامر از قدم گاه خود، رخت اقامت برداشتند، و در مقام دیگر فروکش شده، گردا گرد لشکر خود سنگر زدند.

چون جمهور مومنین و حاضرین از سادات عظام و علمای اعلام و مشایخ ذو الاحترام و امرای عالیمقام و سایر خاص و عام از اهل اسلام که بر کاب جناب سید ممدوح حاضر بودند، برین معنی اتفاق کردند(۳)، که اقامت جهاد وزاله کفر و فساد مطابق وجه مشروع بدون نصب امام، صورت پذیر نخواهد شد، بناء علیه بتاریخ دوازدهم ماه جمادی الثانی 

--------------------------------------------------------------------------- 

(۱)در پشتو دریای سند را اباسین گویند یعنی پدر دریاها. در حد اتک اباسین با دریای کابل [لندی] می آمیزد. 

(۲۹حضرو= برکنار راست دریای سندهـ بعد از اتک بفاصله ده میل طرف غرب شمالی آن واقعست. در الف ، ب: خضرو که صحیح نیست، و مردم از رو تلفظ میکنند.

(۳)الف: نمودند.

سنه یکهزار و دو صد و چهل دو ۱۲۴۲ هجری بیعت امامت، بر دست جناب سید ممدوح بجای آورده خطبه بنام سید موصوف خواندند(۱) و من بعد ان مومنین صادقین و مجاهدین راسخین، بیش از پیش در تحصیل سعادت جهاد، کمر همت بسته، بزبان صدق ترجمان، این نغمه می سرائیدند:

ما سبک روحان بامید شهادت زنده ایم 

پیش ما ذکر حیات جاودان باشد گران

---------------------------------------------------- 

(۱)این یکی خطایای سیاسی مجاهدین بود، که در آینده علت مهم ناکامی ایشان گردید، زیرا دعوی امامت و خواندن خبطه بنام سید احمد، تمام سرداران افغانی را که بر پشاور تا هرات مسلط بودند متوحش ساخت، و اورا در امر جهانداری رقیب خود شمردند.

اگر سید شهید این روحیه لشکریان خود ا مراعات میکرد، و به همان لباس بی غرضی و دینی باقی می ماند، شاید تحریک وی کامیاب میشد بهر صورت شهادت و ناکامی این گروه مجاهدین از وقایع اسفناکی است [برای تفصیل ر ک: تعلیق نمبر ۲۶].