لشکرگاه چه وقت و چسان کشف شد

از کتاب: لشکرگاه ، بخش گفتار اول

در عالم کشفیات هر چه میخواهد باشد اتفاقات دخالت زیاد دارد. روز ۲٦ حمل ۱۳۲۷ در طی مسافرتی بجانب بست اسم "لشکری بازار" از زبان سردار محمد یونس خان نایب الحکومه سابق قندهار بر آمد. درماه ثور سال مذکور کلمه "لشکرگاه" در تاریخ بیهقی نظرم را جلب کرد. لشکرگاه در عالم تاریخ و ادب کشف شد و باستان شناسی با شواهد مادی این نظریه را تائید نمود.


در سال ۱۳۱۲ شمسی مطابق ۱۹۳۳ مسیحی

موقع که بنا بود هیئیت کاروان زرد فرانسوی

به تعقیب خط مسافرت خود در آسیا از راه هرات وارد افغانستان شود و بنده در آن زمان بحیث ترجمان زبان فرانسوی در دار التحریر شاهی کار میکردم از حضور اعلیحضرت شهید مامور شدم تا به معیت "کپطان پکور" که بقسم نمایندۀ هیئت برای دیدن را ها و پل ها  و تهیه تیل وارد افغانستان شده بود و به همراهی پروفیسرها کن مدیر هیئت حفریات فرانسوی که بحیث باستان شناس و متخصص مسایل آسیائی در هیئت کاروان زرد عضویت داشت بطرف قندهار

و کرشک حرکت کنم و با هیئت کاروان زرد در افغانستان گردش نمایم در سال مذکور مدت لشکرگاه چه وقت و چسان کشف شد


لشکرگاه یا لشکری بازار 

دشت لکان میان مسیر، هیرمند وارغنداب

کوشک دشت لکان

بست و لشکر گاه دو حصه یک شهر 

تاق بست شاهکار معماری عصر غزنوی

مسافرت ٢٦ حمل ١٣٢٧ بطرف طاق بست

اکتشافات غیر مترقبه



خرابه های لشکرگاه در سرخی شامگاها

یکماه با "ها کن" و "پکور" در گرشک اقامت داشتم و پیوسته میان حوزه هیرمند و ارغنداب رفت و آمد و سیر و سیاحت داشتیم و مقصد اساسی ما مطالعه امکانات عبور دادن موترهای سنگین هیئت بود و چون هر دو رودخانه پل نداشت و وسایل نقلیه ذریعه کشتی عبور داده میشد کوشش نمودیم تا کشتی ارغنداب را از راه آب به هیرمند و از حوالی متصل قلعه بست به گرشک بیاریم تا کشتی های هیرمند و ارغنداب را با ریسمانهای فلزی بهم بسته و موترهای ثقیل را حمل و نقل دهیم.

بالاخره هیئت کاروان زرد وارد گرشک شد و با ترتیبات که اتحاذ نموده بودیم همه موترها به سلامت از آب هیرمند عبور کرد و حین وصول به سواحل چپ رود خانه پرو فیسر ها کن که قبل برین از راه مطالعه به وجود کمان زیبای بست آشنائی داشت رئیس و چند نفر از اعضای برجسته هیئت کاروان زرد را گرفت و در حالی که بنده هم حاضر بودم به دیدن طاق تاریخی بست حرکت کردیم. متاسفانه چون راه فوق العاده خراب و جرو جوی زیاد بود یکعده رفقای سفر ما بایک موتر صحرا گرد از جوئی عبور توانستند و بنده که در موتر شهری بودم اینطرف جوی ماندم و ارمان دیدن طاق بست تا اوائل سال ۱۳۲۷ بدل ماند .

طاق بست که اکثر هموطنان گرامی تصاویر خورد و بزررگ آنرا در مجلات و جراید مملکت دیده اند و در پای بالا حصار بست قرار دارد واقعاً یکی از شاهکارهای هنری اسلامی این مملکت است که متاسفانه در اثر مرور زمانه و تاثیرات بادوباران و صدمه های دست بشری کمی منحنی شده و از دیر باز ریاست موزه و حفریات و حفظ آثار وزارت معارف در صدد مرمت کاری آن بود تا این که در سال ۱۳۲۷ هنگامیکه جناب سردار محمد یونس خان سمت نایب الحکومگی ولایت قندهار را داشتند رسما از وزارت معارف خواهش کردند تا هیئتی مرکب از اشخاص فنی برای مطالعه امکانات مرمت کاری طاق مذکور فرستاده شود در نتیجه بنده با موسیو شلوم برژۀ مدیر هیئت حفریات فرانسوی و موسیو لوبر مهندس هیئت و موسیو کوریل عضو هیئت روانه قندهار شدیم و روزیکه بنا بود با جناب نایب الحکومه برای معاینه طاق بست حرکت کنیم مدیر هیئت مردم شناسی دانمارکی که در قندهار بود با جناب خلیل الله خان خلیلی که در آنوقت سمت ریاست قند و پطرول را در قندهار داشتند با ما همراه شدند و کاروان کوچک ما بکنار چپ هیرمند رسید و از نقطه مقابل کرشک بطرف خرابه های قلعه بست حرکت کردیم در راه جناب سردار محمد یونس خان در حالیکه بطرف دست راست در افتی شمال غربی دشت به خرابه هائی دور افتاده ای اشاره نمودند فرمودند که اینجا هم خرابه های زیادی افتاده که مردم محلی معمولاً آنرا (لشکری بازار) میگویند و قابل دیدن است.

چون هدف ما طاق بست بود و شام هم باید به گرشک مراجعت کنیم فیصله نمودیم که اول وظیفه اساسی را که مطالعه امکانات مرمت کاری طاق بست است انجام داده وعصر عند المرا جعه راه خود را چپ کرده و در امتداد انحنای مجرای هیرمند همه خرابه های بین بست و لشکری بازار را معاینه خواهیم نمود . به این ترتیب طاق بست و خرابه ها و بالا حصار و گرد و نواح قریب آنرا مطالعه و عکس برداری نموده و بعد از صرف نهار در سایه چند درختی که تا حال در مجاورت خرابه های بست باقی مانده راه مراجعت پیش گرفتیم . خرابه های بست و لشکری بازار به اصطلاح قدیم بفاصله یک فرسخ ، که بحساب های امروزی دونیم کروه و ۷ کیلومتر شود از هم فاصله دارد و با این بعد مسافه ساحه میان این دو جا بخصوص در حواشی ساحلی رودخانه هیرمند از خرابه ها و بقایای بقعات و زیارت ها خالی نیست. لشکری بازار و بست در حقیقت دو حصه یک شهر اند یکى محل بود و باش مردم و دیگر محل رهایش سپاه و ادارات دولتی بست و و لشکری بازار هر دو کنار مجرای هیرمند هر دو در دامان دشت پهناوری افتاده که آنرا به احتمال قریب به یقین (دشت لکان) میگفتند و ضبط های مختلف دیگری هم دارد مانند بکان و چکان وغیره ورود هیرمند از لشکری بازار تا بالاحصار بست در فاصله چندین کیلومتر نیم دایره عظیمی تشکیل داده ودشت لکان و خرابه های روی آنرا در آغوش کشیده است با اینکه بست والشکرى بازار هر دو متصل مسیر آب هیرمند واقع است چون رودخانه در طی هزاران سال مجرای خود را در دشت خورده و بعلت جریان در زمین هموار جلگه ئی سروصدای زیاد ندارد، روی دشت لکان در خطی که از بست بطرف لشکری بازار میرفتیم از رودخانه اثری دیده نمی شد و حرارت آفتاب با اینکه اوائل سال ( ۲6 حمل ۱۳۲۷ ) بود احساس می شد ولی هنوز نهایت گوارا و مطبوع بود. بهر حال تقریبا ساعت های سه بعد از ظهر از پای دیوارهای نیمه ویرانه بست که بقایای مراحل اخیر اشغال شهر در دوره های بعد از خرابکاری تیمور میباشد عبور نموده و چون در دشت تقریبا هر سمتی اتومبیل حرکت میتواند از خرابه به خرابه پیش میرفتیم و بدین ترتیب در دوسه جا موسوم به مزار (شهزادگان سرواز) و (شهزاده حسینی) متوقف شده و به خواندن لوایح و گرفتن عکس ها مشغول شدیم که شرح آن با اینکه دلچسپ و از نظر تاریخ مفید است اینجا به مبحث حاضر ربط مستقیمی ندارد، خلاصه ازین جاها گاهی پیاده و گاهی به سواری اتومبیل گذشته و بالاخره از دور مجموعۀ دیوارهای نسبتا بزرگ و بلند و طولانی پدیدار شد. پیش رفتیم و پیشتر رفتیم تا جائیکه موتر کنار مجرای جوئی که یکی از شاخه های نهر سراج است متوقف شد. میان ما و دیوارهای بقایای آبادی بزرگ چند صد متر فاصله است چون در آفتاب دیگر هوا گرم بود و بعد از گردش های روز خسته و زله و مانده هم شده بودیم و ماهیت واقعی خرابه ها هم برای ما معلوم نبود یکی دو نفر از رفقای سفر ما مثل موسیو کوریلی فرانسوی و مستر کریستن سن رئیس هیئت مردم شناسی دانمارکی در موتر ماندند و بنده وموسیو شلوم برژه و جناب نایب الحکومه و جناب آقای خلیل الله خان (خلیلی) و مهندس هیئت موسیو لوبر پیاده شده و بعد از عبور از جوی ها بطرف خرابه ها نزدیک شدیم .

جناب سردار محمد یونس خان نایب الحکومه سابق قندهار که قبل برین اینجا ها را مفصل دیده بودند میخواستند از همان زاویه و نقطه ئی که بار اول وارد شده بودند خرابه های لشکری بازار را بما نشان دهند ولی چون دامنه خرابه ها از بقایای بازار قدیم درفته تا عمارات مختلف بیش از یک کیلومتر طول دارد و اصلا از دامان دشت از هر سمت و گوشه ئی میتوان وارد شد و راه بلد اولی هم حاضر نبود از صفحه مقابل به حصص وسطی خرابه ها نزدیک شدیم. آقای (خلیلی) که مثل ما تازه اسمی از لشکری بازار شنیده ولی آنرا ندیده بود با دلچسپی های زیادی که بتاریخ درخشان عصر غزنوی ها دارد و با مجلدی از تاریخ بیهقی به بست آمده بود خستگی های دشت و آفتاب گرم آنرا فراموش کرده و با اشتیاق زیاد بعجله قدم برمیداشت و با بی حوصلگی و شتاب زدگی که در چنین مواقع طبعا پیدا میشود بالاخره خود را به پای یک سلسله دیوارهای بلند و طولانی رساندیم . در وسط خط دیوارها از مدخل بزرگی گذشتیم که به دو طرف آن برج ها و اطاق ها با دیوارهای بس ضخیم تعمیر شده است و دفتعا وارد محوطۀ بسیار بزرگ و مستطیلی شدیم که دیوارهای چهار ضلع آن همه آباد است و در وسط آن صفه ئی تا حال باقی مانده

محوطه ئی با این عظمت و بزرگی ، با این همه دیوارها ومدخل بزرگی که آثار خرابی کمتر در آن وارد شده است دفعتا ذهنیت ما را که تا دقایق اخیر منتظر چیزهای عادی بودیم تغیر داد چون لشکرى بازار تنها اسمی است که باید عجالتا مقصود این همه آبادی ها را از مفهوم آن استخراج کنیم بفکر یکی از میدانهای مشق نظامی ها افتادیم ولی فوراً باید عرض کنیم که این حدس خلاف حقیقت بود و این محوطه اصلا در زمان آبادی لشکر گاه و بخصوص در عصر سلطنت مسعود اول باغ شار و یکنوع شکارگاه داخلی وخصوصی قصر بود در مبحث شکار سلاطین غزنوی علیحده از ان بحث خواهیم نمود بود . بعد از نگاهی به چهار سمت این محوطه وسیع با مشاعر بیدار شده و تکان خورده در حالیکه احساسات کنجکاوی انگیخته شده بود پیش رفتیم و از مدخل بزرگ و بلند دیگری گذشته وارد محوطه دیگر گردیدیم که بذات خود خیلی کلان میباشد ولی به تناسب محوطه اولی و به پهلوی آن کوچکتر معلوم میشود. دیوارهای این محوطه داخلی 7-8 متر بلند و یک سلسله کمانهایی دارد که قوسی آن به اصطلاح فرانسوى بشکل نعل اسب است و حاشیه های پلستر آن در جاهائی که باقی مانده دندانه دار میباشد. پایان تر از ارتفاع سر کمانهای مذکور یکعده کمان های دیگر در دیوار ها تعبیه شده که مقصود ازان شاید استحکام دیوارها باشد . بهر حال تناسب جسامت ، ارتفاع دیوارها ، شکل و تناسب کمانها و طاق ها ، بقایای پلستر کاری روی دیوارها ، تزئینات بشکل گلهای بزرگ مدور که جاهای افتادگی آنها کنده در دیوارها معلوم میشود اثار تزئینات قالب گرفته شده و حتی شواهد بعضی رنگ آمیزی ها در نقاط محفوظ از باران در انحنای کمانها و طاق ها به مراتب به حیرت ما افزود و با انکه از یک لحظه قبل انتظار دیدن چیز های نو و دلچسپ در ما پیدا شده بود معذالک اینقدر هم تصور نمیتوانستیم که در یک گوشه فراموش شدۀ دشت، عقب یک سلسله دیوار های خام باران زده و باد خورده و آفتاب دیده چنین بناهای مرتب با یک نقشه و پلان منظم به بینیم که با خورده شواهدی که باقی مانده روزی هم تزئینات برجسته و نقوش و هم رنگ آمیزی ها داشت . بعد از ملاحظه این همه جزئیات باز در پهنائی آبادی های نیمه و یرانه پیشتر رفتیم و بعد از مدخل بزرگ دیگر وارد تالاری شدیم بشکل صلیب ، دیوارهای ضخیم به بلندی چندین متر ایستاده و از روی وسعت محوطه مرکزی آن تخمین می نمود که چه کنبدی بزرگ فراز آن آباد بود در چهار گوشۀ تالار ، اطاقهای بزرگ دیگر با مدخل ها و روشن دان ها دیدیم و این همه اطاق های بزرگ و تالارها که به اساس یک نقشه مرتب تعمیر شده بود خود به خود حکم میکرد که اینجاها محل رهایش و بود و باش و زندگانی عادی نیست و از در و دیوار بوی عظمت وجلال در باری می آید و همه بیک زبان میگفتیم که اینجا روزی بارگاه و محل دربار شاهی بوده است . ممیزات و اختصاصات سبک معماری کدام بجای خود جلب نظر میکرد و باید هم جلب نظر بکند زیرا تا انوقت نظیران را در سایر نقاط افغانستان ندیده بودیم و موسوم شلوم برژه مدیر هیئت حضریات فرانسوی اظهار میداشت که بعضی ازین ممیزات در سبک عمرانی کشورهای اسلامی هم بی مانند است. در مقابل دهلیز عریض تالار دربار محوط داخلی بزرگ دیگر به ملاحظه رسید که دران جا بزرگان واهل دربار و کسانیکه روزهای مخصوص به غرض تشرف به بارگاه می آمدند انتظار میکشیدند و اینجا را در عصر غزنوی ها طارم میگفتید پیشتر گفتیم که رد چهار کنچ تالار بزرگ درسبار اطاقهای بزرگی دیگر تعبیه شده است که بدون سقف همه دیوارهای آن باقی مانده و چون سقف های آنها گنبدی بوده برای تعمیر گنبدی روی محوطه اطاقهای مربع در چهار زاویه فوقانی دیوارهای اطاق ترتیبات مخصوصی گرفته شده بود که بعدها ، بعد از مطالعات مهندسی فهمیدیم که از مختصات سبک معماری غزنویها است.

بعد از معاینه این قسمت ها یقین ما بیشتر شد که اینجا روزی قصر سلطنتی و بارگاه شاهانه ای بوده و با اینکه هیچ کدام ما به نام لشکر گاه یا لشکری بازار در متون مربوط به عصر غزنوی چیزی نخوانده بودیم و یا اگر خوانده هم بودیم تعین محل و تشخیص آن درین خرابه ها به خیال و تصور ما هم نمی آمد هر کدام حدسی میزدیم و بدون کدام دلیل و برهان مقنع اسم غزنوی ها وسلاطین مقتدر آن به زبان ما می آمد و در حالیکه ازین اطاق به آن اطاق ازین دهلیز به آن دهلیز بعجله وارد و خارج میشدیم هر کدام اظهار نظری میکردیم و پیش میرفتیم. بطرف شمال تالار بزرگ که به حدس انرا تالار دربار خواندیم به چندین دسته اطاقهای دیگر بارا هر وها و ترتیبات عمرانی مخصوصی مواجهه شدیم. این مجموعه اطاق ها با مجموعه که بیشتر ذکر کردم فرق داشت یعنی از روی اندازه به پیمانه کوچک تر ساخته شده بود. آخرین قطار اطاقهای این حصه مشرف به رودخانه هیرمند میباشد و از هر رواق و هر کلکین و دریچه ئی بیرون نگاه شود سطح آب رودخانه بنظر میخورد وانطرف جریان آبهای هیرمند جلگه پهناور و سر سبزی منبسط است که اخرش در سر تا سرافق مقابل با خط اسمان پیوست است.

با عجله یی که در پیش است ازین اطاق به آن اطاق ازین گوشه به آن گوشه در تردد هستیم و در هر دقیقه از سوراخ نیم ویرانه کلکین و کمان نیمه افتاده سرطاق گوشه ئی از سطح رودخانه بنظر خورده و باعبور وحرکت سریع ما از نظر ناپدید میشود .

چون آفتاب نزدیک غروب بود راجع به این حصه خرابه های لشکری بازار هم حدسیاتی پیش خود قایم کردیم و این حصه ها را مخصوص زندگانی خصوصی و خانوادگی صاحب قصر تعبیر نمودیم و بعد ثابت شد که تصورات ما بی مورد نبود و حرم سرای کوشک سلطنتى اقلاً در زمان مسعود اول همین جا بود و در صفحات آینده مبحث مخصوصی برای شرح این مطلب وضع خواهیم نمود. "مبحث حفریات در لشکرگاه ملاحظه شود" چون در خط سیر و گردش خود از صفحات خرابه های لشکری بازار که رخ بجانب دشت است در عمق خرابه ها بعد از دیدن باغ شکار و محوطه های دربار و حرم سرای به کناره های هیرمند رسیدیم از مدخل بزرگی که رخ به جانب رودخانه است بیرون شده و در پای دیوارهای بلند که موازی مجرای رودخانه متصل آب منبسط است چند قدمی برداشتیم وملتفت شدیم که این آبادی ها از طرف شمال مشرف به رودخانه بود و با نی این آبادی ها در انتخاب محل و موقعیت نظر بسیار صائبی داشت. کسانیکه در لشکری بازار زندگانی داشتند نه تنها برای احتیاجات روزمره از ابهای رود خانه استفاده میکردند بلکه در مراوده و گردش و حمل و نقل از ابهای هیرمند کار میگرفتند و این موضوعی است که . در گفتار پنجم ، "کشتی های کوشک دشت لکان - کشتی رانی روی آبهای هیرمند مفصل در اطراف آن صحبت شده است . به شرحیکه پیشتر نو شتم چون بلا انتظار و بصورت غیر مترقبه از راه یکی از مدخل ها به این خرابه های با عظمت که رخ به جانب دشت است وارد شدیم و در پنهائی و عمق خرابه ها تا کناره های هیرمند پیش آمدیم حالا که به کنار رود خانه رسیده ایم به دو جانب شرق وغرب که نگاه میکنیم دامنه آبادی است که قسمتی پیوسط و بقیه کنده کنده حصه ئی به طول چند صد متر و بقیه حد به حد در امتداد مسیر رودخانه عظیم هیرمند منبسط است و دیوارهای ضخیم و بلند و پهن است که بر سطح آب حاکم میباشد. دشت پهناور، رودخانه بزرگ ، جلگه  عظیم ، افق وسیع ، آبادی های کهن و نیمه ویرانه در آخرین روشنی های کم رنگ دیگرو دقایق نزدیک شام چون اشباح عظیم الجثه که گوئی مرور زمانه و قرون آنها را بزرگ و هیبت ناک ساخته و خود علامه فارقه عصر و زمان شده اند در حالیکه  شکل و قیافه آنها تمیز نمیشود چون پرگنه های گل و خاک جلب نظر میکند. دقائق اخیر دیگر و آغاز شام است با اینکه مدتی است آفتاب در جلگه پهناور آنطرف آبهای هیرمند، آنطرف دشتها و بیابان ها و ریگستانهای سیستان فرو نشسته هنوز در افق باختری یک نوع روشنی سفید زرد کاهی مایل به گلابی نمودار است نسیم خفیفی از ماورای پهنائی رودخانه میوزدو  حد به حد در دامان بیکران جلگۀ پارچه ئی از سطح آبهای هیرمند در تاریکی شامگاهان سفید میزند. چون وقت تنگ است امکان ندارد که همه جاها را به ببینیم لذا حصصی را که ملاحظه کردیم حین بازگشت باز سرسری دیده و چون قسمت های باقی مانده شرقی پیکر آبادی های لشکری بازار سرراه حرکت ما بطرف کرشک بود متوجه قسمت های غربی شدیم درین قسمت باز متصل هم محوطه های داخلی، میدان های محاط با دیوارها یکی بعد دیگر ظاهر میشد و بدون اینکه فکری کنیم و اظهار نظری نمائیم میگذشتیم تا اینکه از آخرین محوطه گذشته به مدخل نهائی جناح غربی این همه آبادیها رسیدیم جناب سردار محمد یونس خان پیشتر به بلندی که از تراکم گل های یکی از برجهای متصل دروازه بمیان آمده بود بالا شده و دیگران را صدا زدند و چیزی که پیش روی خود دیدیم بقایای دورسته دکانهای لشکری بازار است که درست در محور مدخل بزرگ اقلاً بطول یک کیلومتر پیش رفته واز افق مقابل ، جاده از میان صفوف خرابه های دکان ها گذشته و به دروازه بزرگ منتهی شده است در منتها الیه نقطه غربی بازار و شاید از ا نهم دور تر در کناره های مسیر هیرمند خرابه های با عظمت دیگر معلوم به علت نبودن وقت ازان صرف نظر کردیم . قرار بیانات سردار محمد یونس خان نایب الحکومه وقت دیدن لشکری بازار وقتی به بیننده بیشتر تاثیر وارد میکند که که از همین جاده مستقیم از میان بقایای قطار دکان هاوارد شوند. واقعاً طی یک کیلومتر درین جاده مستقیم و دیدن خطوط دیوارهای دکان ها و رسیدن در مقابل درب بزرگ و عبور از میان یک سلسله میدانها ، محوطه ها ، حویلی ها ، دروازه های بلند وطاق ها و رواقهای رفیع و دیدن آبادی های متناظر نسبت به محور مدخل ها به مراتب بیشتر تاثیر وارد میکند. و وضاحت نقشه ، عظمت بنا و استحکام عمارات و قدرت نقشه کشی و عمرانی وقت از نظر فن خوب تر مد نظر مجسم میگردد . بهر حال بعد از چند دقیقه توقف در پیرامون دروازه غربی لشکرى بازار راه مراجعت پیش گرفتیم . حصه هائی را که تا تالار دربار قصر اتصال داشت از زوایا وراهای دیگر عبور کردیم و به حصص شرقی پیکر آبادی ها پیش رفتیم نظیر تالار دربار و حیاط های داخلی مربوطه آن تالار دیگری آمد عیناً به نقشه و پلان اولی ولی به تناسب کوچکتر. عند الورود جزاینکه تشابه میان تالار اولی و دومی و ملحقات آنها را به بینیم در باب مورد استعمال اصلی آن حدسی زده نمیتوانستیم جز بصورت خیال و تقریب که این هم از ملحقات عمارت مرکزى درباری است ولی بعدها به اساس اشارات متون بهیقی فهمیدیم که در لشکر گاه برای دیوان و دفتر و دار الانشا ، واجتماع حاجب ها و وزر او سپه سالاران و رهایش سفر او ایلچی های خارجی جا های مخصوصی بود که بعضی آن در پیکر شرقی لشکری بازار قرار داشت و در صفحات آینده این اثر به بعضی ازین جاها اشاره خواهد شد.

بعد از عبور از لا به لای دیوارها و حیاط ها باز از پهنای آبادی ها گذشته و بار دیگر به کناره های هیرمند نزدیک شدیم و لب لب آب رودخانه راه بازگشت خویش را بطرف شرق پیش گرفتیم. در چند صد قدمی مقابل ما از میان دریچه ها دیوارهای مشبک معلوم شد و توجه را بیشتر جلب کرد. پیش رفتیم چهار اطاق بزرگ متصل هم مشرف بر آب های رودخانه بملاحظه رسید و دیدیم که در روی دیوارهای داخلی برای هزاران کبوترخانه ساخته اند . اینجا بلاشبه کبوترخانه مربوط لشکرگاه بود و در روزگار آبادی قصر هزاران کبوتر درین جا نگه داری میشد . کبوتر پرانی در کاخ های سلطنتی مخصوص در مراسم جشن شده جزء تشریفات عصر بود و از قصاید سخن سرایان بزرگ عصر غزنوی و متون تاریخی آن عصر درین موارد معلومات زیاد بدست می آید.

شام است هوا تاریک شده . در حالیکه با عجله و شتاب از پای آخرین دیوارهای جناح شرقی خرابه های لشکری بازار دور می شویم ، پیکر خرابه ها چون هیولای عظیم ولی ثامت و خاموش در دامان دشت و آغوش آسمان تکیه داده و در سیاهی شامگان منظره هول انگیز بخود گرفته است در حالیکه از پای آخرین دیوارهای جناح شرقی خرابه ها بطرف بقیه رفقای سفر برمیگردیم و پاهای ما در اثر گردش روز، روز یکه تمام آن به گردش و دوش اینطرف و آنطرف گذشته شخ و کرخت شده از دیدن خرابه های با عظمت و شگفت انگیز در خود احساس شادمانی و مسرت میکنیم و عجله داریم تا نوید این کشف بزرگ را به سائر رفقای سفر خود ابلاع نمائیم. این بود شرح گردش های یک روزه تحقیقات باستان شناسی و با اینکه به یقین چیز مهم و جدیدی کشف نموده بودیم هیچ کدام ما گفته نمیتوانستیم که این خرابه ها چه بود؟ به که تعلق داشت؟ وبکدام عصر و زمان ساخته شده بود؟ جناب سردار محمد یونس خان نایب الحکومه سابق قندهار اولین کسی است که اینجا را به نام لشکری بازار به ما معرفی کردند و واسطه کشف آن شدند. دوست دانشمند گرامی جناب خلیل الله خان خلیلی که آنروز با ما یکجا بودند بعد ازینکه ابهت و جلال ویرانه ها را دیدند در حالیکه هنوز در پای دیوارهای نیمه ویرانه گشت و گذار داشتیم گاهی بیاد عظمت محمود و مسعود شعری از چکامه های غرای فرخی شاعر سیستانی میخواندند و گاهی هم به موقع از دفتر خاطرات پارچه ای از تا ریخ بیهقی گوشزد میفرمودند ولی با اینکه مجلدی از تاریخ بیهقی با خود آورده و آنرا درین گردشها درین خرابه ها در دست داشتند نه ایشان و نه بنده و نه کدام نفر دیگر از رفقای همسفر ما حدس هم زده نمیتوانستیم که کلید همه اسرار این ویرانه ها که روزی کاخ باعظمت غزنویان بود در همین کتاب موجود است . موسیو شلوم برژه مدیر هیئت حفریات فرانسوی مثل مامات و مبهوت مانده بود و پیوسته ملاحظات خودش را مبنی بر عظمت بنا و یکدست بودن پلان عمرانی و پاره شباهتهای آنرا از لحاظ مهندسی به ابدات اسلامی دوره های عباسی و بنی امیه به رخ ما میکشید ولی با محافظه کاریهائی که علمای فرنگ دارند راجع به اصل و بود و تاریخ و با نی این همه آبادی های حیرت انگیز خاموش بود و دلیلی هم در بین نبود که یکی از ما کشاده تر حرفی برزبان آرد تا اینکه وارد قندهار و کابل شدیم و بعد از مرور در تاریخ بیهقی دفعتاً ملتفت شدم که همین لشکری بازار واقع در مجاورت بست در کنار هیرمند به نام "لشکرگاه" یاد شده. خواندن کلمه لشکرگاه بست کلید همۀ اسرار را بدستم داد و برای اینکه خبر این اکتشاف بزرگ را به هموطنان و علاقمندان زود تر داده باشم یک سلسله مقالاتی مفصل در روزنامه اصلاح و در شماره ششم مورخه اول سرطان سال ۱۳۲۸ در مجله آریانا تحت عنوان "لشکرگاه یا لشکری بازار" نشر کردم و ازان روز بعد اسم "لشکرگاه" در دهنها افتاد .

پیش ازینکه کلند اول حفریات به زمین لشکر گاه اصابت کند ، از راه مطالعات ادبی و متون تاریخی لشکرگاه ، کوشک سلطنتی دشت لکان را به جامعه فرهنگی مملکت معرفی کردم و بدنه های مختلف این همه خرابه های با عظمت را پارچه پارچه تجزیه کرده و مسعود غزنوی را در روزگاران جلال و عظمتش در کوشک سلطنتی کنار هیرمند با حاجب ها وسپه سالاران و منشی ها و ایلچی ها با تمام رنگ آمیزهای بزم ورزم شاهانه اش رسم کردم و همگان آنرا مطالعه نمودند . بدین سان شش سال قبل لشکرگاه کشف شد و متعاقباً با آغاز مراحل حفریات موسیو شلوم برژه و همکاران او موسیو لوبر موسیو کوریل، موسیو ومدام کنرال با انبساط دامنه حفاری و تحقیقات قدم به قدم ساحه کشفیات علمی را منبسط ساختند و عکاسی از هوا که توسط پیلوت های افغانی صورت گرفت کمک شایان و بینظیری در انجام مرام باستان شناسان بعمل آورد . لشکرگاه کشف شد و با آن افق جدیدی در تاریخ آرت و هنر و جهانداری غزنویان باز گردید. در حالیکه غزنه پایتخت باشکوه دودمان آل ناصر با آتش سوزی های مفصل جهان سوزوخراب کاری های قصدی چنگیز به اتلال خاک مبدل شده و امیدی نبود که از آن همه کاخ ها و کوشک ها که روزی در آفاق نظیر نداشت از لحاظ سبک عمرانی چیزی دستگیری ما کند دفعتا لشکرگاه با مجموعه آبادی های نیمه ویرانه خود روزنه جدیدی برای ما باز کرد و اینک در حالی که از همین روزنه به روزگاران در خشان غزنویان در افغانستان نگاه میکنم به کمک ماخذ ادبی و تار یخی و باستان شناسی یک سلسله معلومات جدید و بسیار قیمت دار در صفحات آینده این اثر به خوانندگان گرامی و علاقمندان تاریخ کشور تقدیم میدارم .