32

زایران چینی در افغانستان

از کتاب: تاریخ افغانستان بعد از اسلام ، فصل اول ، بخش اوضاع عمومی افغانستان
04 February 1967

بهترین منابعی که بر اوضاع مقارن حلول اسلام در افغانستان روشنی می اندازدو چون اسناد باستانی کتبی ست البته مورد وثوق و اعتماد نیز تواند بود این مدارک مغتنم عبارت از سفر نامه هایی است که زایران چینی بعد از زبازردید سرزمین افغانستان در همان عصر ها نوشته اند.

این جهانگردان چینی بدو مقصد بدین سرزمین می آمدند : یکی برای مطالب سیاسی و اداری و ظایف سفارت و رسالت که از دربار های چین به ممالک آسیایی هند یا پارس و غیره میرفتند.

ددگر پارسایان و راهبان طبقۀ روحانی از بودائیان چین بودند که برای بازدیده معابد بزرگ و اخذ معلومات دینی بمرکز بودائی ء افغانستان می امدن و از همین راه به هند میرفتند.

معلومات این چینیان دقیق و جهانگرد ذخیرۀ خوبی را در تاریخ یما گذاشته و اگر این نوشته های گرانبها نبودی یقینا امروز ما از قسمت مهم معلومات آنوقت تهی دست و محروم بودیمی .

چون در روشن ساختن اوضاع آنزمان ازین منابع چینی استفاده های فراوان ممکن است ما پژوهندگان گرامی را بخود کتب که در زبانهای اروپا ترجمه شده اند حوالت میدهم. ولی درینجا نکات انرا اقتباس میکنم زیرا در مباحث آینده همین معلومات مورد استشهاد ما خوهد بود.


شی فاهیان

از راهبان مذهبی بودائی چینی است که در سنه ۳۹۹ م برای فراهم آوری کتب نایاب دینی از چانگان بر آمده و بعد از ۱۴ سال مسافرت در سنه ۴۱۴ م به نانکن باز گشت وی کتب متعدد ندی را به زبان چینی ترجمه کرده و سفر نامۀ خود را نیز نوشت و بعمر ۸۶ سالگی بمرد.

فاهیان از کاشغر به مجاری دریای سند علیا رسیده ولایت گند هارا و پشاور و بنون را بامعابدهده جلال آباد کنونی دیدن نموده است.

وی سوهو تو(سوات و گندهار او چوچاشی لو (تکسیلا ) و فولوشاه (پشاور) و هیلو (هده) SU-HU-TU

و ناکی (ننگرهار) و لویی (روه) و پونه (بنو) رادیدن نموده و معابد و آثار متبرک بود اراد هر جا شرح میدهد و از بنوبه ماورای دریای سنتو (سند) میگذرد. شرحیکه فاهیان از معابد و متبرکات و شاهان و مردم و السنه و البسه و رسوم و آیین این سرزمین میدهد نهایت دلچسپ است و مخصوصا گزارش معابد معمورۀ کنیشکاه در پشاور و گشگول بودا در انجا و هیلو معبد زرنگار هدۀ جلال آباد که برای جمجمۀ بودا اعمار شده بود۲ و پادشاه آنجا هشت نفر را از خانوادهای بزرگ مملکت به نگهبانی ان گماشته بود و نیز برج حفاظت گاه دندان بودا در مرکز ننگرار وهاره عصای بودا در همین ولایت که فاهیان شرحی ازانها داده است . در تاریخ دورۀ قبل از اسلام افغانستان اهمیتی بسزا دارند.

از اقوال فاهیان روشن است که درین ولایات شاهانی وجود داشته و مردم آن تماما بودائیان مخلص و پیرو آئین خویش بوده اند در هر جامعا بدور راهیان بودائی و آثار مقدس در نهایت احترام و پرستش و نیایش مردم قرار داشته و در کمال معموری و جلال و جمال بوده اند.۲

این وضع و لایات شرقی افغانستان در حدود(۴۰۰)م است که بوسیلۀ فاهیان بمارسیده ولی یکصد سال بعد :


سونگ ین  

یکنفر چینی از سکنۀ تون هوانگ به همراهی راهب معبد شونگلی که هوی سنگ نامداشت از طرف ملکه تای هو, از سلاله وای شمال (طایفه تاتاری) مامور شد تا برای بدست آوردن کتب مقدس بودایی بممالک غربی مسافرت کند این سفر در سال ۵۱۷-۵۱۸م صورت گرفت, و در نتیجۀ آن سونگ ین (۱۷۰ ) جلبد کتب متعلق به مذهب کبیر (یک مذهب بودایی) بچین برد. 

سونگ ین از ختن به قسمت های شرقی افغانستان بر مان خط سیر فاهیان امد و درین وقت شاهان هفتلی (هیاطله) برین سر زمین استیلا داشته و گولاس پادشاه هفتلی (غالبا مهرا کولا) باقوه هزار فیل جنگی و لشکریان سوار با شدت و استبداد حکم میراند لباس این مردم نمدی بوده و خط و کتابتی نداشتند و اجرام سماوری را نمی شناختند ع ووسعت قلمرو وحکمرانی ایشان از تیرهت هند, تا کشور للیه ۱  و اط ختن تا ایران بود, که چهل ولایت داشت و برای انتظام کشور عساکر دایمی و سیار مقرر بودند.

سونگ ین از وضع و لباس مردم و زنان و ملکه ها و تشریفات در باری و دیگر رسوم این مردم معلومات خوبی میدهد گوید که هفتایان بودارا نمی پرستند و خدایان باطلی  دارند حیوانات را می کشند و گوشت میخورند.

سونگ ین در بارۀ اقتدار سیاسی این سرزمین اشاراتی دارد که ازان استنباط میتوان کرد که ادارۀ مرکزی و قوی افغانستان شرقی از مجاری آمو تا مجاری ارغنداب در دست حکمداران هفتلی بود ولی یک نفر حمکران زیر دست و مقرر کردۀ ایشان برگند هارا حکم میراند که نامش لی لی و یا فردی ازین دودمان بود و پس از انکه هفتلیان بر گند هارا تسلط یافتند , لی لی رابران پادشاه ساختند که هنگام سفر سونگ ین (۵۲۰م) نسل دوم این سلاله بود و این پادشاه به بودا عقیدتی نداشت و عفاریت را می پرستند و نهایت ظالم بود, وی باشاه کوفین مدت سه سال مصاف داد و هفت صد فیل جنگی داشت, که هر فیلی حامل  مرد مسلح با شمشیر و نیزه بود(مشتمل بر سه فوج).

سونگ ین به بارگاه شاهی برای تقدیم اعتاد نامه خویش رفت ولی بر خلاف شاهان دیگر ازو التفاتی ندید و باشه مذکور سخنان درشت گفت و از در بارش برامد.

سونگ ین مملکت مجاور دیگر این سرزمین را پوسی میگویند که آنرا با پارس تطبیق داده اند وی در همین سفر کشور او چانگ (اودیانه) راهم دیده که قمست شمالی مردان کنونی باشد و با پو-لو-لای(بلور) مجاور بود و دردرهای ان زنجیر های آهنین را بطور پل استعمال میکردند و پادشاه این سرزمین غذای 

۱-سرزمین شمالی مجرای ریای کابل از درهای کنر تا کوهسار به قسمت کابلشاهان درین کتاب رجوع شود.

نباتی میخورد و سونگ ین را حسن استقبال نموده و عقیدتی به بودا داشت , و اعتماد نامۀ ملکل چین را از وبا احترام گرفت.

سونگ ین درین سفر پشاور و ننگرهارا هم دیده و از معابد انجا بشرحیکه در قمست فاهیان اشارت رفت تفصیلات دلچسپی را داده و بعد از ان بطرف سنتو (دریای سند) سفر خود را ادامه میدهد و در ۵۲۱ م بچین بر میگردد.

انچه سونگ ین در ننگرهار (نا-کا-لو-هو) دیده همان معبد جمجمۀ بودا در هده و معبد کیکا لام (شاید مهتر لام لغمان ) است, که درینجا کشایه (عبای ۱۳ پارچه  بودا) و عصای بودا (بطول ۱۸فت) وجود داشت, و در شهر ناکی یک دندان و موی بودا بود و در مغار گوپاله سایۀ بود اظهر میکرد که در نزدیکی های آن کتبیه یی را بر سنگ دیده بود و دران وقت انرا به بودا منسوب میداشتند

(شاید کتبیه آشو کادر درونته)




هیون تسنگ 

از زایران چینی هیون تسنگ سومین شخصی است که در بارۀ افغانستان مشاهدات خود را نوشته ولی باعتبار اهمیت و تفصیل دیدنی ها و شنیدنیها مهمترین از همه است . وی در سنه ۶۰۳ م در چن لیو ایالت هونان تولد یافته و از جملۀ راهبان بودائی آن عصر بود که بعمر ۲۶ سالگی بتلاش دستاتیر ائین بودائی بسفر کشور های غربی پرداخت در سال ۶۲۹ م سفر خود را آغاز کرد و بسال ۶۴۵ م با برخی از آثار مقدس بودایی و ۱۲۴ جلد کتاب مذهب کبیرکه بر(۲۲) اسپ حمل میشد, به چین برگشت و مشاهدات سفر خود را در کتاب سی – یو- کی (یاداشتهای عالم غربی ) نوشت.۲

از آثار قرن هفتم مسیحی جز چند کتبیه و سکه در افغانستان چیزی باقی نمانده و بنابران بقول موسیو فوشه محقق فرانسوی درین هرج و مرج تهیۀ تاریخ روشن کار آسانی نیست . اگر در ایالت چینی هونان مردی با اراده و مسافری با هوش بدنیا نیامده بود این گارنهایت مشکلی بود وی همان مسافر بودایی هیون تسنگ است که معلومات مهمی را در بارۀ اوضاع جغرافی ودینی و سیاسی افغانستان در سفر نامۀ خویش سی – یو-کی فراهم آورده است و قرار جدولیکه کننگهم ترتیب کرده تاریخ های سفرش در نقاط افغانستان چنین است :

در راه حرکت بطرف هند در سمرقند ۵ مارچ ۶۳۰م= ۸ ه 

خلم HO-LIN۲۰اپریل ۶۳۰م=۹ه

بلخ PO-HO ۲۰مارچ ۶۳۰م= ۹ ه

بامیان FAN-YEN-NA۳۰ اپریل ۶۳۰ =۹ه

کاپیسا KAPISA ۱۰ می ۶۳۰م =۹ه

لغمان  LAN-PO ۱۰آگست ۶۳۰م=۹ه

گندهاراKIEN-TO-LO۱نوامبر۶۳۰م=۹ه

اوده خنده (ویهند)UDA-KHANDA۱دسمبر۶۳۰م=۹ه

اودیانه UDYANA شمال مردان )۱جنوری ۶۳۱ م – ۹ ه

سواستوSU-FA-SA-TOدریای سوات ۱مارچ ۶۳۱ م = ۹ ه

تکسیلای TA-CHA-SHI-LO ۱اپریل ۶۳۱ م= ۱۰ه

بعد ازین هیون تسنگ به کشمیر و هند میرود و چهارده سال پس در راه باز گشت از راه جالندر به تکسیلا میرسد ۱۵ دسمبر ۶۴۳ م= ۲۳ ه

گذشتن ازاندوس بر فیل و توقف درویهند ۲۵ دسمبر ۶۴۳ م= ۲۳ ه

رسیدن به لغمان باشاه در یکماه ۱۵مارچ ۶۴۴ م – ۳۴ ه

فلنه (بنون ) ۱۵ جون ۶۴۴م = ۲۴ ه

اوپو کین (افغان= پختیا) ۲۰ جون ۶۴۴م = ۲۴ه 

۱-تمدن ایرانی ۳۹۸

غزنه (تسو-کیو-تو) ۲۵ جون ۶۴۴م=۲۴ه

کابل (اورتسپانا) ۱جولای ۶۴۴م= ۲۴ه

کاپیسا(شمالی کابل) ۵ جولای ۶۴۴م= ۲۴ه

اندراب ۲۰ جولای ۶۴۴م= ۲۴ه

تخاره(تخارستان )۱آگست ۶۴۴م= ۲۴ه

منگان (منجان) ۲سبتمبر ۶۴۴م = ۲۴ه

بدخشان (کی پو-کین)۱۰ ستمبر ۶۴۴م=۲۴ه

پامیر(کوی-لنگ-نو) ۲۵ ستمبر ۶۴۴م= ۲۴ه

گذشتن به سرحدات بارکندوختن ۲۶ ستمبر ۶۴۴م = ۲۴ه .۱

در بارۀ اوضاع عصر مسافرت هیون تسنگ در افغانستان موسیوفونه مینویسد:

در ساحل راست رود سند وضع بسیار ساده تر بود راهی که کاروان شاهی پیموده و هیون تسنگ جزو ان کاروان بود اینطور نشان میدهد. که در ایالت گدروزی (بلوچستان کنونی) و حدود ایران یک نواحی بیصاحبی شبیه به یاغستان وجود داشت که کاروان های بزرگ بازرگانی یا مورین سلطنتی و گیرندگان مالیات با احیتاط کامل انها ردور زده  از ورد به آن سر زمین ها احتراز می نمودند ولی مجموع این سرزمینی که بده کشور تقسیم شده یک پادشاه نجیب زاده داشته که پیرودین بودا بوده و دوستی شدید او منع شده که مسافر چینی از خدمتش مرخص شود.۲

در عصر مسافرت هیون تسنگ که هنوز آثار فتوحات اسلامی باین سرزمین نرسیده بود در تمام ولایات شمالی و شرقی مملکت کیش بودایی رواج داشته و معابد ان در شهر ها و مراکز مهم معمور بود و هزاران نفر راهبان این آیین در ان منزوی بودند.

تنها معبد نواسنگهارامه (نوبهار) پوهو (بلخ) یک لگن و یک دندان و یک جاروب و یک مجسمۀ بودا که همه مرصع به جواهر گرانبها بودند وجود داشت, و ان پرستش گاه به امتعۀ نفیس و ارجمن مملو بود که پسر شاهو خان (هفتلی) برای غارت ان اموال بر بلخ حمله کرده بود.۱

هیون تسنگ از تخارستان به هولو(قندز) رسید و در ینجا با پسر بزرگ خان هفتلی ملاقات کرد که این شهزاده خواهر شاه کاوچانگ را بزنی گرفته بود, و هیون تسنگ مکاتب سفارشی را ازن شاه بنام شهزاده هفتلی داشت وی ایالات جنوبی مجرای آمورا (۲۷) ایالت در تحت سلطۀ خانان هفتلی می شمارد,که خانان متدعدد برین سرزمین در زیر اقتدار ایشان حکم میراندند زبان این مردم با ممالک دیگر اندک اختلاف داشته و الفبای آن (۲۵)حرفی بود, که افقی از چپ براست نوشته می شد.۲

هیون تسنگ از ولایات جنوب امویه به فان – ین نا(بامیان) رسید که در انجا پادشاه جداگانه حکم میراند و طول قلمرو سلطنت او شرقا و غربا دو هزار ولی (درحدود ۶۰۰میل) و عرض ان شمالا و جنوبا یکصد میل بود وی درینجا از دوبت معروف ایستاده بود او یک بت خوابیده و آثار مقدس دیگر ذکر میکند که درده دیر در حدود هزار نفر راهب زندگی میکردند و همه پیر و مذهب صغیر بودای بودند.

هیون تسنگ از بامیان به کیا-پی-شی(کاپیسا) وارد میشود که محیط این قلمرو در حدود ۱۲۰۰ میل است و مردم آن البسه پشمی میپوشند و پادشاه تن از کشتریه مرد هوشیار و دلیر و مردم دوست که سر زمنیهای هم جوار را نیز بدست آورده و بر تقریبا ولایت دیگر حکم میراند وی از پیروان مخلص بودا است که هر سال یک مجسمۀ سیمین بودا بارتفاع ۱۸ فت می سازد و مجلس کبیر مذهبی موکشامها پریشاد را انعقاد میدهد.

در مملکت وی در حدود صد دیر با شش هزار راهب مذهب صغیر موجود است و اضافه ازین برخی از پیروان مذاهب دیگر هزار معبد خاص خود را دارند.

بقول هو- یی-لی- ه (۱/۱۶۶) پادشاه کاپیسا تا فاصله ۳ میل از سرحدات خود با هیون تسنگ همراهی کرد و طوریکه هیون تسنگ تصریح کرده لان –پو(لغمان) و ناکی تولو ( ننگرهار) و کین تولو(گندهارا) از پشاور تا مجاری دریای سند در تحت تسلط پادشاه کاپیسا بود و تا چاشی لو(تکسیلا) نیز قبلا به کاپسا مربوط بود ولی پس از ان تابع کیاشی مولو (کشمیر ) گردیده است.۱

هیون تسنگ به تفصیل از آثار مقدس و معابد و مردم و رسوم و السنه و البسۀ این ولایت معلومات میدهد و در هنگام بازگشت از هند بسال ۶۴۴ م چون به فلنه  (پخیتای کنونی تا مجاری سند شرقا) میرسد این ولایت را نیز تابع کاپیسا میگوید در حالیکه در همین اوقات ولایات شمال هندوکش اندراب و خوست و قندوز در دست بقایای هفتلیان بوده و لایت تسو-کوچا که پایتخت ان هو- سی – نا(غزنهه ۹ بود و شهری دیگر هم بنام هوساله (شاید هزاره) داشت.۲دارای پادشاه علاحده و مستقلی بود وی بارعایای خویش پیر و کیش بود او مذهب کبیر بوده  علم و دین را دوست داشته؛ و از سلالۀ شاهان سابقه بود که مدتها قبل درینجا حکم رانده اند.۳   

هیون تسنگ به اختلاف زبان این ولایت با کاپیسا وولایت فو-لی-شی- سه تانگ – نا(پارسوستهانه) که پایتخت آن هوپیان (او پی نا) بود اشارت میکند۱. و طوریکه درین کتاب در مبحث لویکان میخوانید , احتمال میرود که این زبان عبارت از پشتو باشد.


دو نفر چینی دیگر

بعد از یون تسنگ دو نفر چینی دیگر نیز بکشور ما آمده و توانسته اند که از راه پاخترو کاپیساه به هند بروند یکی وانگ هیون تسو  است که بصفت سفیر و نمایده بهند میرفت. دردیگر هیون تچاو است که بار دوم عزم سفر هند داشت . مسافرت اول الذکر ۶۶۰ م= ۴۰ ه و از موخر الذکر ۶۴۴ م = ۴۴ه است که از باختر و کابلستان و گندهارا گذشته و بهند رفتند ولی مقارن این احوال حمللات لشکریان عرب برین سرزمین شدت یافت و بایشان مجال مراجعت را ازین راه نداد اولی از راه نیپال برگشت و دومی در هند ماندو در انجا بمرد.۲


ووگنگ 

در بارۀ اوضاع این دوره سند دیگر چینی نیز در دست است بدین معنی که در سال ۱۳۴ ه ۷۵۱ م یکی از کارداران چین بنام ووگنگ  مامور شد سفیر کبیر شاهی را بکشور خود هدایت نماید وی از راه بسیار سختی که ختن را مستقیما بگندهارا ۳ وصل مینماید طی طریق نمود , و درانجا ملاحظه کرد که تمام اعضای در بار پادشاه و ملکه وولیعهد ووزیران مشغول مرمت عبادت گاه هایی هستند که هفتلیان (هیاطله) ان را ویران نموده بودند, ووضع ویرانی آن ۱۲۰ سال قبل باعث تأثر هیون تسنگ شده بود.۴