111

میهن

از کتاب: درکوچه های سرخ شفق ، معاصر

بتو مینازم ای میهن !

بتوای قهرمان میهن !

بتو وان قله های سر بلند برفپوش تو

بتووان چشمه های روشن جوشان جاویدت

به دریاهای مست پرخروش تو

به سرسبزی هر دشتت

به پرباری هر باغت

به گلزارت !

بتو مینازم ای میهن

به ذره ذرۀ خاکت

به صخره صخرۀ سنگت


به صبح روحبخش تپه هایت 

به شام دلفریب دره هایت.


بتو مینازم ای میهن !

به ساده مردم پاکت

به این زحمتکشان این سالها برده به شانه جبر هر دوران

به سر بازان تو مردان بیباکت

به فرزندان تو این خلق نیرومند ؛

به این زنجیر گسل زندان شکن این موج طوفان زا

به این چون صخره پا برجا

به این چون موج بی پروا

بتو مینازم ای میهن!

اگر آتش بجان مردمت زد دست دژخیمان

اگر خون دل خلق ترا نوشیده استمگر

اگر صدها هزاران سال گشتی پایمال آز خونخواران


بنازم من به این غیرت به این مردی

به این جنبش به این ایمان


به این رزمندگی نازم 

به این بالندگی نازم

به این سازندگی، ای پرتوان میهن!

بتو ای قهرمان میهن !

بتو نازیده بودم سالها من

به تو مینازم ای میهن !


کابل - ثور ۱۳۵۷