32

در بیان مقابله نمودن عالیجاه یار محمد خان

از کتاب: تازه نوای معارک

در بیان مقابله نمودن عالیجاه یار محمد خان(۱) بارکزئی ناظم پشاور با جناب سید میر احمد شاه غازی و کشته شدن بارکزئی مذکور و گرفتن پشاور سید ممدوح، از دست برادران یار محمد خان مذکور 

مجتهد قلم صدق رقم، در جهاد این مدعا، چنین معرکه آرای بیان میگرددکه: هر گاه جناب سید ممدوح را جمعیت لشکر ظفر پیکر مجاهدین دین، و مومنین صادقین، بسیار از حد بی شمار گردیده. عالیجاه سردار یار محمد خان بارکزئی ناظم پشاور، که بعد مقابلۀ سید مذکور به لقب "یار سنگهـ خناس الذی یوسوس فی صدور الناس –(۲) وساوس شیطانی را در خاطر خود راه داده، از روی شقاوت نفسانی در پیچ و تاب آمده، حمیت (۳) مسلمانی را در پس پشت خود انداخته، بموجب حکم خالصه سنگهـ جمع آوری لشکر نموده، جانب یوسفزئی ها رفته، با جناب ممدوخ آتش 

------------------------------------------------------------------ 

(۱)یار محمد خان یکی از برادران وزیر فتح خان و فرزند سردار پاینده خان بود[ر ک : تعلیق ۴].

(۲)قرآن الناس ۵ج ۳۰ (۳) ک: جمعیت [؟]

مقابله و مقاتله بمضمون کریمۀ- خسر الدنیا و الاخره –(۱) بر افروختهف تا از دست مجاهدین دین، درین آتش جنگ راه درک الاسفل (۲) پیش گرفته.

افسوس از چنین مسلمانی، که صراط المستقیم هدایت ایمانی را از دست داده، بحکم خالصه سنگهـ دیده و دانسته خود را در چاه ضلالت انداخته! اینچه آئین و چه ملت و چه اسلام؟ بی تکلف که جای تحسین است!!!

چون بعد کشته شدن عالیجاه یار محمد خان(۳) لشکرش روی  در فرار نهاد(۴) بمقتضای جاء الحق و زهق الباطل (۵) چون جناب ممدوح بر طریق حق ثابت قدم بود، مظفر و منصور گردیده، عالیجاه مذکور بموجب (۶) حکم خالصه سنگهـ بر باطل بود، بسزای اعمال خود رسید(۷).

------------------------------------------------------------ 

(۱)قرآن، الحج ۱۱ ج ۱۷ (۲) در ک الاسفل = پائین ترین حصۀ جهنم.

(۳)سردار یار محمد خان در میدان جنگ کشته شدف اوایل ۱۲۴۴هـ عمرش ۳۹سال بود، و در جنب مزار سید حبیب متصل جنوبی پشاور مدفون است [سراج ۱-۱۱۱]

(۵) قران، بنی اسرئیل ۸۱ج ۱۵

(۶)الف: بحکم.

(۷) درینجا در الف این بیت شکسته و بی نمک نوشته شده که در ک ف نیست بیت :

از ادب دین رسیدن بر سریر اعتبار 

بی ادب دین هر گز نه گردد بمطلب کامگار [؟]

چون چناب سید ممدوح، بعد قتل عالیجاه مذکور[ و شکست لشکرش، سه چهار هزار لشکر جرار کرار مجاهدین که هر یک پروانۀ شمع دین متین توان گفت، با رکاب نصرت مآب خود برداشته، سرعتا داخل پشاور گردید(۱)،بالاحصار را چون نقطۀ پرکار سخت محاصره نموده. عالیجاهان سلطان محمد خان و پیر محمد خان برادران عالیجاه یار محمد خان، معۀ جمعیت لشکر، در بالاحصار پشاور اقامت داشتند. هر چند مستعد مقابله جناب ممدوح شدند، لیکن از جهت دو امر پهلوی خود را از مقابلۀ سید موصوف تهی نموده، معارک آرا نشدند.                                        اول اینکه: از قتل عالیجاه یار محمد خان برادر خود در ماتم داری غم و الم گرفتار بودند. دویما : مهام دینداری جهاد بوده، و هم معاینه حال یار سنگهـ برادر خود را که باین لقب اشتهار در تملم اکناف عالم گرفته بود شنیده، حیران ماجرای عاقبت کار خود بودند. آخر الامر طاقت مقابلۀ مجاهدین ندیده، از بالا حصار بی مقابله فرار بر قرار اختیار نمودند، و در موضع عالیجاه ارباب فیض الله خان که از پشاور در سه کروه (۲) مفاصله دارد، رفته منزل انداز شدند.                            از انجا که ارباب مذکور، در خدمت جناب سید ممدوح حسن عقیده و طریقۀ کمال رسوخ ارادت مندی داشت، 

--------------------------------------------------------------------- 

(۱)الف: شده.

(۲)در جنوب پشاور مسکن قبیلۀ مهمند است.

عالیجاهان مذکورف بوساطت ارباب مشار الیه با جناب سید ممدوح، متحرک سلسلۀ مصالحه گردیده، حلقۀ اطاعت و فرمان برداری جناب موصوف، در گوش جان خود انداخته، راغب دولت ملاقات سید صاحب شدند.

از انجا که جناب سید ممدوح را در اصل خیال تخریب جماعۀ مسلمین و تسخیر ملک پشاور نبود، بعد (۱) انقیاد و فرمان برداری جناب سید معظم الیه، باز ملک پشاور را به دستور اصلی بدست عالیجاهان مذکور تفویض نموده، و مابین خود همین انجام نمودند، که امورات شرعیه که اعظم رکن رکین 

----------------------------------------------------------------------- 

(۱)ک:لیکن بعد انقیاد. الف لیکن بغیر انقیادی. ب: حسب التجا باز ملک پشاور را.

قصر اسلام است، باولیای دولت دین تعلق دارد. و معاملات ملکی از مالیه ستانی و حکمرانی بعالیجاهان مذکور تعلق گرفت.چنانچه باین عهد انجام، جناب سید ممدوح خوش گردیده، جناب مولوی احمد علی صاحب (۱) را در موضع مذکور، بجهت انتظام مهام شریعت بیضا گذاشته، خود تشریف فرمای اوطان جماعة مسلمین مجاهدین یوسفزئی، و در انجا رسیده[به] انتظام مجموعۀ جهاد ساعی و به ترغب (۲) مومنین صادقین مجاهدین راسخین، بنا بر حصول سعادت جهاد می پرداخت، که بسیاری از مجاهدین از اطراف و اکناف (۳) بامید شهادت جمع آمدند.

---------------------------------------------------------------------- 

(۱)الف:مولوی محمد حیات[؟] که قرار ک ، ب ، ج صورت متن اصح است.

(۲)الف: ترتیب 

(۳) اکناف=جمع کنف بمعنی کناره و طرف [-منتخب].