تیره شناسیی زبانها و بحثی در پیرامون زبان دری
تعریف زبان :
انسانها با زبان یکی با دیگری رابطه برقرار می کنند و زبان مجموعه صداهاست. صداهایی که انسانها برای برقرار کردن رابطه با دیگری می کشند پراگنده و بی شباهت با همد یگر نیستند صداهایی که زبان را میسازند با هم شباهت هایی دارند و دارای نظمی استند گذشته از آن خصوصیت دیگر زبان این است که در داخل نظام زبان چند چند صدا علامه یی را میسازند. طورمثال کسی می گوید : گرگ ! کلمۀ گرگ که از چند صدا ساخته شده است ، یک علامه است . ذهن شنونده با شنیدن آن علامه به فکرحیوانی درنده می افتد. پس زبان یک نظام یا سیستم علامه هاست. علامه ها را سمبولها یا نمادها هم می.گویند از خود بپرسیم که چندملیون نفر با شنیدن کلمۀ گرگ به فکرآن حیوان درنده می افتند. پس همان شمار آدمها در قراردادی شریک استند که با شنیدن "گرگ" به فکر آن حیوان باید بیفتند و همان آدمها یک جامعۀ لسانی را تشکیل می دهند . اکنون می گذرم به تعریف ها : زبان یک سیستم علامه ها یا نماد (سمبول )های قرار دادی صوتیست که در یک جامعه لسانی برای مفاهمه به کار میرود .
سیستم یا نظام system:
كليۀ واحدی را گویند که هر جزء ساختاری آن وظیفه مشخص در تداوم هستی کل داشته جزء ها در رابطه وتأثیر متقابل قرار گرفته باشند.علامه ، نماد یا سمبول : هر چیز که غیر از خود معنای دیگری نیز داشته باشد ،علامه ، سمبول یا نماد نامیده میشود . مانند نشانه های ترافیکی که هر کدام هم نقشی است و هم معنای دومین یا معنای معنا دارد.
چراغهای رفت و آمد چهار راه را در نظر بگیریم.
چراغ سبز هم دارای رنگ سبز است و هم اجازه رفتن معنی میدهد. یا چراغ سرخ ، گذشته از آن که چراغیست داری رنگ سرخ معنای بایست را نیز می رساند. یا زمانی که سر را به راست و چپ می جنبانیم این حرکت هم سرجنباندن است و هم معنای نی میدهد. پس یک سمبول است همانگونه که سر را به بالا و پایین حرکت بدهیم ، هم نوعی حرکت است و هم " هان " معنی میدهد. این هم سمبول شمرده می شود . اشاره های ترافیک، آرمها و نشانها و آواز هایی که معانی خاصی برای مردم دارند، مانند هارنهای موترهای امبولانس و پولیس وآتش نشانی و بسا حرکتهای معنی داری که هنگام سخن گفتن انجام میدهیم ، همه سمبولهای ،شکلی رنگی یا آوایی اند. هرواژه یی که برزبان می آوریم یک علامت یا یک سمبول است . می گوییم . مجموعه چند صداست که شنیده می شود. همه می شنوند مگرذهن بعض مردم با شنیدن آن متوجه شیی مس شود که دربیرون ذهن هست. آن شی را مدلول واژه سنگ می گویند وخود واژه سنگ را دال مینامند و رابطهٔ دال و مدلول را دلالت قراردادی : قردادی بدین معنا که وقتی که واژه درخت را بزبان می آوریم ، کسی که از جامعه لسانی دری زبان است زود به یاد چیزی می افتد که غیر از کلمۀ درخت است. و همه افراد این جامعه تنها به فکر همان چیز میافتند ، نه غیر از آن.
این وضع نشان میدهد که نامیدن چیزی معین با واژۀ درخت بین افراد جامعهٔ لسانی دری زبان صورت قراردادی دارد. صوتی یا آوایی :
سمبولهای زبان با آواها بیان میشوند و مخاطب آنها را می شنود. از همان مجموعه های آواها واژه ها ساخته می شوند ، که به شی یا مفهومی اشاره دارند و یا وظیفه دستوری ویژه یی را در ساختار زبان اجرا می کنند ، که در بحث واج شناسی و واژه شناسی بیان خواهد شد.
در پهلوی زبان گفتاری عادی ، زبانی هم هست که آدمان گنگ به کار میبرند، آن زبان هم سیستم سمبولهای قرار دادیست بین جامعۀ گنگها و کسانی که آن را فرا میگیرند ، مگر سمبولهای آن آوایی نیستند شاید بتوان اشارتی یا تصویری نامید واژهٔ زبان تنها به زبان گفتاری دلالت دارد که زبان نوشتاری تصویر آن است جامعه لسانی :
جامعه لسانی همان گردآمده آدمهاست که به یک زبان گپ می زنند یعنی در قرارداد پذیرش این یا آن علامه به این یا آن معنا شریک اند.