زبان کتیبه یا فارسی ۱۸۰۰ سال قبل
مستشرقان اروپا که این کتیبه را مطالعه کرده اند . از قبیل هیننگ و ما ريک زبان آنرا با
ختری نامیده اند . ولی چون بغلان در تخارستان واقع بود بهتر است آنرا تخاری بخوانیم و من درین رساله آنرازبان کوشانی گفته ام که نام واقعی است ولی چون البیرونی و البشاری مقدسی زبان ولایت بین بلخ و بدخشان را تخاری خوانده و آنرا بزبان بلخی نزدیک دانسته اند. بنابران اگر این زبان را تخاری بگولیم ، نیز جایز است .تاکنون ماسند کهن تری از عصور قبل الاسلام در بارۀ زبانی که مادر دری فارسی باشد در دست نداشتیم . ولی در قرونیکه زبان پهلوی جنوبی در پارس و پهلوی شمالی در ماوراء النهر تاختن و تورفان پهن شده بود و زبان دربار و ادب و علم دربار ساسانی بود. در خراسان و دامنهای هندوکش تاولایت کندهار در دربار کوشانيان وملوک محلى افغانستان مانند هفتالیان ، زبانی موجود بود . که آنرا مادر زبان دری و فارسی کنونی افغانستان گفته میتوانیم و قدیمترین اثر این زبان اينک در كتيبه سرخ کو تل بغلان بدست آمده است . که بقرن دوم میلادی تعلق میگیرد. ورسم الخط آن یونانی شکسته است .
این زبان تخاری یا کوشانی را چنانچه در قسمت تحلیل کلمات آن می بینید با زبان کنونی فارسی افغانستان دری و نیز با پشتو روابط محکمی است . و اغلب کلمات و تراکیب و حتی افعال آن با پشتو مشتر کند. ولی آنرا نمیتوان پشتو شمرد بلکه شکل قدیم همین فارسی کنونی افغانستان است
وضمنا ریشه های کلمات آنرا در پارسی باستانی و پهلوی وسغدی وختنی و لهجه های دیگر افغانستان نیز توان یافت. من در رسالۀ لويکان غزنه و پشتو از روی ملاحظات ابتدائی نوشته بودم : که احتمال دارد زبان این کتیبه ها پشتوویا زبانی نزديک بآن باشد ولی قرائت صحیح و دقیق کلمات این الخط كتيبه و تجزية الفاظ آن از روی فواصل (o) که در رسم مراعات شده واضح ساخت: که این زبان از پشتو بفارسی افغانستان نزدیکتر است. و بنا برین در بارۀ زبان کوشانی واین کتیبه دو احتمال موجود است. ممکن است که این زبان با صطلاح فيلالوژي زبان يک I-SO-GLASS کلان باشد. یعنی سرزمینی که دران دو زبان یا دو لهجه به مد یگرمی میزند. واحيانا يک لهجه یا زبان مشترکی را از دور چند زبان تشکیل میدهند . امکان دارد که پکهت های قدیم آریا نی نژاد ویدی و اوستائی در جنوب هندوکش بازبان خود پشتو وجود داشته اندو در شمال هندوکش هم مردمی آریائی نژاد بودند که بزبان دیگری (سلف فارسی) گپ میزدند . و این دو زبان در نتیجه مرابطات و پیوندهای اجتماعی و اقتصادی و محیطی باهم مخلوط گشته و در آیز و گلاسی مانند دامنه های هندوکش و ولایت تخارستان ، همین زبان کوشانی کتیبه مانحن فیها را بوجود آورده باشند ، که دارای عناصر هر دوزبان است اما احتمال دوم اینست که زبان کوشانی بصورتی که در آن کتیبه دیده میشود پیش از تشکیل و پیدایش پشتو و دری (فارسی) درین مملکت زبان دربار و نوشته وادب بود (حدود قرن دوم میلادی) که در مدت چهار قرن بعدا زان تا اوائل اسلام دو زبان دری و پشتو از آن بوجودآمده باشند زیرا قديمترین آثار باقیه دری و پشتو بهمان قرون نخستين اسلا می میرسند.
اگر این احتمال ثانی را قبول کنیم. باید زبان این کتیبه را مادر پشتو و دری بشماریم که درین دور تحول، مدت چهار قرن برای انشعاب کلی زبان پشتو از يک مبدأ اندک خواهد بود. و بنابران این احتمال هم مورد تأمل است.
تا این اواخر عقیده شایع این بود که پس از حملۀ عرب ، زبان پهلوی تغییراتی پیدا کرد و بتدریج از بان فارسی کنونی منقلب شد امادرین نزدیکی ها عقیده ی دیگر ظهور کرده که زبان فارسی در ادوار پیش از اسلام نیز در عرض پهلوی وجود داشته است. برای این مطلب دلایل متعددی را شمر ده اند : که هیچ یکی باندازۀ وجودا این کتیبه مهم نیست . و اکنون که کتیبۀ مکشوفۀ بغلان را می بینیم. اعتراف میکنیم که زبان فارسی کنونی از پهلوی منشعب نشده بلکه در مدت یکهزار و هشت صد تاد و هزار سال پیش ازین در تخارستان تاریخی زبان تکلم وتحر یرواد ب و در بار بوده كه ا ينك ۲۵ سطر کتیبه آذرا در حدود (۱۶۰) لفظ بهمان شکل قدیم و عناصر کهن تاریخی در دست داریم و بنابران کشف این کتیبه گرانبها تحولی را در عالم زبان شناسی و تاریخ ادبیات افغانستان بو جود می آورد . و عقاید کهنه را متزلزل میگرداند از جمله دلایلی که برای وجود زبان فارسی در ادوار قبل الاسلامی اقامه میکردند. این بود: که آثار منشور و منظوم زبان دری بعد از تحرير مقدمة منشور شاهنامه ابومنصوری (۳۴۶ هـ) بدست آمده و تمام این آثار از بان فصیح و استوار و پخته دری است ، که باید قرنها قبل از اسلام پرورش دیده تا باین درجۀ فصاحت و متانت ادبی رسیده باشد. در دیگر اینکه از دوره اوایل اسلام برخی عبارات و منقولاتی در کتب عربی نقل شده که بفارسی فصیح اند. و باز در اوقاتیکه در خراسان و سیستان بگفتن شعر دری آغاز کردند، این اشعار نیز بفارسی پرورده و استواری اند که باید قبلا قرنها تربیت دیده و باین مرتبه پختگی رسیده باشند. اکنون در پرتو این دلایل دو احتمال سابق الذکر را درباره پیدایش پشتو و فارسی تحلیل میکنیم : به استناد کتیبه ما نحن فیهای بغلان باید گفت که ما در زبان فارسی (دری) بشکلی درین کتیبه ثبت شده در حدود قرن اول و دوم میلادی یعنی تقریبا دو هزار سال قبل وجود داشت. و این زبان از آن سیمای قدیم تا اوائل عهد اسلا پنج و شش قرن بقیافت زبان دری قرون نخستین اسلامی در آمد. که نمونۀ کهنتر نشر آن در مقدمه شاهنامه ابومنصوری (۳۴۶ھ) موجود است
چون ما از زبان پشتو نیز نمونه ها أي مربوط بقرون نخستین اسلامی در دست داریم، باید بر همین اساسی برای تحول زبان دری قبول کردیم زبان پشتو را هم قرنها قبل از ورود اسلام موجود بدانیم. که در اوایل عصر اسلامی باین درجه صلابت و پختگی رسیده باشد. که در آن اشعار خوب وهتینی گفته شود .
ازین ملاحظات باید نتیجه گرفته شود : که زبان پشتو و از زبان کوشانی نزاییده بلکه موازی آن در کوهساران پشتونخوا موجود بوده ، و این هر دو زبان افغانی عینا مانند امروز مقارن و معاصر يكديگر دريک كشور و يک محيط تكلم می شدند. و آثاری را در یکدیگر گذاشته اند که اکنون درین کتیبه برخی از عناصر و کلمات و حتی افعال پشتو دیده میشوند که شاید زبان کوشانی از پشتو گرفته و یا پشتو از آن زبان متأثر شده باشد . و يک مثال زنده این تأثیر و تأثر کنونی و پشتوی افغانستان دیده میشود ، که
كلمات یکدیگر راحل و مزج نموده اند و اصطلاحات و کلماتی در فارسی افغانی بوجود آمده که فارسی زبانان پارس آنرا نمیدانند. مثلا در فارسی کابل در اصطلاحات توی و آراستن عروس (پلوغوټ) از پشتو دخیل شده که گره گوشه چادر عروس باشد و ریشۀ آن بکلی پشتو است
(پلو - گوشه چادر ) + غوټه (گره) و یا اینکه فارسی زبانان کندها رصدا میکنند او زوی ای پسر! که زوی (پسر) پشتو را گرفته اند . و هکذا در پشتو هزاران کلمه فارسی از قبیل سیب و درخت و غیره دخیل شده و در کندهار بی تکلف آنرا تکلم میکنند، منتها آنرا در تحت قواعد و دستور زبان در آورده و مرا تب تذكير وتأنيث وتغيير مطابق حالت گرامری ، وتحول در زیر اثر عوامل را بر آنها جاری ساخته اند. و پشتو زبانان با وجود یکه در خود زبان باوجودیکه نظایر و معادل آنرا دارند. بدون دغدغه خاطر استعمال مينمايند.