گشتاسب و دختر قیصر روم کتایون
پیشتر ارائه نمودم که قیصر روم با کشور آریانا روابط داشت . در موقعیکه "ارجاسب" شاه تورانی از شنیدن آئین نو (آئین زردشتی) به بلخ لشکر می کشید قیصر روم خیلی متاثر شد.
چو آگاه شد قیصر آن شاه روم
که فرخ شد آن شاه و ارجاسب شوم
قیصر از فتح بلخیان و شکست (ارجاسب) دلگیر میشود . گشتاسب پیش از اینکه شاه بلخ عوض لهر اسب بر تخت نشیند به سر موضوع جای نشینی از حضور پدر قهر نمود و بعزم سفر روم بر آمد . در روم رنگهای مختلف روزگار را میبیند و آخر (کتایون) یکی از دختران قیصر را به زنی گرفت و بوطن مراجعت کرد و پادشاه شد و ازین زن خویش دارای فرزندی شد موسوم به اسفندیار که شجاع ترین سردار نامی بلخ میشود و آخرین جنگ او با رستم خیلی مشهور است.
گشتاسب از دادن اعطای مقام سلطنت به فرزندش طفره میرفت و به بهانه های عدیده او را بازی میداد. (کتایون) مادر اسفند یار که زن بسیار حساس و هوشیار بود پسر خود را نصیحت میکرد و میگفت تو آخر پادشاه میشوی اصرار مکن که پدرت آزرده میشود :
کتایون قیصر که بد مادرش
شب تیره بگرفت اندر برش
چنین گفت با مادر اسفند یار
که با من همی بد کند شهریار
مرا گفت چون کین لهر اسب شاه
بخواهی به مردی ز ارجاسب شاه
همه پادشاهی و لشکر تر است
همان گنج با تخت و افسر تر است
(کتایون) همیشه پسر خود و پسر گشتاسب را تسلی میداد که آخر بعد از وفات شاه تاج و تخت مال تو خواهد بود .
چو او بگذرد تاج و تختش تر است
بزرگی و اورنگ و بختش تر است
اسفندیار آخر به جنگ رستم به سیستان میرود :
کتایون خروشید رخ پر زخشم
په پیش پسر شد پر از آب چشم
مده از پی تاج سر را بباد
که به تاج خود کس زما در نزاد
پدر پیر گشتست و بر ناتوئی
بجنگ و به مردی توانا توئی
پدر بگذرد تخت و تاجش تر است
همان باره و گاه و تاجش تراست
اسفندیارعازم جنگ به سیستان میشود - فرزندانش "نوش آذر" و مهر نوش" و بعد خودش بدست رستم کشته میشوند و جسد اسفندیار را به بلخ نزد گشتاسب شاه و مادرش (کتایون) میفرستند و رستم با وجود اینکه خودش قاتل بود جسد را تا حدی همرائی میکند و آخر مادرش از غم و اندوه پسر جان میسپارد .