111

پیشینه ها و پسینه ها

از کتاب: دستورزبان فارسی دری ، فصل زبان ، بخش دستور تشریحی زبان

پیشینه ها یا کلمههای اضافت ( در گذشته حروف اضافت می گفتند ) که پیش از متمم فعل میآیند ، دو گونه اند: ساده و مرکب کلمه های اضافت ساده عبارت اند از: از به ، در ، بر ، با ، تا ، برای ، نزد ، پیش .

از :

- این کلمه برای نشان دادن ماهیت چیزی می آید ، مانند:

دلش گویی از سنگ است.

این میز از چوب چنار ساخته شده است.

برای جدا کردن میآید ، مانند:

یکی از شاگردان صنف اول

شش ملیون از مردم افغانستان در دوری از وطن بسر می برند.

- مرز آغاز زمان یا مکان را بیان میدارد در آن صورت همراه با ( تا ) می آید ، مانند:

از کابل تا پغمان یا از کابل تا جلال آباد با موتر رفتیم

از صبح تا شام کار می کند.

- برای نشان دادن ملکیت میآید ، مانند : 

این باغ از من است

این دوکان از دوستم است

- برای نشان دادن پیوستگی معنوی میآید مانند : این تابلو از بهزاد است. این نقاشی از پروفسور غلام محمد میمنگیست . این شعر از شایق جمال است این بیت از صوفی عشقریست.

جای حرکت را نشان میدهد ، مانند:

از خانه برآمد .

از کوچه گذشتم .

از مزار شریف آمد.

ریل از جنگل میگذرد.

- برای نشان دادن برتری می آید، مانند : این گل از آن دیگر خوش بو تر است این رمان از آن رمان دلچسپ تر است این مشت زن از آن دیگر قوی تر است.

- برای نسبت دادن انجام کاری به کسی یا چیزی می آید ، مانند :

از خدا میخواهم . از من ساخته نیست. از تو گمان نمی بردم.

به :

- به سوی : به مکتب رفتند. به بازار رفت ، به خانه آمد . به کار خانه رفت . به کابل می روم.

- برای : به مهمانی رفته است. یعنی برای شرکت در مهمانی رفته است . به من بخوان . یعنی برای من بخوان . به دیدن فوتبال می روم. یعنی برای دیدن فوتبال می روم . 

- به معنای با : به قلم نوشت ، به دری شرح کرد . به گپ آرامش ساخت

- (به معنای را ) : به من گفت = مرا گفت . به او ببين = او را ببین.

- پیش از بفض از اسمها معنای سوگند دارد . مانند : به سرت ، به قرآن . به همین روزی . به خدا.

در :

در میان :چیزی درخانه در کوزه، در بکس ، در کتاب ، در مكتب

- به معنای چگونگی در جرای کاری می آید ، مانند:

او در رنج و عذاب است. در آن فکرم که به کار دیگری بپردازم .

او در سخن گفتن تواناست.

در شعر سه تن پیمبرانند قولیست که جمله گی بر آنند فردوسی و انوری و سعدی هر چند که لانبی بعدی

- هنگام ، وقت: در تابستان ، در زمستان ، در سال گذشته در ماه -

آینده .

- به معنای ضرب: ( برای بیان مساحت چیزی ) چهار در چهار، ده در ده ، پنچ در پنج.

با :

- توسط ، وسیله اجرای کاری با پنسل نوشت ، با رنگ روغنی رسم کرد. با عینک میخواند.

- نزدیکی و مجاورت را نشان میدهد: باید منشین ، او دیروز با ما بود

- نشان دهنده همراهی و شرکت در کاریست : با او تجارت را آغاز کرده ام. با بدان دوستی مکن با ما رفت و آمد دارد. با هر کس جنگ می کند

یادداشت :

در این مورد ، در زبان گفتار کلمۀ " کت " به کار می رود ، مانند :

کت ما رنگ نزن .

کت هرکس خوبی خوب اس

کت خرس ده جوال افتادن

تا :

انجام و پایان مکان و یا زمان را نشان میدهد : تا یلخ ، تا یمگان تا قیامت ، تا فردا ، تا سال آینده، تا دیدار ( یعنی تا زمان باز دید ) تا نیک ندانی که سخن عين صواب است.

باید که به گفتن دهن از هم نگشایی .


نزد و پیش : 

این دو کلمه اضافت به یک معنی به کار می روند در دو جا :

- به سوی : داد خواه نزد حاکم رفت. داد خواه پیش حاکم رفت.

- مجاورت بردارم پیش ما بود یا نزد ما بود یعنی درخانه ما بود.

کلمه های اضافت مرکب عبارت اند از:

از برای ، تابه ، در باب ، در بارهٔ 

از برای غم من دامن دنیا تنگ است

از برای خدا دروغ نگویید

تا به قیامت از شما خشنود استم 

تا به کابل صد کیلو مترراه است


یادداشت :

در محاوره کابل اسم مکان یا زمان که پس از تا می آید پسوند " آ" می پذیرد ، مانند :

- تا کندهاره چند کیلومتر راه اس ؟

تا کابله به طیاره رفتیم .

تا چهاریکاره راه هموار اس . 

دستت آزاد تا لندنه.

دیروز تا شامه منظرت بودم .

تا قیامته از تو خوش استم.

تا دیروزه خو نامده بود.

هرگاه اسم پس از تا با آ ، او ، ای و های غیر ملفوظ ختم شده باشد، پس از اسم پسوند " ره " می آید .

مانند

تا پشته ره پیاده رفتیم.

تا کوچه ره ماره همراهی کد.

 ازتو تا او دنیاره خوش استم.

تا سینما ره با بایسکل رفتم.

تا صداره نشنوم، دروازه ره واز نمی کنم .

تا دریای آموره سرک قیراس .

را نشانه مفعول صريح :

شکور نان خرید .

ماری کتاب می خواند.

سرور هاشم را صدا کرد.

فاروق فوتبال را خوش دارد.

از جمله های نوشته شده بر میآید که کاربرد " را " در این حالتها

ضروریست :

هرگاه اسم خاص مفعول قرار گیرد.

هرگاه شی برای گوینده و شنونده آشنا باشد.

به سخن کوتاه " را "  نشانهٔ مفعول همیش به پاسخ " چی را " . " کی را " آورده می شود .

هرگاه از بیان فعل ، خود فعل منظور باشد ، نه نتیجه . یعنی ذکر فعل در پاسخ چی میکند ؟ قرار گیرد ، پس از مفعول را نمی آید رستم چی میکند ؟ آهو شکار میکند ، نان می خورد ، نامه می نویسد 

یادداشت :

رای نشانه مفعول صریح در زبان گفتار به دو شکل می آید :

۱- پس از همخوانها به شکل "  آ " مانند کتابه بیار، قلمه بتی

۲- پس از واکه ها به شکل ره، مانند کرتی ره پوشید ، دنیاره جنگ خراب کد . کدو ره آب برد.