الاول ابوالحسن بویه الدیلمی
او را فخرالدوله لقب بود، وآغاز دولت او آن بود،که امیر( ۱ ) اهواز بود، چون ترکان بغداد که سر ایشان توزون بود، امیر المومنین التقی بالله را بگرفتند و میل کشیدند و بنشاندند، و راتبه ( ۲ ) او روان کردند و مستکفی بالله که پسر متقی بود بخلافت نشاندند، و خود امیر الامرا شد و کار ها در ضبط آورد، ابوالحسن بویه دیلم را جمع کرد، و روی به بغداد نهاد و با ترکان مدت چهار ماه مصاف کرد، به آخر ترکان منهزم شدند، و بغداد ابوالحسن فرو گرفت، و بر جمله امور ممالک خلافت ، فرمان او نافذ گشت جماعت منهیان ابو الحسن را خبر کردند، که مستکفی بالله با توغدرخواهد کرد تا ترا هلاک کند. ابو الحسن بویه فرصت طلبید و مستکفی را بگرفت و میل کشید در سنه اربع و ثلثین و ثلث مائه . و امیر المومنین المطیع بالله را اسمی بیش نبود، ملک او میراند ، و فرماندهی میکرد، و حل و عقد امور خلافت بدست او بود، و این ابو الحسن ( ۳ ) بویه رسوم نیکو نهاد، وجمله ویرانیهاء بغداد معمور گردانید ، و رسم بد آنچه ( در ) بغداد بهر محلت زندانی بود برانداخت، و پسر او ابوالهیجا ( ۴ ) را موصل بمقاطعه داد ، بردر خود علی بن بویه را جمال الدوله ( ۵ ) لقب داد، و دیگر برادر خود حسن را رکن الدوله لقب داد، و روز بروز پادشاهی آل بویه برتر شدن گرفت . و الباقی الله تعالی و الملک الدایم، لافناء لملکه ، و لازوال لسطانه حی لایموت، و قیوم لا یفنی جلب قدرته، و تعالی کبریائه، و تقدست اسمائه