هند و کوه یا قفقاز هندی

از کتاب: بگرام ، فصل پنجم

یونانیهای که به معیت اسکندر بودند خواه بواسطه عدم معلومات دقیق جغرافیائی، خواه بواسطه بلند بردن کار نامه های قوماندان خود و خواه بواسطه تشابه ، هندو کوه را کوه قفقاز و قفقاز هندی یاد کرده و یکی از قشنگترین قصص ارباب النواع خود را که موضوع آن چنین است به آن نسبت میدهند  در افسانه های کلاسیک ارباب النواع یونانی نقل میکنند که "پرومته" رب النوع یا ژنی آتش و اولین پیشوای مدنیت بعد از اینکه هیکل انسانی را "بعقیدۀ آنها" از خاک درست کرد خواست آنرا روح دهد، برای این مطلب آتش آسمانی را دزدی نمود "ژوپی تر" رب الارباب برای توبیخ او "پاندور" اولین زن قشنگ مخلوقه یعنی "حوای یونانی" را فرستاد اما "پرومته" از در مکر پیش آمده و خانم مذکور را اسیر خود ساخت آنگاه "ژوپی تر" به غضب شده پسرش "ولکان" را مامور ساخت تا او را به سزا رساند : مشار الیه "پرومته" را در کوه قفقاز فراز صخره ئی چهار میخ نمود تا عقابی جگر او را بخورد آخر "هرکول" اسباب نجات اوشد . قرار قصه فوق بندی گری پرومته اگرچه در اصل کوهای قفقاز بعمل آمده ولی از روزیکه یونانی ها وارد "کاپیسا" شده و چشم شان به توده پر برف هند و کوه افتاد و آنرا "قفقاز هندی" خواندند قصه فوق الذکر را هم به قلل سر بفلک کشیده و مغاره های و حشت اور آن نسبت دادند . و یکی از سکندریه هائی را که پسر فیلیپ در کاپیسا بنا نهاد بنام "اسکندریه قفقاز" یا "اسکندریه پای قفقاز" مسمی ساختند.