الرابع عشرالملك تاج الدین مسنجرقتلق
ملك تاج الدین قتلق،مردی تمام بود، وباصل از قبچاق (۸)مردی بود درغایت جلادت و مردانگی و شهامت وزیرکی و مبارزت وشجاعت (۹) در همه اوصاف بغایت رسیده، و درنهایت صلاح و پاکدامنی و هیچ منکری را بروی تنذرنبود، سلطان سید اورا ازخواجه جمال الدين نریمان(۱۰) خریده بود، اولى سرجاندار (۱۱) بعد ازآن مدتی شحنه آخرشد، درهر مرتبه سلطان را خدمات گزیده کرد، چون عهد (دولت) شدیدی منقرض شد و تخت بسلطان رضيه رسيد تاج الدین سنجر، مقطع برن(۱۲) شدوبرسرلشكربطرف كاليورنامزد گشت و درشعبان سنة خمس ژلاتین وستمائه کاتب این حروف داعی دولت (قاهره) منهاج سراج درموافقت او ازمحروسه کالیور(۱۳) برون آمد، وبخدمت درگاه رضيه
(۱) مط: اعلام داد (۲) مط: وسلطان برنشست (۳) اصل: نخواهد (۴) اصل: بازآوردی آنجا فرمان آمدن بودی، (۵) مط: تا مگرپناه وزمانی حاصل کند،(۶)مط: جمادی الاولی، دریکی ازنسخ مط: ربیع الاول،راورتی: ۱۴جمادی الاولی ۶۳۹ ه (۷)اصل: فيقلق،راورتی: فقلق، درنسخ خطی ماخذ مط: فيقلق، فيلق (۸) اصل:خنجان، راورتی كذا- (۹) مط: و شهامت و مهابت و مبارزت وشجاعت،(۱۰) مط: کریمان،راورتی: نديمان،(۱۱)مط:اول جامدار، راورتی: جامه دار یعنی نگهدارنده جامه خانه درخت خانه، ولی جاندار و جامد اروجامه دارهرسه مناصب جداگانه بود و نمی توان یکی را بدیگری خلط کرد(۱۲) مط: بداون و یکی از نسخ خطی برن، راورتی نیزبرن (۱۳)مط: کالیوار
(۲۶) طبقه ۲۲ ملوک شمسیه
پیوست،درراه چندان لطف فرمود که دروصف نیاید و دروقت نقل ازکالیور(۱) (دو) صندوق کتب خاص این دبی را برشتر[خاص خود) نقل کرد و به مهاون بربدانید، دیگراوقات لطف (۴) فراوان ارزانی میداشت حق تعالی ازوی قبول تردانسان، و بروی رحمت کند.
چون حضرت بازمده، مقطع ولايت درمعده می شد،چون تخت به معزالدين رسید،خدمات وافره کرد، وچون عملی به وزی بانقراض پیوست(۲)واخت به علاءالدين رسيد مقطع بدون شده ورشي وردنه اربعين وسة مائه،مواسات کاتهد ھر(۴) بداون را برانداخت،وجهاد بیارکرد،وبچند موضع مساجد جامع(۴) ساخت وبه ندروخطبه نهاد وحشم (بسیار) جمع کرد هشت هزارسوارو پیاده وپاي بسيار(۵) مرتب گردانيد،وعزيمت برآن مصمم کرد،که بطرف ولایت کاانجومهوبه(۹) لشکرکشید وآن ولایت را درضبط خود آورد، و جماعتی را از کثرت حشيم و وفورة لت وعدت و بسیاری قوت و تا بیست ودلیری و درلشکرکشی حمید آمدن گرفت او نفس (و) شیطان به تسويل ايشان را برنداشته که درتنبول (۲) زهر تعبيه کردند و بوی دادند، مبطون تشت، و دران رنج بعد از چند گاه برحمت حق پیوست (۸) مدك سبحانه و تعالی حقوق آن ملك نيکود سیرت [که در ذمه اين داعی داشت ] بدعاء آن ذمه اين داعي (۹) دوخته تردانا و یکی ازحقوقي او آن است: که (در) شهورسنه اربعین وستمائه،چون ازحضرت دهلی عزیمت، برسفرلکهنوتی مصمم شد اتباع را پیش ازخود، بطرف بداون فرستاده آمد، آن ملك نیکوسیرت، اتباع وفرزندان این داعی را علوفه فرمود؛ وانواع کرام [به] ارزانی داشت،وچون بعد از پنج ماه داعي درعقب اتباع به بداون رسید، چندان انعام فرمود واعزاز واجب داشت،که درحین تحریر نیاید،واقطاع معین کرد،بمقام بداون ووفورالطاف [و] تشریف واجب داشته اند چنین تقدیرورزق بطرف لکھنوتی جذب می کرد، و قضای آدمه ای برشرفته شد،حق تعالی ازان
(۱) معط: الطاف:(۲) ط : نقراض ان پرفت (۳) كذا في الاصل و راورتی، مط:كاتهیره دریکی از نسخ خطی: کاتهیر (۴) اصل: جمع (۵) مط: با يك بااسپ (۶) در حاشیه اصل بخط غیرمتن نسخه بدل مهربه نوشته شا ودرراورتی هم مهوبه سمت (۷) تنبول: برگی باشد که درهندوستان پان کوبند و با آهن و فوفل ورند. دربرهان) (۸) م: گشت و بعد ازچندروز برحمت حق بیوست (۹) مط: این ضعیف
ملوک شمسیه طبقه ۲۲ (۲۷)
ملک نیکوسیرت آن اطاف قبول گرداناد(وسلطان معظم را درمسند سلطنت پاینده داراد والله الباقی والدایم)