32

شوخی هروی

از کتاب: تاریخ افغانستان در عصر گورکانیان (تیموریان) هند

پدرش در هرات به بازار ملک کفش دوزی میکرد وی شوخی طبع داشت، از وست 

در واقعه دیدم که شد یار پریشان 

گشتیم ازین واقعه بسیار پریشان 

شب می خورده با غبار شب و روز چو نرگس 

از خانه بیرون آمده دستار پریشان 

شوخی در می چند بدست آر که هست 

خوبان جهان از پی دینار پریشان (۱۱۵)