منارچکری

از کتاب: افغانستان در پرتو تاریخ

درافق حنوب شرقی کابل اگر به دقت نگریسته شود روی تیغ کوهی خط عمودی سیاه رنگ باریکی معلوم میشود زمستان ها که کوه مذکور را برف سفید میکند این خط عمودی قدری خوب ترمعلوم میشود این خط عمودی سیاه عبارت از (منارچکری) است.

(منارچکری) ازنظرمفهموم جغرافیایی تاریخی ،فرهنگی و معماری یکی ازآبدات بسیارمهم قریب پایتخت است واهمیت آبده مذکورازنقاط نظری که شرح دادیم وقتی فهمیده میشود که اول تراز همه به مفهموم جغرافیایی منطقه ئی که در آن واقع شده روشنی انداخته شود.

کابل پایتخت مهمان که درعین زمان یکی ازشهرهای تاریخی کشور محسوب میشود به تاریح درمرور زمانه از نقاط دورتری به این حدوحدود فعلی رسیده روزی بالاحصار درگوشه جنوب شرقی کانون مهم شهربود.عقب بالاحصار جبهه کهنه وشهدای صالحین افتاده این حدود هم قبل ازعصراسلامی اهمیت بیشترداشت؛ ازجبهه کهنه به بعد دریای یک رشته کوهائی که بنام شاخ برنتی و کمری و چکری معروف است، عقب هرکردنه وتیغه کوه بقایای آبادی های از منه قدیمه افتاده و نقاطی چند مثل گنجه شاه،جانباز،بینی نزار،ساکها،کمری،جری جلب نظرمیکند و بعد از تیغه و گردنه کوهای چکری،یخ دره،سنجد دره، سه توپان دره ها و محوطه هائی است که بیننده را ازحوزه کابل فعلی قدم بقدم بطرف شرق میکشاند وبطرف بت خاک و نقاط دورترمی برد.

(منارچکری)که روی تیغه کوه قراردارد بحال موجوده درحدود 15متر یا بیشتربلندی دارد و قطر قاعده آن درحدود(20)متراست.منارچکری بشکل استوانه ئی ساخته شده به نحوی که قسمت های بالای آن به تدریج نازک شده میرود حصه سرمنار بشکل زنگ شتراست و قراریکه دانمشندان و بالاخص موسیوفوشه فرانسوی اظهارنظرکرده چنین معلوم میشود که درزمانه های باستان در حصص فوقانی منار مذکور(چرخه) یعنی(عراده)که علامه قانون وآئین بودائی بود وضع شده بود. چنانچه مربوط به همین نظریه و مفکوره درهند نزدیک(بنارس) مناری ازعهد (اسوکا)امپراطورموریای هندی موجود است که بالای آن(چکره) یا (عراده) علامه آئین بودائی دیده میشود و (چکره) عین همان کلمه ایست که در نام (منارچکری) دیده میشود و از روی نام هم معلوم میشود که بالای منارمذکور محتملا(چکره)یا (چرخه)(یاچرخ)(یا عراده) علامه قوانین بودائی وضع شده بود.

معمولأ باستان شناسان فرانسوی ازنقطه نظرتاریخ”منارچکری” و یکعده استوپه های دورونزدیک آنرا که درچهار طرف کوه منار مذکور”یخ دره و”سنجددره وسه توپان وغیره افتاده به قرن دوم مسیحی نسبت میدهند ولی سوالی پپیدا میشود که ایا این مناربه زمان اشوکا به نیمه اول قرن سوم ق م تعلق نمی گیرد.

"اشوکا"امپراطورموریا که کتیبه اومبنی برهدایات اخلاقی بودائی اخیرأ ازسرپوزه قندهارپیدا شده کسی است که آئین بودایی را درمهمان رواج داد و کتیبه دیگر او ازعلاقه"درونته"جلال آباد بدست آمده است وقرارنوشته های زایرچینی هیوان تسنگ استوپه ها و معابدی چه درهده و چه دربگرام بنا کرده بود؛ این ملاحظات سوال مذکوررا درخاطر تقویه میکند که منارچکری باید درعصراشوکا بناء یافته باشد.

منارچکری یک آبده مذهبی بود و به تمام موجودیت ازآئین بودائی نمایندگی میکرد وموقعیت آن روی تیغه بلند کوه مفهمومی داشت که درهمین زمانیکه کابل بودائی را نشان میداد، رهنمای راهیبان ادوار بودائی هم محسوب میشد، چنآنچه ازطرف شرق از طریق هده و از طرف شمال از طریق بگرام و از طرف شمال غرب از طریق اراکوزی"قندهار" جلب توجه میکرد.بگرام ،چکری،کمری ساکها که گردهم افتاده ساحه وسیعی بود که آبدات کابل بودائی درنقاط مختلف آن افتاده بود و بیشترآبادی های مذکور دریای کنارچکری تمرکزیافته بود.

همه میدانیم که اشوکا دراقطارسوادهند معابد و استوپه های زیاد ساخته و مخصوصأ منارهای سنگی به جاهای مختلف افراشته و فرمآن ها ی سنگی درجاهای گوناگون نقرونصب کرده و تا حال به شرحیکه ذکر نمودیم و فرمآن سنگی او از خاک مهمان کشف شده است. اگر این ملاحظات درنظرگرفته شود؛ آسان ترحکم میتوان کرد که منارچکری هم ازآبدات عصراو خواهد بود چنانچه گفتیم مناری با علامه "چکر"دربنارس دارد که تا حال موجود و مشهور است. چون اشوکا درعین پادشاهی مقام رهبانیت هم داشت و با ارسال مبلغان دامنه دیآنت بودائی را درسال دهم سلطنت خود به حوزه ارغنداب در قندهار موجوده رسانید؛ گمان غالب برین است که اساس منارچکری را هم او گذاشته و با این اقدان خاطره شیوع آئین بودائی را در کابل برقرارساخته باشد، طبیعی درپای منار مذکور ودرماحول آن در دره های مختلف معابد واستوپه های دیگری هم بوده که شواهد برخی از استوپه ها هنوز به مشهود است و از امکان بیرون نیست که دامنه این آبادی ها درقرون اول و دوم و سوم مسیحی ادامه یافته باشد.

7/4/47