نظر لطف
از کتاب: دیوان محجوبه هروی
، غزل
دل زمن برده بتی عشوه گری
صنمی لب شکری مو کمری
شاهدی سرو قدی ماهرخی
دلبری جلوه گری سیم بری
ظالمی سنگدلی بیباکی
شوخ کافر منشی فتنه گری
نیست جز جادوی چشم سیهش
در همه روی زمین سحر گری
از لحد رقص کنان برخیزم
گر کند بر سر گورم گذری
مردم و زنده شدم چون اورد
بوی زلف تو نسیم سحری
مرد از درد غمت « محجبه»
بکن از لطف بسویش نظری