الرابع بهرام بن هرمز
بعد از پدر بتخت نشست، مرد عالم و عادل بود، و اطراف ممالک پدر را در ضبط آورد و با خلق نیکوئی کرد، و بیک روایت مانی زندیق و اتباع او را بکشت و پوست مانی پرکاه کرد و بر دروازه جند یشاپور بیاویخت . و صاحب تاریخ مقدسی چنین آرد : این بهرام هرمز باول مرد درشت و گران طبیعت بود و او را بهرام الصلف ( ۱ ) خواندندی ، و با خلق درشتی کردی ، و خلق از وی هر اسان شدندی ، و بنزدیک موبد موبدان رفتند ، و از حال درشتی بهرام باز گفتند ایشانرا فرمود: که بامدادان هیچکس بدرگاه او نرود از خورد و بزرگ ، تا تنها ماند . تا قدر مردان بشناسد ، همچنان کردند . بهرام از خواب برخاست ، هر کرا از خورد و بزرگ طلب کرد، خورد و بزرگ را نیافت، خوف بروی غالب شد، موبد موبدان بنزدیک او آمد، تا حال به بهرام باز گفت . بهرام توبه کرد و با خلق نیکوئی کردن گرفت و مدة ملک او سه سال بود، و در گذشت و الله المحسن علی خلقه