اوضاع امپراطوری بعد از مرگ اسکندر

از کتاب: افغانستان ، فصل بنجم ، بخش اول

بعد از مرگ اسکندر بین سرداران او جنگهای خونینی رخ داد رخسانه زن او پسری زائید و پردیکاس بسر پرستی این پسر مقرر شده میخی است با این نام تمام سلطنت اسکندر را مالک شود. برای حصول این مقصد بمصر حمله کرد ولی از دست عسکریان خود بقتل رسید. بعد ازین واقعه محاربات و خانه جنگیهای یونان دوباره شدت گرفت و هر طرف هرج و مرج پیدا شد. "انتی گونس" Antigonus بابل را بتصرف داشته در مشرق کامیابی ها حاصل کرد و معلوم میشد که کل رقبای خود را خواهد برداشت. در همین زمان شخصی کاسندر Cassander نام در یونان ومقدونیه اقتدا رسانیده "اولمپیاس" ما در اسکندر را در موضع "پیدنا Pydna" محاصره نمود. بعد از اشغال مقام مذکور یونانیان که دشمن شدید اسکندر و مادرش بودند او را سنگسار نمودند خلاصه بعد از هرج و مرج زیاد امپراطوری وسیع او بدست سه نفر رسید بدین قرار:

١- بطلیموس در مصر پادشاه شد و تاسیس سلالۀ بطلیموسیه را نمود که تاسنۀ ٣٠ قبل المیلاد در مصر دوام داشتند و آخرین شان ملکۀ کلئوپاتر مشهور است.

 ۲- انتی گونس در مقدونیا اولین شاه یونانی بعد از اسکندر شد. خانوادۀ او از سنه ٣٠٦ قبل المیلاد تا بسال ١٤٦ میلادی در یونان و مقدونیا دوام کرد.

۳- سیلیو کوس در سوریه، فارس و غیره اقتدار بهم میرساند. باکتریانه بزودی در تحت اقتدار سیلیوکوس ملقب "به نکاتور" موسس سلسله سیلیوکوس در آمد. مقدونیها وخصوصاً سیلیوکوس اول و پسرش آنتیو کوش اول بزرگترین شهرهای یونانی را در آریانا بنا نمودند و تا مدتی زبان یونانی زبان رسمی بود حملات بطلیموس ثانی مشکلات زیادی برای شاهان سلیوسی فرا هم آورد و این موقع برای دیودوتس والی بکتریانه مساعدت خوبی کرد که او خود را مستقل کرده و سوگدیانه را فتح نماید (در حدود ٢٥٥ ق م) در قسمت شرق آریانا یعنی غرب رود اندوس بعد از نیکاتورفیلیپس Philippus والی گردید. اهالی بزودی بعد از آنکه اسکندر هند را ترک گفت یونانیان اجیر را مقتول نموده خودرا مستقل ساختند بعد از ان ایوداموس Eudamos و تکسیلائیها رشتۀ اتحاد خود را از مملکت غرب اندوس گسستند و جدا شدند. بعد از مرگ اسکندر پوروس وادی سفلی رود اندوس را گرفت و بطور زبونی از طرف ایوداموس در ۳۱۷ ق م بقتل رسید. بعد از ان ایوداموس هند را ترک کرد و از رفتن او سلطۀ یونانی چیده شد و ساندروکوتس Sandrocottus (چندرگپتا) بانی سلاله مور یا خود را مالک الرقاب آن منطقه گردانید. نوادۀ او "اسوکا" Asoka بودیزم را در گندهاره و پاکه لی Pakhli و هزار Hazara  دین رسمی قرار داد که بعد از و در اوائل قرن اول میلادی در عصر کنشکای کبیر بلندترین مدارج ترقی را می پیماید اسکندر طوری که گذشت در مدت کوتاهی امپراطوری بزرگی را تاسیس نمود. ولی این امپراطوری آنقدر ناپایدار بود که بهمان سرعت از هم گسیست و ممالک شرق بایک بحران و هرج و مرج دست و گریبان شد. حقیقتاً اسکندر از بزرگترین جنرالهای دنیاست اما این کشور کشائی او وقتی رخ داد که در سر تا سر شرق بحرانهای سیاسی حکمفرمائی داشت چه از یکطرف سلطنت هخامنشی رو به اضمحلال می رفت و از طرفی در آریانا حکمرانان نامتحدی وجود داشتند. اما با وجود آنهم از جملۀ ده سال لشکر کشی های او در مشرق یعنی از سال ٣٣٤ تا 323 ق م که وقت مرگ او ست مدت چار سال را از ٣٣۰ تا ٣٢٦ ق م درین سرزمین کوهستانی با قبائل دلیر آن زد و خورد داشت و مدت شش سال دیگر را در آسیای صغیر، شام، مصر، بابل، فارس و هند مصروف گردید. خلاصه بحران های شرقی سبب نام آوری اسکندر شد ورنه ممکن بود تاریخ آهنگ دیگر میگرفت.