اسکندر در هند

از کتاب: افغانستان ، فصل بنجم ، بخش اول

مراجعت از اورنوس:

بعد از تسخیر اورنوس اسکندر یک مارش قهقرائی اختیار نمود یعنی دوباره از ساحل دریای اندوس به منطقۀ اساکینوئی داخل شد زیرا ایشان در هنگام مصر و فیتهای او در "اورنوس" علم مخالفت بر افراشته بودند. قراریکه قبلاً نیز دیدیم "ماسا گاه" از شهرهای بزرگ اساکینوئی بود. در ینموقع اسکندر بمقابل اهالی (دیرتا) Dyrta  شتافت که ولسن آنرادیهر Dyhr میداند که شهریست بفاصله زیاد از اندوس اسکندر بعد از آنکه فیل های زمامداران اساکنی را در جنگلهای که قریب دریا بود گرفت. قرب و جوار شهر مذکور را ترک ننمود بعد از آن بطرف پلی که افسران او در حین اشغال (پشکلاوانی) ساخته بودند عزیمت نمود.


شهر نیسا:

میگویند که اسکندر بر سر راه خویش بطرف پل مذکور داخل منطقۀ ولایت مذکور شد که بین دریای اندوس ورود "کوفن" وقوع داشت کنون آنرا ولایت "چمله" Chumla میگویند و به شهر نیسا Nysa یا نسا Nyssa موسوم بود که با کوس Bacchus آله شراب وفاتح هند آنرا بنانهاده بود. در این شهر بود که اکوفیس Acuphis رئیس نیسائیها قریب کوه میروس Mont Meros با سکندر مذاکره نموده و از و خواهش کرد که برای خاطر بیکوس آزادی شانرا محترم دارد. اسکندر قبول کرد و با یک یک دسته از عساکر سواره و پیاده خود بر قله میروس بر آمد. یونانی ها درینجا با حمایل های پیچک خود را تزئین نموده و تاجهای از ان بسر خود زدند و برای بیکوس قربانی ها کردند پیچک گیاه خاص این منطقه بود و در جای دیگر یافته نمیشد. ازینرو شهر نیسا باید بغرب دریای اندوس بالاى اتک وقوع داشته باشد و یا اینکه ازان دور نباشد.


 عبور از اندوس، و رود به تکسیلا: اسکندر بعد از ان بطرف رود اندوس روان شده و از راه چمله و نو شهره با افواجی که در تحت قیادت هفسیتون و پردیکاس بود ملحق شد. اسکندر ایشانرا در نزدیک اوهند Ohind یافت که قرار هدایت او پلی برای عبور عسکر روی دریا بسته بودند. اسکندر با تمام قوای خود از ان بگذشت و داخل ولایت تکسیلا Taxila شد. شهر تکشاسیلا Takshasila قریب ده میل بطرف شمال غرب راول پندی امروزه (در قرن چارم قبل از میلاد) وقوع داشت.

این شهر از زمانهای قدیم در بین شهرهای هند کز بزرگ علمی بود در سال ۳۲۷ ق م مرکز را جائی شد که قلمرو او در بین رود سند و معاون آن جیلم (ویتاستا Vitasta قدیم وهیداسپس Hydaspes یونانی) واقع بود. مانند راول پندی امروزه تکشاسیلا در وازۀ بزرگ هند را از طرف شمال غرب محافظه میکرد. این شهر اولین شهر بزرگ هندی بود که در آن تجار از وادی کابل آمده اندوس را در جوار اتک عبور مینمودند و بعد از سه روز سفر از دریا به آنجا میرسیدند. حکمران آن در میان شاهان پنجاب اولین کسی بود که از خطر آمدن فلات مرتفع افغانستان و واقعاتی که در بین این دیوارهای کوه های بلند رخ میداد خبر می یافت. عبور اسکندر از رود اندوس در فروری سال ٣٢٦ ق م اتفاق افتاد  موضعی که سرداران او پل بسته بودند عبارت از اتک فعلی یا جائی در جوار آن بوده، قبلا نیزند کار نمودیم که در هنگام حملۀ اسکندر آمبهی Ambhi شاه - حکمفرما بود که یونانیان او را اومفیس Omphis یا بنام ولایت اوتکسیل می نامیدند. مشار الیه از یکطرف با سلطنت قوی پاروس و از طرف دیگر با آریانی های ابهی ساره در جنگ بود. آمبهی در نیکائیا آمده از اسکندر کمک طلبید و او را برفتن هندوستان تشویق داد. درین وقت آمبهی در "اوند" شخصاً عسکریان خود را از تکسیلا رهنمایی کرده تا ایشانرا بر حسب وعدۀ که داده بود با سکندر تقدیم کند. اسکندر همراهی او را با خوشی تلقی کرد و پنجهزار مرد جنگی را که آمبهی در جنگ پاروس تقدیم او کرد پذیرفت و دعوتهای او را قبول نمود. در مقابل اینقدر مساعدات دوباره آمبهی را بجای او مقرر داشت. آمبهی که پادشاه تکسیلا گفته میشد باینصورت ستراب اسکندر در تکسیلا گردید. 


اسکندر و پوروس:

اسکندر از ولایت تاکسیلا بطرف قسمت علیای دریای "هیداسپس" روان شد. در میان راجه های هند آنکه با یونانیان بنای محاربه را گذاشت پوروس راجۀ پنجاب بود و در آن زمان سلطنت بزرگی داشت. مشارالیه میخواست بولایات همجوار نیز نفوذ نموده آنها را زیر سلطه بیارد. ازینرو شاه آمبهی با وی از در مخالفت پیش آمد و بالاخره چون خود را وسع نمیدید با سکندر پناهید. اسکندر در ماه می ٣٢٦ ق م بکنار دریای جهلم رسید و در ماه جولائی جنگ را با پوروس شروع کرد اسکندر در موقع باران با کمال خفا از دریا بگذشت. پسر پوروس خبر یافته با دو هزار عسکر خواست از و جلوگیری کند ولی کشته شد در این اثنا پوروس بامداد رسید. جنگ شد و بعد از جنگ مقدونیان غالب آمدند. خود پوروس بدست اسکندر اسیر افتاد گویند چون از و پرسید که اکنون چطور با تو رفتار کنم، او گفت طوری که در خور پادشاهان باشد اسکندر ممالک او را باو پس داد و او را در جملۀ دوستان خود شمرد.


بازگشت اسکندر

اعلام بازگشت، مراجعت اسکندر: بعد از آن اسکندر تاستلج پیشرفت کرد و در این اثنا قومی که با او مقاتله نمود مورد قتل عام قرار گرفت چنانچه بعد از عبور از دریای راوی در یک مقام هفده هزار هندی را بکشت و هفتاد هزار نفر از ایشانرا اسیر کرد. فوج اسکندر در کنار دریای "بباس" که نام یونانی آیهایفاسیس Hyphasis است از بس جنگیده و راه رفته بودند دیگر تاب نداشتند و از پیشرفت مزید سرباز زدند و قطعاً پیش نرفتند. اسکندر بغضب شده سه روز از خیمۀ خود بیرون نگردید ولی عاقبت فرمان معاودت دادو در وقت مراجعت اسکندر قشون خود را بسه حصه منقسم نمود. دستۀ را با کراتیروس مقرر داشت که همراه مریض ها از راه قندهار وسیستان عازم شود. نیارکس Nearchus را با دوازده هزار سپاهی و دو هزار ملاح مامور کرد که با بحریۀ او که عبارت از یکصد کشتی بود از راه دریا بر گردد. خودش با حصه باقی عسکر خود بسواحل اندوس حرکت نمود. در نزدیک ملتان مردم مقاتله شدید کردند و اسکندر زخم شدیدی برداشت. مقدونیها بانتقام زخمی شدن اسکندر زن و مرد پیر و برنا همه را از تیغ کشیدند. همچنان در وادی سفلی دریای اندس در حدود هشتاد هزار نفر بقتل رسانیده شد. بالاخره در نزدیک حیدر آباد سند حالیه به "پاتالا" Patala واصل شد. (جولائی 325) برروی اندوس سفلی یک اسکندریه "سودراسCaudras" بنا نموده و یک اسکندریه بحری دیگر در جای کراچی موجوده اساس گذاشت. اسکندر از هند برگشت از جنوب آریانا یعنی ولایت گدروشیا بفارس رفت. هر سه دسته لشکر او در شوش ملاقی شدند و سخت ترین قسمت مسافرات خود را با نجام رسانیدند مورخه ٣٢٤ ق م.