ای آه
از کتاب: دیوان محجوبه هروی
، غزل
ای دست چرا زمن رمیدی؟
جزمهرو وفا زمن چه دیدی؟
بر قول رقیب گشتی از من
آیا چه سخن ازو شنیدی
پروای دو عالم نبودی
یکبار اکر ترا بدیدی
ای صبر ز سینه ام برفتی
وی خواب ز دیده ام پریدی
ای آه تو سوختی و جودم
ای اشک تو پرده ام دریدی
ای کاش ز یاوری طالع
«محجوبه » بکوی او رسیدی
تا خاک زمین مقدمش را
در دیده چو طوطیا کشیدی