32

در بیان آنکه بعد پانزده روز

از کتاب: تازه نوای معارک

در بیان آنکه بعد پانزده روز عالیجاه عبدالله خان و امین الله خان 

غازیان، ده هزار لشکر جمعیت همراه خود گرفته، نزدیک قلعه بنای جنگ نمودند[و شهادت عبدالله خان اچکزئی ]

غازی قلم نصرت رقم، در غزای این مهم چنین نگارش میدهد که: بعد از پانزده یوم، عالیجاهان عبدالله خان و امین الله خان معۀ ده هزار لشکر نصرت پیکر، همه سواران جرار کرار همراه خودها گرفته، زیر قلعۀ مکناتن صاحب بهادر رسیده، بنای مورچهای جنگ برپای نمودند. یکبارگی شلک تفنگ ها بر قلعه نمودند.

جنرل سیل صاحب بمعاینۀ این حالت، از خدمت وزیر اعظم مکناتن صاحب بهادر، اجازت رخصت گرفته، معۀ شش کمپان تلنگه و سواران رساله از قلعه برآمده، بر سر کوه که عالیجاهان مذکور دیرۀ اقامت داشتندف جلوه ریز گردیده. هر گاه غازیان نصرت توامان فوج انگریز را از دور دیدند، شمشیرهای خون آشام، از نیام کشیده، بر فوج مذکور" یا چار یار، یاچار یار" گویان حمله آورده، آتش جنگ شعله ور گردیده، غازیان تلنگها را زیر تیغ بیدریغ کشیده داخل فی النار و السقر نمودند(۱). سواران فوج انگریز چون غلبۀ غازیان ملاحظه نمودند دست حیات از جان شسته، طوعا وکرها بر غازیان حمله اوردند و قدر دو ساعت، بازار مقابله و مقاتله گرم بود. آخر غازیان پس پای شده، و سواران فوج انگریز توپ های غازیان را بدست خود آوردند.

از آنجا که درین جنگ شش کمپان تلنگه طعمۀ تیغ بیدریغ غازیان شدند، باقی سواران رسالۀ فوج انگریز هندوستانی همت و جوان مردی نموده، فتح این جنگ نمودند. جنرل سیل صاحب بهادراز شجاعت و جوان مردی سواران مذکور نهایت خوشوقت گردیده، هر یک را بمقدار مرتبه انعام از سرکار اعطا نمود، [و] چند روز باز دفع فساد گردیده.

روزی بصاحبان انگریز خبر رسیده که : غازیان جلادت نشان در مکان ماه رو(۲) آمده علم اقامت زده، ساکنین (۳) آنجا را می زنند و می کشند. چون مکان مذکور طرف مشرق (؟)متصل کابل بمفاصلۀ یک کروه بالای کوه میباشد، چون وزیر اعظم مکناتن صاحب هر گاه خبر مذکور شنیدف بسیار خائف گردیده ، به جنرل سیل صاحب بهادر گفت که : هر گاه غازیان در مکان مذکور استقامت گرفتند، پس دفع کردن آنها بسیار 

------------------------------------------------------ 

(۱)الف: کردند.

(۲)تپۀ بی بی ماهرو در شمال کابل متصل آبادیهای جدید واقع است.

(۳)الف: ساکنان .

مشکل خواهد شد. همانوقت پنج پلتن تلنگه وسواران هندوستان از رسالۀ نو بهمر کابی جنرل سیل صاحب مقرر نموده مامور مکان مذکور کرد. و در آن روز عالیجاه عبدالله خان در شهر کابل تشریف داشت.

هر گاه وزیر اعظم مکناتن صاحب این حالت شکست فوج انگریز ملاحظه نمود، از روی هوشیاری تمام توپهائی که در قلعه بودند همه را بر قلعه سوار نموده، یکبارگی شلک اتواپ طرف لشگر غازیان نمود. از قضای کردگار در این صدمه عالیجاه عبدالله خان غازی زخمی شده، لیکن میدان جنگ از لشکر انگریزان خالی گردیده و عالیجاه مذکور بعد هزیمت فوج انگریز مظفر و منصور بکمال خوش وقتی معۀ غازیان نصرت توامان مراجعت نموده، داخل شهر کابل شده، بعد از ده روز عالیجاه ممدوح بسبب خوردن زخم کاری، جان بجان آفرین داد (۱)- انا لله و انا الیه راجعون- (۲).

عالیجاه ممدوح عجب بندۀ خالق العباده بود، که از روی حمیت ایمانی و غیرت مسلمانی بجهت تحصیل رضای یزدانی بکمال علو همت و تاکید عزیمت، در معارک نصارا کوشیده ولباس استقامت در میادین شجاعت و شهامت پوشیده و آب شمشیر بر ان مثل آب باران بنوشید، و گوی سعادت جاودانی و راحت دو جهانی به قوت ایمانی، از میدان شجاعت و جلادت بر بوده و در ریاض جنان و روح و ریحان در جوار ملک المنان رسیده در ملک عباد مقربین و جماعۀ سابقین از بندگان خاص و مقبولان ذو الاختصاص منسلک گردیده.

----------------------------------------------- 

(۱)عبد الله خان اچگزئی در میدان جنگ بی بی ماهرو و بتاریخ ۱۳ نومبر ۱۸۴۱ [=۲۷ رمضان ۱۲۵۷هـ] شهید شد. برای شرح رک : تعلیق ۲۱.

(۲) قرآن البقره، ۱۵۶ج ۲.