قباد شیرویه بن پرویز بن هرمز بن نوشیروان
که اورا شیروپه گفتندی. پدر خویش را بنشاند، و پس مردی جست که پرویز پدر اورا کشته بود و گفت: پدر من پدر ترا بناحق کشته استف توهم در عوض پدر مرا بکش که تا قصاص باشد. آن مردم خسرو پرویز را اندر شکم دشنه 6 بزد و بکشت. و شیرویه 7
-------------------------------------------------------------------------
1-هردو:جون؟
2-هردو:باکسی؟
3-هردو: هشتم. چون کاتب شرح هفتم را بهم آمیخته و عدد هشتم از بین قوسین رفته، بنابران درینجا نهم را هشتم نوشته و من مطابق شرح مسعودی تصحیح کردم.
4-هر دو نسخه: و بادر ایزن؟ مسعودی گوید: و الخاتم التاسع حدید یلبسه عندد دخول الحمام و فثه الابزن؟ پیداست که این مهر از حدید بود پس کلمۀ فصه در آخر زائد است. و ترجمۀ متن از اصل صحیح نسخۀ قدیم مسعودیست و آبزن کلمۀ عربی و بمعنی گوهری نیست، بلکه آبزن مانند همین طشت بزرگ غسل بدنست که اکنون درتشنابها گذارند و آنرا در انگلیسی (تب) گویند- و هم آبزن در عربی از معادن و گوهر ها نیست و کلمۀ دریست و ظرفی را گویند از مس و امثال آن بمقدار قامت آدمی به یمنر از آن بسر پوس سوراخ دار که اطبا بیمار در آن خوابانند ادویه جوشانیده دران کنند.(هفت قلزم)
5-هردو قباد بن شرویه:
6-دشنه : بفتح اول نوعی از خنجر است (برهان)
7-اصل:شرویه
هفده برادر خود را بکشت، و ملکش بهیچ1 گونه نظام نگرفت. هر روزی مضطرب تسر گشت. تاوی بنالنده 2 گشت از علت طاعون 3 وهیچ لذت نیافت از پادشاهی و بس روزگار نیافت و هم از آن علت4 طاعون بمرد.