32

قباد شیرویه بن پرویز بن هرمز بن نوشیروان

از کتاب: تاریخ گردیزی (زین الخبار) ، فصل طبقه پنجم ، بخش ایشان را کاسره گویند
25 January 1968

که اورا شیروپه گفتندی. پدر خویش را بنشاند، و پس مردی جست که پرویز پدر اورا کشته بود و گفت: پدر من پدر ترا بناحق کشته استف توهم در عوض پدر مرا بکش که تا قصاص باشد. آن مردم خسرو پرویز را اندر شکم دشنه 6 بزد و بکشت. و شیرویه 7

------------------------------------------------------------------------- 

1-هردو:جون؟

2-هردو:باکسی؟

3-هردو: هشتم. چون کاتب شرح هفتم را بهم آمیخته و عدد هشتم از بین قوسین رفته، بنابران درینجا نهم را هشتم نوشته و من مطابق شرح مسعودی تصحیح کردم.

4-هر دو نسخه: و بادر ایزن؟ مسعودی گوید: و الخاتم التاسع حدید یلبسه عندد دخول الحمام و فثه الابزن؟ پیداست که این مهر از حدید بود پس کلمۀ فصه در آخر زائد است. و ترجمۀ متن از اصل صحیح نسخۀ قدیم مسعودیست و آبزن کلمۀ عربی و بمعنی گوهری نیست، بلکه آبزن مانند همین طشت بزرگ غسل بدنست که اکنون درتشنابها گذارند و آنرا در انگلیسی (تب) گویند- و هم آبزن در عربی از معادن و گوهر ها نیست و کلمۀ دریست و ظرفی را گویند از مس و امثال آن بمقدار قامت آدمی به یمنر از آن بسر پوس سوراخ دار که اطبا بیمار در آن خوابانند ادویه جوشانیده دران کنند.(هفت قلزم)

5-هردو قباد بن شرویه:

6-دشنه : بفتح اول نوعی از خنجر است (برهان)

7-اصل:شرویه

هفده برادر خود را بکشت، و ملکش بهیچ1   گونه نظام نگرفت. هر روزی مضطرب تسر گشت. تاوی بنالنده 2 گشت از علت طاعون 3  وهیچ لذت نیافت از پادشاهی و بس روزگار نیافت و هم از آن علت4  طاعون بمرد.