نگاهم راز دار هفت و چار است

از کتاب: دیوان علامه اقبال لاهوری ، قطعه

علم :

نگاهم راز دار هفت و چار است 

گرفتار کمندم روزگار است

جهان بینم باین سو باز کردند

مرا با آنسوی گردون چه کار است

چکد صد نغمه از سازی که دارم

ببازار افکنم رازی که دارم


عشق :

زافسون تو در شعله زار است

هوا آتش گذار و زهر داراست 

چو با من یار بودی نور بودی

بریدی از من و نور تو ناراست

بخلوت خانه یلا هوت زادی

ولیکن در نخ شیطان فتادی

بیا این خاکدان را گلستان ساز

جهان پیر را دیگر جوان ساز

بیا یک ذره از درد دلم گیر

ته گردون بهشت جاودان ساز 

زروز افرینش همدم استیم

همان یک نغمه را زیر و بم استیم