حکایت ۳۳
شبلی گوید رحمه الله : گر مرا گویند کمر خدمت بکشای ، وقدم در بهشت! نه من گویم من هشت بهشت را بسجده یی عوض نکنم . دولت کلی ، در بند کمر خدمت تعبیه است ، نه در بهشت درین سخن بسیار توان گفت ، لیکن ملال گیرد بعضی را . ببای تا بر سر سخن باز آیم :
خنی را بعلامت حکم توان کردن که زنست با مرد ؟ بنگریم که او را بول از کدام فرج می آید؟ اگر اول از نایژه مردان آب پیش وی می آید ، و از نایژه سر پوشیدگان، آب می نباید حکم کنیم بمردی و اگر از موضع زنان می آید ، پس حکم کنیم که زنست . و اگر از یکی نیز بیشتر می آید و از یکی کمتر ، حکم مران راست که بیشتر ست.
و اگر از هر دو برا برست بعلامت دیگر شویم کفتا استخوان پهلویش بشمریم ، مردانرا از پهلوی چپ استخوان کم بود، و زنانرا استخوان هر دو پهلو راست بود . وعلت آنست که حق تعالی حوا را از استخوان پهلوی چپ آدم آفرید . قال الله تعالى: خلقكم من نفس واحدة وجعل منها زوجها ليسكن اليها. و اگر نتوان دانستن ، صبر باید کرد تا برسد، تا میل طبع وی چیست ؟ اگر میل وی سوی زنان بود حکم کنیم که مردست و اگر میل وی بسوی مردان بود، حکم کنیم که زنست . و اگر میل بهر دو جانب بود ، پس وی نماز روا نبود ، از بهر آنکه ممکن بود که زن بود و نشاید که زن اما می کند مردانرا . و اگر زن بود ، هم روا نداشته اند از انکه امام زنان باید که در میان ایشان ایستد . و نیز احتمال آن دارد که مرد بود و بمحاذات زنان ، نمازش تباه شود. و چون نماز وی تباه شود ، آن دیگران هم تباه شود .
و اگر کسی پرسد برسبیل آزمایش، که جماعتی اند از خنثی ، امام ایشان کجا ایستد؟ جواب آنست که گویی که ایشان خود جماعت نکنند ، از انکه شاید که زن بود و مردانرا پس وی نماز روا نبود. وگر کسی پس خنثی مشکل، نماز کرده بود ، باز باید گردانیدن .
فصل نماز گزاردن پس فاسق
درین علما را سخن است. فسق دو نوع است: یکی باصول باز گردد ، و یکی بفروع . هر فسقی که در فروع بود ، مانع نماز نبود ، بحكم خبر رسول : صلوا خائف كل بر وفاجر . و آنچه باعتقاد باز گردد، که کفر بار آرد، مانع بود . دشمن دار ابوبکر و هر که منکر بود که بار رسول نبود و فضل او را منکر بود، کافر بود. و از ابوحنیفه رحمه الله نقل کرده اند که هر که عذاب گور را منکر بود، کافر شود.
و در جمله آنست که بر هر که خطیب بر سر منبر بر هر که خطیب بر سر منبر لعنت کند بر وی ، پس وی نماز نباید کردن. و از ابوحنیفه رحمه الله نقل کرده اند نیز : که گوایی اهل اهوا و بدعت پذیرند بر مسلمان . و اگر کافر داشتی، گوایی وی پذیرفتنی نبودی . و بنزدیک اصحاب ابو حنیفه اتفاق روایاتست در صحتِ نماز ، پس اهل اهوا .
اما پسیس فاسق ، نماز آوردن مکروه گفته اند ولیکن روا . عبدالله بن عمر، پس حجاج نماز گزارد ، نماز آدینه که شریفترین نمازست . و سعيد بن جبير نماز می گزارد پس وی . و هر دو از شمشیر وی می نترسیدند. اگر روا نبودی ، نگزار دندی .
باب موقف الامام مع المأموم
قال الشيخ الامام رحمه الله : موقف دوست ، موقف خاص ، وموقف عام ، موقف خاص نمازست وموقف قیامت تبع این موقف است. سیاست آن موقف در ترک حرمت این موقف بسته است ، و خلعت و تشریف آن موقف، در حرمت داشت این موقف بسته است
رسول صلى الله عليه وسلم گفته است : العهد الذي بيني و بينكم الصلوة عهد ميان من وشما نمازست . هر که تعظیم نماز بجای نیارد ، دین بباد دهد و خبر ندارد.
درین عرض گاه، خود را درست کن ، تا فردا در آن عرض گاه خجل نشوی ! ای بساکسا که از نمازهای خویش گریزان شوند. نماز خویش، نماز دانسته، و نماز خود خصم آمده ، و چون مار بدم وی اندر نشسته .
چون عصای ،موسی آن چوب را در دست خود عصا دانسته، سری که در آن چوب بوده ، موسی بدان واقف نابوده، تا با او خطاب کردند و ما تاكت بيمينک یا موسی؟ گفت: هی عصای! و او را از ان سر خبرنی خطاب آمد: القيها يا موسى ! فا لقاها ، فاذا هي حية تسعى . چون بیفگند عصا برصفت خود ندید، ماری شده بود، وروی بموسی آورده . موسی بترسید : فا وحبس في نفسه خيفة . مرد باید که امروز از معامله خود همچنان ترسد که موسی ترسید، با آنکه آمن درد امن وی بندند .
باب ما يقطع الصلوة على قول الشافعى رحمه الله .
اگر کسی بوقت برخواستن بسوی قیام بسم الله گوید ، و وی هنوز راست ناشده ، آن محسوب نماز وی بود ، براصل شافعی تباه شود. و اگر همچنین ولا الضالين در رکوع تمام کند .
و تنحنح نیز که درو حرف ظاهر گردد. از بهر آنکه آواز خوش کند ، بخواندن قرآن همچنین . و اگر نیت کند که از نماز بیرون آیم ، یا از نماز بیرون خواهم آمدن ، یا قصد کند یا با کسی سخنی گوید. یا در وقت سلام دادن ، قصد خروج کند از نماز . یا این نماز بماند و نماز دیگر آغاز کند، بدین قصد وی ازین نماز بیرون آید و بآن نماز اندر آمده نه گردد .
قال الشيخ ابورجا رحمه الله : آفت بسیار افتد در نماز، و آنرا بیان از سر قلم آسان توان نمودن . فاما نماز از آفت نگاه داشتن دشوارست. حدیث جوانمردی کردن آسانست ، جوانمرد بودن دشوارست.