می آیم ، میا ، بیا و نیامد
فعلها یا کنشهایی که با آ یا اَ یا اُ بنا می شوند ، مانند : آمدن ، آویختن ،آزردن، و افروختن ، افتادن نیز مانند دیگرفعلها دو ریشه یا دو بن دارند . ریشه یا بن ماضی یعنی صیغة ماضی مطلق ، مانند آمد ، آویخت ، آزرد ، افروخت و افتاد . دیگرریشه یا بن مضارع که صورت امراست یعنی آ ، آویز و آزار، افروز و افت که پیوسته با بای تاکید می شود بیا ، بیاویز و بیازار و با حذف الف بیفروز و بیفت . باید نگریست که بین بی تاکید و صورت امر یاییی برای سهل سازی تلفظ جای می گیرد . اگر به نمونه های بیشتر نیازمندی باشد بنگرند به : بیاور ، بیاموز ، بیفزای ، بیفگن ، بیالای ، بیاشام ، بیندیش .
بیـامـوز فــــرزنــد را دســتــرنــج
اگر دست داری چو قارون به گنج
*
ای بهــارستان اقبال ، ای چمـن سیما بیــا
فصل سیردل گذشت اکنون به چشم مابیا
و هرگاه با چنان فعلها میم نهی بپیوندد نیز تنها به جای بی میم می نشیند : میازار ، میاور ، میاموز ،
میفزای میفگن .
مــیازار مــوری کــه دانه کش است
که جان دارد وجان شیرین خوشست
نیازمندی به کاربرد بن ماضی گاه نوشتن صورت منفی احساس می شود . بن ماضی ، آوردن ، آورد است که با نون نفی و یای میانگین می شود نیاورد و همچنان از آموختن ، نیاموخت ، از افتادن ، نیفتاد ، از آزردن ، نیازرد ، ازانداختن ، نینداخت ، از آویختن ، نیاویخت واز آمیختن نیامیخت . سیمین بهبهانی سروده بود که :
نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت
کــنون که دست سحــر دانه دانه چیـــد بیا
واما نوشتن می در نوشتار صیغه های مضارع دیگرگونه است :
درساختار صیغه های فعل مضارع یعنی همان فعلهایی که برشمردم « می » جدا نوشته می شود . مانند : می آیم ، می آموزد ، می اندازد ، می افتد ، می آویزد ، می آمیزد ، می آورد و می آموزد.
رفتن وآمدنت آمدورفت دگریست
موج گل می روی آب بقا می آیی
بیدل می سراید:
می آید از دشت جنون گردم بیابان در بغل
توفان وحشت در قدم خیل غزالان در بغل