چرا زبان ما پارسی دری است ؟!

از کتاب: مضامین دستور زبان
25 June 2024

جای  افتخارست، که در دفاع از زبان اجدادی ما هر روز صفوف ٰ اراسته تر می‌شود و افراد در سنگر دفاع از تاریخ و واقعیت تاریخی؛ برضد دروغ پردازیهای ایران ،شاهنشاهی و آخوندشاهی موضع روشنتر اتخاذ میکنند.

من این مقاله را سالیان قبل نوشته بودم ؛ نشر آنرا در خط دفاع از منظر تاریخی ؛زبان پارسی دری ضروری پنداشتم.

 چون  زبان پارسی  اوستائی شعبات زیادی بوجود آمده  ؛مانند دری شیرازی، پهلوی،کردی،پشتو، طبر، بلوچی و ... ( دیده شود فقه اللغهٔ ارانسکی ) ؛لهذا پارسی منشأ زبان ماست و دری لهجهٔ که ما پارسی را در آن ادا میکنیم ؛اگر ما آنرا دری بنامیم ؛درحقیقت این اسم را باختصار وعاجل ادا نموده ایم؛اما دقیق پارسی دری است ؛ زیرا دریک لفظ منبع ،لهجه و ساختمان این زبان را ایضاح کرده ایم .

 در جریان راهپیمائی  زیاده ازدو هزار سال؛ زبانهای طبری،پهلوی،کردی،بلوچی ،پشتو و...؛ پیوند شان با زبان مادر قطع شده است .بگفته ارانسکی از جملهٔ این زبانها؛تنها زبان پشتو تا هنوز کلمات اصلی اوستائی را استعمال میکند .

 دری بعداز گذشت اضافه ازدو هزار سال پیوسته ترین و قریب ترین لهجه بزبان مادر،یعنی پارسی است؛ لهذا افادهٔ پارسی دری کاملاً بجا وحقیقی است . 

شاهد بزرگ این ادعا شاهنامه فرودسی طوسی است ؛البته آنوقتیکه  طوس راصفویها به مشهد تبدیل نکرده بودند و جان ملکم انگلیسی شاهنامه را مصور نساخته بود ،وآنرا هویتنامهٔ ایران ترک تبارقلمداد نکرده بود!.؛زیرا شاهنامه ترجمه منظوم اوستا از زبان  پهلوی ساسانی، بزبان پارسی  دری است .

در حدود سه صد سال اخیرحاکمیت زبان پارسی دری هند،یعنی از اواسط قرن شانزدهم الی اواسط قرن نزدهم ؛شگوفان ترین عصر پارسی دری درقرون معاصر است ،که سرزمین هند معهد و جلوه گاه ئی آن بود. نام دری را حذف کرده بودند ، وآنرا تنها فارسی میخواندند ؛زیرا با عام شدن اسلام ( در الفبای عربی حرف  «پ» وجود ندارد) و مخصوصاً بعد از فتح هند بدست بابر، درادبیات شخص بابراصطلاح لشکر اسلام و لشکرکفرظهور میکند. بابر پابندی جدی باصول مذهبی نشان میدهد ؛چنانچه خودش دربابرنامه مینویسد :« داعیه توبه شراب راکه مکنون خزینه سنیه بودبامضا رسانیدم ...درممالک محروسه … هیچ آفریدهٔ مرتکب شرب وخمر نشود در تحصیل آن نکوشد و خمر نسازد و نفروشد … (۱)درحالیکه درفصول قبلی همین کتاب هر بار ،از مجلس شراب نوشی حکایت میکرد .

 مذهب خصلت سیاسی اختیارمیکند، کزآن در تثبیت قدرت سیاسی استفاده می شود ،وباین ترتیب « پ »پارسی به « ف »عربی کاملاً ادغام گردید،کلماتی  که در آثاری چون تاریخ بیهقی ،یا شاهنامه فردوسی و حدود العالم و ... به پ نوشته شده بودند  ؛مانند پارسی  پیروز، سپید،گوسپند،پیل ؛ پوشنج و … ؛ با عروج زبان پارسی در هند بابریها بحرف «ف» گفته ونوشته شدند ،که ماتا امروز این کلماترا قسماً به ف تلفظ میکنیم .

  مفتی مرادابادی درمیزان الافکارمیگوید :« در بعضی نسخ بعد فارسی لفظ دری نیز دیده شد، یعنی فارسی خالص که دردره های کو بدان تکلم میکنند ...چه نسبت این فن ( یعنی عروض) به فارسی دری و غیر آن برابر است »(۲) ؛این ثبوت میکند که هدف از فارسی هند ؛پارسی دری است و نه فارسی شیرازی ؛زیرا فارسی شیرازی درحدودعروض نمیگنجد، یعنی درقافیه می آید؛ اما نه در وزن ! بهمین علت در فارسی معاصر ایران علم عروض ناشناخته و متروک شده است.

 تعصب مذهبی،گذشت زمان، نزول سطح وشناخت تاریخی و مکانی ؛منبع و ریشهٔ پارسائی این زبانرا  بدست فراموشی سپرد؛زیرا این دومین زبان تکلم اسلام بود ؛نمیتوانستند ریشهٔ اوستائی و مخصوصاً زردشتی آنرا برملأ بسازند .در عوض از هویت و تمامیت آن بشدت دفاع کردند.

درین عصر  زبان پارسی از مداخلهٔ کلمات ترک، مغل کاملاً مجزا گردید ودرعین وقت استعمال کلمات عرب واقعاً بحداقل آن نزول دادند . 

 ازشروع قرن بیستم که اینزبان بتصرف ایران آمده؛در حقیقت پسوندشیرازی رااز فارسی ایران حذف کردند،حالا تنهالهجهٔ شیرازی میگویند، و آنرا با فارسی که درهند گفته میشد تعویض نمودند ؛زیرا علت اینکه ایرانی ها چرا بجای پارسی ،فارسی میگویند  معلوم نیست !! از اینجاست که در ایران یک فارسی درسی و رسمی ویک فارسی گفتاری وجود دارد،که اصطلاحات و لغات یکی با دیگری تشابه ومطابقت ندارند !؛زیرا یکی مربوط بمحیط وماوای شانست ودیگر پارسی ئیکه از هند وارد گردیده است؛ لهذا مردم بآن مأنوس نیستند. 

قبل براین تحریر دیوانی در کشور ایران موجوده بفارسی نوشته میشده امااین طرز تحریر؛حالت نیمه عربی ،نیمه ترکی و نیمه فارسی  داشته ؛چنانچه تقی بهار در مورد عصر صفویه میگوید :« جمله بندی عربی است و به فارسی شبیه نیست .»(  ۳) .

امروز در برابر فارسی تناسخ شدهٔ ایران زبان دری قراردارد؛اگرما آنرا پارسی دری نگوئیم درحقیقت منبع پارسائی این زبانرا فراموش کرده ایم وهم غیرمستقیم تائیدمیکنیم که زبان پارسی از ولایت فارس بیرون شده، کاین ضد حقیقت و واقعیت تاریخی است   !!

افرادیکه این زبانرا از رخ خشم ونفرت در برابر دروغ پردازیهای دولت ایران تنها دری ،نامیده اند،آنهاکز روی شیونیزم دری رادر برابر پارسی قرار میدهند؛  لهذا برخورد خشمگین یاپر عقده بنام و اصطلاح تاریخی زبان یک ملت ؛درک حقیقت راهنوزهم دشوارترخواهد کرد؛زیرادانش نیم خای( ۴) انترنیتی برای قضاوت درموردنام سنت وروایت زبانیکه تاریخ اقلاً دوهزار ساله  دارد. قطعاً مکفی وقناعت بخش نیست !!

زبانیکه اقلاً سیزده قرن میشود درآن اثار مکتوبی منظوم منثور باندازاهٔ بی نهایت از پیشینیان به یادگار مانده ؛اصلاً امروز من و شما حق اینرا نداریم بگوئیم این پارسی است وآن دری است و … ؛ چون این اسم و رسم از هزار چند صد سال میشود که جابجا شده است ؛ فقط کفایت میکند که ما بخود زحمت را هموار کنیم  و این آثار و ذخیرهٔ چند قرنه را ورق بزنیم  و ببینینم کاین زبانرا بچه اسمی ،بزرگان دانشمندان و سخنسرایان علمی و ادبی آن یاد و خطاب نموده اند .

تا قبل از هجوم چنگیزیهابسرزمین  پارسی گویان؛(زیرا چنگیزبفارس حمله نکرده !!) در تمام آثار و یاداشتهای تاریخی،(باستثنای نوشتهای عربی ،که آنها حرف پ رانمی شناختند)سیاسی و ادبی،این زبانرا « پارسی » نوشته و خوانده اند؛چون آن‌ها میدانستندکاین زبان محاورهٔ پارساهای زردشتی بوده ،اگر پارسا را فارسا می خواندند ؛در حقیقت هجوه و لفظ بیهوده گفته بودند، برای اینکه مشخص کننددرکدام شاخه این زبان صحبت میکنندآنرا پارسی دری میگفتند.

کسانیکه دری رااز پارسی جدامیکنند؛ چون بتاریخ زبان آشنائی ندارند وهمین بی خبری و نآگاهی خود راحقیقت تلقی میکنند، درهمین مورد بزرگان چنین گفته اند !!

  فردوسی میگوید : 

بفرمود تا پارسی و دری

بگفتند و کوتاه شد داوری


 فرخی سیستانی: 

اندرعرب درعربی گوئی اوگشاد

واو باز کرده پارسیان رادر دری


خاقانی میگوید :                    

دید مرا لب آتش پارسی زتب

نطق من آب تازیان برده به نکتهٔ دری   

               

ویا دانشمند جهان اسلام ابن‌سینا میفرماید:« کی بایذ مرخادمان این مجلس بزرگ را کتابی تصنیف کنم بپارسی دری کی اندر وی اصلها ونکتهای پنج علم ….» دانشنامه علائی (  ۵)   .  

 خواجه نصیرالدین طوسی میگوید :« در زبان پارسی دری از جمله حروف بیست وهشتگانه مُصمت هشت حرف ساقط باشد. » (  ۶)  .

لهجات سکندرشاهی که در قرن پانزدهم درعهد سکندر لودی اززبان هندی ها ترجمه شده است مترجم یحی کابلی چنین می نویسد:«این کتاب را مطابق گرنتهای هندی به پارسی دری تحریرشد ». درتفسیر طبری ذکر است:«این کتاب تفسیربزرگیست از روایت محمد بن جریرالطبری رحمته الله علیه کرده به زبان پارسی دری راه راست و این کتابرا بیاوردند ...» ( ۷) .

لهذا تمام شهود واسناداین گفته رااستوار ومدلل میسازند،که پارسی دری اسم و افادهٔ دقیق زبان باشندگان خراسان قدیم بود؛ فارسی درحقیقت معرب پارسی است ،که بعد از حملهٔ چنگیز ترویج شده است . 

 هجوم چنگیزی هادرقرن سیزدهم میلادی،تمدن هزارسالۀ خراسانرادراتش جهل توحش سوخت،این تمدن بسه منطقه بابری،شیبانی و صفوی پراگنده گردید؛اما انگلیس ؛با سرکوب و صدور فرهنگ  و زبان خراسانی از هندبایران ؛تعرض بزرگی را برزبان اجدادی ما انجام داده است؛لهذا آثار و نوشتهای پروفیسور های غربی در مجموع ،و انگلیسی بطور اخص نمیتوانند در موردزبان ما مؤخذ قابل اعتبار باشند!. 

 همین انگلیس است که درختم قرن نزده خراسان را بسه منطقه،یعنی  ؛افغانستان ،ایران و روس تزاری تجزیه دائمی نمود.    !

انتهی