138

حسن شاه شاعر

از کتاب: آثار هرات

به اتفاق روضة الصفا و مجالس النفایس از شعرای دورۀ شاهرخ است مداحی امیر شاهرخ و ملازمت میرزا بایسنقر را نموده عمر زندگانی خود را در هرات به خدمت این پدر و پسر به سر رسانیده است. در هنگام ماتم و سور به رثا و هنای اوشان قصیدهها سراییده و داستانها انشاد کرده است. صاحب روضة الصفا و جامع مجالس النفایس (نوایی) حسن را به عنوان مولانایی یاد کرده و به کمال احترام تقدیر می نمایند و او را از مبارزان میدان بدیهه معرفی نموده سرخیل شعرای روزگارش قید می کنند.

 میگویند: روزی حسن شاه در مجلس بایسنقر نشسته و از هر در و رهگذر سخنها گفته در ضمن هر یک از امرای گذشته را به وصفى اختصاص میداد. بایسنقر پرسید من چه عیب دارم مولانا عرض کرد جز کاهلی تقصیری عاید به شما نیست که میتوانی بگویی ده هزار تومان به ملا حسن شاه بدهند و نمیگویی شهزاده از لطف سخن مولانا خندید و پنج هزار دینار برایش بخشید. حسن شاه در دوره سلطنت سلطان حسين ميرزا هم قرب و قیمتی که میبایست داشته و هر وقت مورد احسان شاه و الطاف وزیر او (نوایی) واقع میگردید. ابیات غرّا و شیرینی در مدح این هر دو و خصوص نوایی سراییده، صله های لازمه میگرفت.

میگویند: یک روز داروغه هرات ضعیفه ای را به فرمان سلطان قهرا شهر بیرون کرد ملا حسن شاه نزد امیر علی شیر رفته منزل او را که تعلق به دولت داشت به خود التماس نمود اما چون منزل پیشتر از شاه طرف امیر علی شیر به خواجه مظهر عودی داده شده بود، داعیه حسن قرین اجابت نشده بر آشفت و فی البدیهه این رباعی را نوشته به (نوایی)

تقدیم کرد.

درشهر اگر مظهر عودی هست

بر خود در فسق کس نباید بربست

هر قحبه که از شهر برونش کردند

این قحبه زنی بود و به جایش به نشست


می گویند: حسن شاه برای آشی جهت فاتحه کدام یک از حکام دورهٔ سلطان حسین میرزا انتظار داشته و هر روز بر دروازه آن رفته منتظر آتش میگردید. بغتتاً در روز موعود مهمی را دچار شده و وقتی در آنجا که آش را تمام کرده بودند بدون هیچ تأمل قلم برداشت و این قطعه را انشاد نمود. 

دیر آمدم و زغصه و غم خوردن

دانم به یقین که جان نخواهم بردن

یک آش دگر برای من فکر کنید

کز غصه این آش بخواهم مردن


و الحاصل قراری که ذکر شد حسن شاه در بدیهه قدرتی کامل و در اشعار طبعی شوخ داشته است خودش میگوید 


در شعر و در هذیلی و در نثر و در ادب

 نی در عجم یکی چو من است و نه در عرب


ملا حسن شاه در سنهٔ ۹۰۵ در هرات هجرت فرمود وعمرش تقریباً از

صد متجاوز بوده است.