32

کارداران عربی در خراسان

از کتاب: تاریخ افغانستان بعد از اسلام ، فصل چهارم ، بخش اوضاع اقتصادی و اجتماعی و اداری و فکری و علمی و ادبی افغانستان
04 February 1967

در دو قرن نخستین اسلامی که موضوع کاوش و تحقیق مادرین کتابست ، تمام خراسان تا کرانهای دریای سند به خلافت اسلامی ملحق گردید، و از دربار خلفای اموی و عباسی مستقیما به وسیلۀ دریای حکمرانانیکه مقرر میکردند اداره میشد.

در آغاز فتوح اسلامی ادارۀ کشور های مفتوحه ، به احتلال عسکری شبیه تر بود تا به تمام تملک . زیرا کارداران ووالیان عبارت بودند از سرداران لشکر که در اطراف بلاد مفتوحه بدون اینکه در شهر ها یاروستاها زندگی کنندف در لشکر گاههای خود نزدیک بصحرا میزیستند و با مردم اختلاطی نمیکردند . وحتی حضرت عمر (رض) عساکر اسلامی را از اشتغال بزراعت زمین هم باز داشته بود. ایشان در لشکر گاه خود بوده و در ایام بهار گله های اسپان خویش را بحصرا ابرای چرا و فربهی می بردند۱ خلفای اسلامی قوای اجرائیه و قضائیه کشور اسلامی را در دست داشتند، و از طرف خود شخصی را بنام «عامل» برولایات مفتوحه می گماشتند و بعد از ان انرا والی گفتند، که بنام امیر هم ملقب می شد، ووطیفه اش امامت در نماز و فصل نزاعها و قیادت لشکر و نگرانی بر عاملان دیگر بودی و عامل خراج در پهلوی او کار کردی . یعنی امیر سیاست را اداره کردی، و عامل خراج امور مالی را در دست داشتی . ۲

خلفای راشدین و امویان امیران و عاملان و لایات را از بین تازیان  انتخاب میکردند، ولی این گماشتگان خلافت ، پیش خلیفه مسئولیت سختی  داشته و مکلف

۱تاریخ تمدن اسلامی ۱/۱۰۸

۲تاریخ الاسلام السیاسی ۱/۳۵۴

بفراهم آروی وسایل رفاه و تعلیم دین بودند. و چون حضرت عمر عاملی را مقرر میداشت باو میگفت :« سو گند بخدا که من شمارا برای زدن مردم و فراهم آوری اموال ازیشان نگماشته ام، بلکه برای تعلیم دین و سنت شمارا میفرستم، و اگر کسی از ظلم شما بمن عارض گردد ، هراینه مانند آن جزا خواهید دید، آگاه باشید که مسلمانان را نزنیید تا ذلیل نشوندو ایشان را مدت دراز از زن و خانه دور نیندازید و بفتنه یی مبتلا نسازید، و حقوق ایشان را میگیرد! شکم خواره و نازک پوش(عیاش) مباشید و حتی بردراز گوشی هم سوار میشوید! و جزبر آوردن حاجات مردم کاری نکنید!»۱

بموجب هدایت نامه ایکه حضرت عثمان (رض) به تمام عمال خود صادر فرموده وطبری انرا در حوادث سال ۲۴هـ۴۶۶قید کرده ، عمال نخستین خلفای راشده ، چهار خصلت داشته اند:

۱/باید نگهداری  و راعی مردم باشند نه مالیه ستانان. یعنی مقصد از تقرر عامل اسلامی رفاه رعیت است نه تنها فراهم آوری پول حکومت .

۲/رعایت عدل ، و اینکه برای انجام امور حکومت بر مردم ستم نکنند و نه برای رضای مردم حقوق را تلف سازند. از مردم آنچه حق دولت است بگیرند وآنچه حق ایشانست بدهند.

۳/حفظ حقوق و جان و کال اهل ذمت ، که عینا مانند مسلمانان مستحق عدلند.

۴/بادشمنان نیز باو فامعامله باید کرد و از غدر حذر باید جست. نخست دعوت اسلامی را بریشان عرضه باید کرد، که در صورت قبول اسلام حق برادری دارند، و اگر بصلح راضی شوند ، حق حفاظت خواهند داشت، و اگر دست به پیکار برند، معاملۀ با لمثل ببینند. ۲

۱طبری۳/۲۷۳

۲ط حسین در کتاب عثمان ۶۹ طبع قاهره 

کارداران خلافت راشده و نصف نخستین قرن اول اسلامی که لشکر کشی و فتح بلاد را هم به عهده داشتند در تحت چنین شروط و باروح عدالت و تقوا پیش میرفتند و علت پیشرفت و فتوح وسیع ایشان هم همین رویۀ نیکو و اخلاف پسندیده بود.

انواع امارت 

در عصر امویان خراسان تاماورای سند فتح شد، و دولت اموی در سرزمین های شرقی دو عراق عربی و عجمی در تحت نظریکنفر والی عراق داشتند، که مرکز او در کوفه  بودف و تمام خراسان و ماراء النهر و کرمان و سیستان تا کابل و بلاد سند به عراق عجم مربوط بود ووالی عراق عجم، عاملی را بر خراسان و ماوراء النهر می گماشت، که مرکز او مرو بودی، ولی برای اراضی سند و طرف شرقی زابلستان،عامل دیگر مقرر شدی، و این و لایت عراق از جمله پنج تحت ادارۀ دولت اموی بود.۱

امارت عربی در عصر امویان و عباسیان بر دو نوع بود:

اول امارت خاص 

گاهی شخصی از دربار خلافت برای ادارۀ امور خاصه مانند قیادت لشکر و حفظ ولایت و سرحدهای آن گماشته می شد، و حق نداشت که به کارهای قضا و مالیات و صدقات دست برد۲ ، و مادر حکمرانان خراسان از دربار خلافت مقرر میشدند نظایر اینگونه امارت خاص را در فصلو گذشته فراوان دیدیم ، و چون حجاج بن یوسف امیر عراق و خراسن در سال ۹۵هـ۷۱۳م بمرد، خلیفه ولید بن عبدالملک فرزند او عبدالملک را در همین ولایت بر صلاة و یزید بن ابی مسلم را بر خراج مقرر داشت. ۳

در عاملان و امیران خراسان نیز چنین ترتیب را می بینیم ، مثلا در سنه ۱۳۰ هـ

۱تاریخ عرب از سید امیر علی ۱۸۷ طبع لندن ۱۹۲۷م

۲احکام السلطانیه از ماوردی ۳۰ ببعد

۳المعارف ابن قتبیه ۳۵۹ طبع قاهره ۱۹۶۰ م 

۷۴۷م ابوعلی شبل تهمان از طرف ابو مسلم بر صلاة و ادارۀ حکومت هرات مقرر بود در حالیکه موسی بن حسان عمل خراج را داشت ۱ ، که این نوع امارت خاص باشد.

در سنه ۱۰۱هـ۷۱۹م که عمر بن هبیره امیر عراق و خراسان و سیستان بود، وی حکم بن عبدالله را بر نماز و حرب به سیستان فرستادو قعقاع بن سوید را برمال و خراج، و باز دیرنیامد تا تماز و حرب و مال و خراج همه به قفقاع مفوض گشت در آخر سنه ۱۰۴ هـ۷۲۲م ۲ و ازین برمی آید که امارت خاص گاهی به امارت عام نیز تحویل می یافت و یک نفر بر نماز و حرب و خراج مقرر می شد.

دوم امارت عام :

این نوع امارت نیز بردو قسم بود:

اول امارت استکفاء یا تفویض: که از طرف خلیفه بخوشی و اختیار بیکی از معتمدان کامل سپرده می شد، و هشت کار مهم داشت : 

۱/تدبیر لشکر و ترتیب  آن در نواحی و رسانیدن ارزاق آن.

۲/ نگرانی احکام و امور قضا و حکام .

۳/وضع مالیات و گرفتن صدقات و گماشتن کار داران بران، و بخش کردن آن بر مستحقان .

۴/نگهداری دین از تغییر و تبدیل ، و راندن دشمنان ار مرز کشور اسلامی 

۵/اقامۀ حدود در حق الله و حقوق خلق.

۶/امامت جمعه و دیگر جماعت های نماز و یا گماشتن خلیفه خود برای آن. 

۷/ارسال حاجیان به حج و فراهم آوردن تسهیلات درین باره.

۸/اگر سرحدات و لایت بسر زمین دشمن چسپیده باشد، جهاد و قسمت  غنایم جنگی و ترتیب لشکر و امور نبرداز و ظایف والی است. ۲

۱رجوع به اخر فصل سوم این کتاب شرح والیان هرات.

۲تاریخ سیستان ۱۲۵

۳احکام السلطانیه ۳۰

خراسان در دورۀ امویان و عباسیان از چنین ولایات بود، و اکثر والیانیکه از طرف امیر عراق مقرر می شدند در مرزهای خراسان و ماوراء النهر و زابلستان و کابل به امر جهاد هم می پرداختند.

دوم امارت استیلاء:

که والی یا شخصی مستولی یکی از ولایات رابزور میگرفت و خلیفه هم او اناچار در هماجا والی میگذشت، که درینصورت آن شخص مستولی به اسبتداد و اختیار خود حکم میراند ولی بازهم مسایل دینی به خلیفه اختصاص داشتی که از ان صرف نظر نکردی . ۱

در خراسان که از مرکز خلافت دور بود، اکثرا امیران ازین قسم بودند، که از انجمله عبدالرحمن بن محمد بن اشعث امیر اموی خراسان از امر حجاج سر کشیده، و برخراسان مستولی شد، که ما شرح آنرا در فصل دوم این کتاب داده ایم . و هکذا چون بو مسلم مروی  در اوایل خلافت عباسیان برخراسان مستولی گشت در بار بغداد ناچار اورا درین سرزمین برسمیت شناخت و بعد ازان هم دولت طاهریان پوشنگی بهمین نهج درخراسان بوجود آمد، ولی این استیلاء نیز شروط آتی را داشت :

۱/حفظ منصب امامت و تدبیر امور ملت در خلافت.

۲/اظهار اطاعت دینی به خلافت.

۳/اجتماع مردم بر تناصر مسلمانان در مقابل دشمنان.

۴/انفاذ احکام شرعی اسلامی .

۵/استیفاء اموال شرعی  که بر ذمت مودیان نماند.

۶/حدود شرعی باید کاملا و بحق تطبیق گردد.

۷/ امیر باید در حفظ دین بکوشد.۲

نیابت امارت :

یکی از خصایص ادارۀ عصر امویان و عباسیان در خراسان و سر زمین های مربوط 

۱احکام السلطانیه ۳۳

۲تاریخ تمدن اسلامی ۱/۱۱۱ و مساوردی ۳۴ 

این بود،که خلفای عربی امارت ولایات را به کسانیکه از خاندان خلافت و نزدیکان در بار، و با ارباب اقتدارمی سپردند ، این امراء همواره در پایتخت خلافت نشسته و بمحل امارت نمی رفتند ، ولی از طرف خود نایبی را به آن ولایت برای اداره و فراهم آوی مالیات می فرستادندف که در ما در فصول سابق کتاب بسا از نظایر آنرا گفته ایم .

این طرز حکومت در ادارۀ دولت اموی نقص کلی  وارد اورده زیرا ارجال خاندان خلافت و دیگر دودمانهای معتبر و درباریان بزرگ در مرکز خلافت نشسته و از انجا بالواسطه حکم میراندند، که این رویۀ زیان اور ف دودمان امویا را به عواقب خطرناکی کشانید. ۱