المامون عبدالله بن الهارون
مبارک عهد و ولایت بود ( ۳ ) ، مردی بود لعل و سپید، فراخ چشم کشیده روی تنک موی ، بر رخسار خال سیاه داشت ، مادر او جاریه بود بادغیسیه ( ۴ ) مراجل نام، نیکو سیرت و رعیت پرور و عدل گستر و منصف و عادل بود، در محکمۀ قضا خود نشستی و خطبه کردی و نماز جمعه خود گذاردی، و برادر خود موتمن را از بیعت خلع کرد، و دیگر برادر معتصم را ولی عهد کرد، و علم قدیم را ظاهر کرد، فلسفه ( ۵ ) و حکمت و طب و نجوم را از زبان یونانی بعربیت نقل کرد، و بکرات غز و روم کرد و حصون و قلاع در ان دیار فتح کرد، و رجاء بن ابی الضحاک ( ۶ ) را بفرستاد تا علی موسی رضا را از مدینه بخراسان برد و بیعت داد خلق بولایت علی ( ۷ ) موسی رضا بعد از مامون ، و آن بسعی فضل وزیر بود و فضل سهل را ذوالریا ستین لقب داده بود، عباسیان ازین بیعت براشفتند و ابراهیم المهدی را بیعت کردند ، مامون پشیمان شد، علی رضا را زهر داد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱)جای کلمات بین قوسین در اصل سپید است ، به تقریب اضافه شد.این ابراهیم پسر مهدی و برادرهارون ملقب به المبارک بود ( الکامل ۶ ـ ۱۴۰ ) . ( ۲ ) جای این عنوان در اصل سپید است( ۳ ) کذا فی الاصل ( ۴ ) اصل: جاریه بود او عبسه نام ، مطابق بقول جمهور اصلاح شد( ۵ ) اصل: فلسفی ( ۶ ) اصل: و اجابت الضحاک . الکامل : مانند متن ( ۷ ) اصل:علی و موسی
عباسیان طبقه(۴) (۱۱۴)
و بفرمود ، تا فضل را در گرمابه ( ۱ ) بکشتند ، و حسن سهل را وزارت داد، و طاهر را سپاه سالاری داد ، ذوالیمینین لقب فرمود ، بدانچه علی عیسی هامان ( ۲ ) را بدو دست شمشیر زد و بکشت . و در بغداد او را بیعت خلافت کردند ، و بعد ازان مدت خلافت او بعد از شهاده امین بیست سال بود، و مدت عمر چهل و هشت سال بود، و فوت او ببلاد روم بود، و به طرسوس ( ۳ ) نقل کرد و آنجا دفن کردند ، در سنه ثمان عشر و مائتین ( ۴).