دین بودا و نشر آن در افغانستان
مردم افغانستان با وجود بقایای عقاید کهن دیدی و برهمنی قدیم که در شرق مملکت رواج داشت، آیین زردشت و مزدیسنای اوستایی را هم در شمال و غرب مملکت داشته اند، ولی هنگامیکه در ٢۶۰ق،م اشوکا به تبلیغ و نشر آیین بودا کمر بست در مدت هزار سال ما بعد این عقاید و دین نیز در شرق و شمال کشور رواج تام یافت، و کانون نشو و نموی این دیانت گردید که از نظر حیاتی و فکری و هنری و فرهنگی تاثیرات عمیقی را در زندگانی مردم این سرزمین نمود.
موسس این دین، بودا شهزاده یی بود از طبقه کشتریه و جنگجویان قبیله ساکیا که بنام ساکیا مونی ( دانشمند طایفه ساکیا) معروف است، و در ۵۶٣ق،م در شهر گپی لاواستو نیپال بدنیا آمد و به سن ٢٩ سالگی حیات شهزادگی خانوادۀ خود را پدرود گفت، و بعد از انزوای ۵-۶ در شبی که روشن بود (بده) یعنی منور و بیدار شده نامیده شد، و به تبلیغ دین خود کوشید و شاهان هند را به آیین خود خواند، و بعد از آنکه اکثر مردم هند را بودایی ساخته بود، به عمر ٨۰ سالگی در سال ۴٨٣ق،م در کوچی نگره وفات نمود. (عکس ۱٣)
چون دین بودا فلسفۀ منضبطی نداشت در سال وفاتش در باجاگره محفل مذهبی پیروان بودا تشکیل یافت و سه نفر از حواریون عمدۀ او انانده- یوپالی- کاسیاپه سخنان او را فراهم آورده، و ازآن مجموعه قوانین بودایی را به نام تری پیتکه TRIPITAKA (سه سبد گل) تدوین نمودند.
دیانت بودایی با نفوذ سلطۀ اشوکا از جنوب هندوکش تا قندهار انتشار یافت، و جرگۀ بزرگ سوم آیین بودائی به قیادت آشوکا و ریاست عالم بزرگ "موگالی پوتاتیسا "دایر گشت که در آن علاوه بر ترتیب و تدوین دساتیر مذهبی چنین فیصله شد که یک دسته مبلغان بودایی را به ممالک دور دست بفرستند، و نام های اشخاص و کشورهائی را که این مبلغان بدانجا فرستاده شده اند، آشوکا در سال ۱۴ جلوس خود (٢۵۶ق،م) در فرمان سنگی نمبر ۱٣ خود نقر کرده است، و از آن پدید می آید که
چند نفر مبلغ بودایی را بنام های مجهان تیکه- مدهیان تیکه- دهه مرا کهیه ته- مهار کهیته به گندهاره و صفحات شرقی آریانه فرستاده اند. و این مبلغان که دوتا نام داشتند در حدود (٢۵٨ق،م) مشغول تبلیغ دین بودایی بوده اند، و هم در این اوقات در باختر انتیاکوس پسر سیلیوکوس سلطنت داشت که نام او را در فرامین سنگی اشوکا انتیاکه نوشته اند.
آخر ترین حکمران موریا که در این وقت بر وادی کابل حکم میراند سوفاگازنس است و او تا اوایل دورۀ زمامداری ایوتیدیموس شاه باختر هم در سرزمین گندهاره و قسمت غربی وادی کابل نفوذ داشت و چون ایوتیدیموس در باختر پادشاه مستقل شناخته شد، او به طرف جنوب هندوکش لشکر کشید و نفوذ موریا را در کابل خاتمه داد و بعد ازین صفحات جنوب هندوکش هم جز و قلمرو سلطنت مستقل یونانیان باختری گردید.
نفوذ سیاسی موریا در خاک افغانستان نهایت کوتاه بود. آشوکا در سال (٢٣٢ق،م) بعد از چهل سال سلطنت در تکسیلا بمرد، و در خاندانش پادشاه مقتدری نبود که شود و حدود سلطنت وسیع او را نگهدارد، و بنابرین در خاک افغانستان هم سلسله نفوذ ایشان گسیخته شد. ولی دینی که آشوکا با خود آورده بود، با آثار فکری و هنری و فرهنگی آن تا مدت یکهزار سال باقی ماند.
گفتیم که بودا در مسایل فلسفی نه پیچیده بود، ولی پیروانش گفتار های او را به شکل آلهیات در آوردند و بمرور زمان در دو مذهب بزرگ تقسم شدند :
اول مهایانه: یعنی مذهب بزرگ (یانه در پښتورفتار و مذهب است).
که در شمال هند و تبت و چین تا ژاپون منتشر شد. و به سبب وسعت مکان و اقوام، تاویل بسیار در آن روی داد، و پیروان این مذهب بزرگ به تبلیغ همت گمارند و گویند که هر فرد جز ویست از کل که انسان نامیده میشود و باز همین انسان جز ویست از کل بزرگتر، که زیر قانون دهرمه (کیش) و عمل آمده است، پس شخص که میخواهد از دام شر نجات یابد، از دیگران جدا نشود و سعی باید مجموعی باشد نه انفرادی، و این نوع جهد است که انسان را به مقام بودی ستوه BODHISATTVA میرساند و معنی این کلمه حالت دانشمندانه زندگانی است که دیگران را خدمت کند. پس انسان دو مرام دارد یکی تحصیل دانش. و دیگر خدمت و مهربانی به غیر از خود.
اما مذهب دوم هینه یانه HINA-YANA (مذهب کوچک) نامیده می شود که تابعان آن در هند جنوبی اند. ایشان بر سعی فردی تکیه کنند و کتب ایشان اکثر بزبان پالی است. در حالیکه کتب مذهب بزرگ بزبان سانسکریت نوشته شده و قراریکه زایران چینی بعد از آغاز عصر مسیحی در افغانستان مشاهده کرده اند، در شهر ها و معابد بودایی اینجا تبعۀ هر دو مذهب بودائی بودند.
بودا آیین خود را بر هفت اصل: عقیدۀ پاک- ارادۀ پاک- سخن پاک- رفتار پاک- روزی پاک- کوشش پاک- توجه پاک- قرار داد و گفت: هر که بر این هفت طریق عمل کرد از قیود منزه گردد و فکر خود را در نقطۀ مخصوصی که رهایی کامل از زنجیر خواهش هاست تمرکز دهد آنگاه چهار مقام دیگر را طی میکند:
۱-بحث در طریق دانستن راستی
٢-تفکر در دانستن حقایق.
٣-تفکر عمیق و سکون.
۴-سکون و توازن کامل که "نروانه" نامیده میشود یعنی فنا.
فوشه محقق معروف فرانسوی در علل نشر دین بودا گوید: مردم شرق آریانا که دایماً زیر پای مهاجمان بیرحم لگد مال میشدند (بعد از دیدن تهاجمات هخامنشی و اسکندر و چندراگوپتا) این دین را که از خونریزی بیزار بود و طریقۀ از خود گذشتگی و خوش نیتی را توصیه میکرد مطابق سلیقۀ خود یافته و مردم زارع یا کاسب آنرا با سهولت پذیرفتند.
توسعه دیانت بودا بتوجه شوکا بدرجه یکی بود، که این پادشاه ٨۴۰۰۰ بنای مذهبی یعنی ستوپه (توی کلمه مقامی افغانی) را ساخته بود، که شکل این ستوپه ها در کابل و کاپیسا فرق کرده و بلند شده است، یعنی سکوی ستوپه بشکل مربع درآمده و بر ارتفاع آن افزوده و بین گنبد و سکو یک قسمت استوانه یکی اضافه شده است و در روی بلندترین نقطه گنبد یک بام شیروانی شکل دیده میشود. ولی ستوپه های عصر آشوکا که خصایص هلندی داشتند به سرزمین آریانه کمتر سرایت کرده است.
از بقایای نوشته شده عصر آشوکا که مجموعۀ نصایح بودایی است، بعد از کتیبه های تکسیلا دو سنگ نبشته یکی از ما نسهره (۱۰) میلی شمال ایبت آباد در مدخل وادی پکهلی و دیگر در شهباز گرهی هشت میلی شرق هوتی مردان بر شهراه سوابی واقعست که هر دو به رسم الخط خروشتهی و زبان پراکریت است، در حالیکه تمام کتیبه های دیگر آشوکا در هند برسم الخط براهمو است که مبدأ دیگر رسم الخط های مقامی هند قدیم باشد.
کتیبه دیگر همین فرامین اخلاقی آشوکا در گذرگاه درونته بین لغمان و ننگرهار منصوب بود و به زبان آرمی است که بر سنگ مثلث نمایی اکنون در موزۀ کابل موجود است، و خیلی آسیب دیده و چند سطر آن باقی است مشتمل بر احتراز از قتل حیوانات.
اما کتیبه مهم دیگر همین پادشاه در ۱٣٣٧ ش از زیر خاک برامده و بر صخرۀ کوهی در شهر کهنۀ قندهار نزدیک چهل زینه به دو زبان و دو رسم الخط یونانی و آرمی کشف شده که قسمت بلایی آن بزبان یونانی ۱٣ و نیم سطر و قسمت پایین آرمی هفت و نیم سطر است و طول تمام کتیبه ۵۵سانتی و عرضش ۴۵ تا ۵۰ سانتی است، که در آن نام آشوکا را مانند برخی از کتیبه های دیگرش پیوداسس نوشته شده اند. (عکس ۱۶) .
از مطالعۀ این کتیبه می فهمیم که در سال دهم بودایی شدن آشوکا یعنی ٢۵۰ق، م نوشته شده باشد، و در اینوقت نفوذ موریا و دیانت بودایی تا قندهار وسعت داشت، و اکثر مبادی اخلاقی او تطبیق شده بود. در حالیکه در کتیبه های دیگر به تعمیل همین مبادی توصیه مینماید. ترجمه قسمت یونانی کتیبۀ قندهار چنین است:
"پیوداسس شاه در پایان ده سال مجاهدت، اصول اخلاقی را به انسان آموخت. و از آنوقت مردمان را در سر تا سر روی زمین متدینتر و مسعودترساخت و پادشاه از کشتن جانوران احتراز کرد و سایر مردمان و شکاریان و ماهی گیران از شکار و ماهیگیری محترز شدند. و با احترام والدین و پیران پرداختند و بعد ازین با چنین رفتار زندگانی بهتری خواهند داشت. "
ازین کتیبه روشن می آید که در اواسط قرن سوم قبل از میلاد زبان و رسم الخط یونانی و آرمی هر دو در افغانستان رواج داشت، نفوذ ثقافت یونانی آنقدر قوی بود که در کتیبه جای اول را برسم الخط و زبان یونانی داده اند، و این مقارن عصریست که دولت مستقل یونان و باختری در باختر ساخته میشد، در حالیکه اثر دین بودا و فرهنگ یونانی تا اسکندریۀ اراکوزی (قندهار کهنه) رسیده بود. ولی در عین همین اوقات رسم الخط آرمی هم از بقایای هخامنشیان درین سرزمین وجود داشت.