السادس الملک الغاری یمین الدولت و الدین بهرام شاه حرب
پادشاه ضابط و قاهر بود، و سیاست و عدل تمام داشت، و سنت اعزاز علما و غربا بر شرط اسلاف خود با قامت میرسانید، وهم در عهد پدر خود ملک تاج الدین حرب مذکور شد، و( به ) شهامت و جلادت و کیاست و شجاعت مشهور گشت و مدتها در عهد حیوة پدر خود ممالک نیمروز در ضبط آورد. چون ملک تاج الدین حرب برحمت حق پیوست، او ملک را متصرف شد، و او را دو برادر دیگر از یک کنیزک ترک بودند، و پیش از وی جمله پادشاهان و ملوک نیمروز برسم قدیم ، مویها باز نمودندی ، و کلاه جوار ( ۲ ) نهادندی ، و دو سه دستار بر ان بسته ، و دیگر دستار سیاه بر زبر جمله بسته . چون عهد دولت به ملک یمین الدین – بهرام شاه رسید و مادر او ترکیه بود، کلاه قندوز ( ۳ ) و ترک ( ۴ ) نهاد، و جعد ترکانه بافت ، و هر دو برادر او یک شهاب الدین علی ، دوم ملک شاه هم بر لباس او بودند .
و این داعی در شهور سنه ثلاث و عشرو ستمائه ، از شهر بست عزیمت سیستان کرد، چون بدان حضرت رسید، موضعی است ، آنرا گنبد بلوچ ( ۵ ) گویند از طرف شرق ، رسول داران ( ۶ ) استقبال نمودند، و این داعی را به شهر آوردند و بموضعی که آنرا مدرسه سر حوض گویند بطرف جنوب شهر که آن را در طعام ( ۷ ) و بازار فرود گویند منزل فرمود ، و در بار گاه آن پادشاه کریم مشرف شد هر کرت تشریف فرستاد، و تا آن جا بود، هر ماه علوفۀ بسیار از زر و غله فرستاد و اعزاز بسیار و اکرام بیشمار فرمود ، بعد از هفت ماه بطرف خراسان مراجعت افتاد . ملک یمین الدین بهرام شاه در غایت ضبط و کیاست و شهامت بود.
______________________________________________________________________
(۱) راورتی: بهرام شاه حرب بن تاج الدین حرب . ولی در حاشیه گوید : که بهرام شاه نواسه تاج الدین بود و پسر ناصر الدین. ( ۲ ) کذا . پ : جور که راورتی بمعنی مخروطی ترجمه کرده . ( ۳ ) قندوز : سگ آبی که از پوست آن لباس سازند ( غیاث ) راورتی این کلمه را بسمور و خز سیاه SABLE ترجمه کرده . ( ۴ ) در ینجا یک کلمه بصورت درست خوانده نمی شود ( تبرک با بترک ) بنظر می آید در ( پ ) نیز چنین است ، راورتی به CAMLET ترجمه کرده بمعنی لباسیکه از موی شتر بافند ، شاید اصلا ترک باشد بفتح و کاف عربی یا پارسی بمعنی کلاه و خود آهنی و گوشه کلاه ( غیاث ) . ( ۵ ) یک نسخه راورتی : گنبد بلوت . ( ۶ ) رسولدار : مامور تشریفات سیاسی . ( ۷ ) اصل: دره طعام ( ر : ۱۶)
نیمروزیان طبقه(۱۴) (۲۸۲ )
و رسم بلاد نیمروز آن بوده است در قدیم که قبایل را با هم قتال و مخاصمت بودی و هیچکس درشهر و روستا ، بی سلاح تمام نرفتی .چون عهد دولت بدو رسید از هر قبیله گروگان بستد ، و در قلاع مقید فرمود ، تا در هر قبیله که خونی بنا حق ریخته شدی ، مهتر آن قبیله را بدان حادثه موا خذه فرمودی. بواسطه آن قتال از میان قبایل بر افتاد و ملک شمس الدین بهرامشاه دو کرت بغزو قهستان ملاحده رفت و جهاد بسیار کرد، و امام شرف الدین احمد فراهی که ملک الکلام عصر خود بود، این قطعه در تهنیت آن فتوح گفت ، قطعه:
همایون و فرخنده بر اهل گیتی مبارک رخ و شاه فرخ نژاد است
ز یمن یمین و ز یسریسارش جهان پرز آئین و انصاف و داد است
شه نیمروزی ! و در روزز ملک خجسته هنوز اول بامداد است
از ین حرب کاندر قهستان نمودی روان محمد ازین حرب شاد است
بمان در جهان تا جهانرا طراوت ز آب و زنار و زخاک و زباد است
نماند فراموش بر یاد خرو ثناء ( فراهی ) اگر هیچ باد است
و چون مدتها ملک راند و حادثه کفار مغل خراسان خراب کرد و ممالک اسلام بر افتاد، قلعه ایست در حدودنیه ( ۱ ) آن بلاد ، که آنرا قلعۀ شهنشاهی گویند و برادر زادۀ ملک یمین الدولت پسر ناصر الدین عثمان آن قلعه را بملاحد : قهستان فروخته بود، و در تصرف ایشان بود، و در ین وقت ملک یمین الدولت بهرامشاه رسولی فرستاد، و قلعۀ شاهنشاهی را التماس نمود و گفت: اگر مضایقتی رود، زود لشکر بد انطرف آورده شود بدین سبب از طرف قهستان فدائی نامزد او شده و در شهور سنه ثمان و عشر و ستمائه، رز جمعه بوقت آنچه به نماز میرفت ، در میان بازار چهار فدائی از اطراف او در آمدند و او را شهید کردند ، علیه الرحمه، و الله اعلم.