مولانا جلال الدین از نظر استاد بدیع الزمان فروزانفر
نزدیک به چهل سال است که به مطالعه و تاویل در مثنوی شریف اشتغال دارم. درین مدت بارها مثنوی را از آغاز تا پایان خواندم و شروح حواشی آن کتاب را به مطالعه گرفته ام .
من میکوشم برای مطالب مولانا اصول و افکار وی. چنانکه بر دیگران پوشیده نیست مثنوی مانند دیگر کتب ابواب و فصول قسمت نشده و از حیث نظم و ترتیب مانند قرآنکریم دارد که معارف و اصول عقاید و قواعد فقه و احکام و نصایح پشتا پشت در آن آن مذکور و مطابق حکمت الهی بهم ریخته است و ماندد کتاب افرینش نظمی بخود مخصوص دارد و تابع سنن و آئین های مصنفان و مُولفان کتب عادی و معمولی نیست و از این رو افکار فلسفی و اصول تصوف و مبانی علوم اسلامی در مثنوی پراگنده و متفرق است.
وی در مورد فهم و روح و درک مولانا میگوید: تکرار نظر و مطالعه به اثبات راسنید که مولانا لهمه علوم و معارف که در روز گار وی معمول بوده احاطه داشته در نیروی فکرت و در بین پرده و شکاف از این همه گذر کرده و تا مقداری نه اندک بسوی زمان حاضر پیش آمد . و در بعضی مسایل آنسو هم رفته است . میتوان گفت که کثرت مضمون و سرعت انتقال و حس تعبیر و مهارت مولانا در پیوستن معانی گوناگون با یک دیگر سبب قوی و عامل نیرو مندیست که اعجاب و حیرت خواننده را چنان بر می انگیزد که بی اختیار در پی گوینده حیرت انگیز مثنوی میرود . >>*۲۱