سیدای کروخی

از کتاب: یادی از رفته گان

میر محمد سید متخلص به سید از دودمان خواجگان چشتی و از اهالی کروخ بوده وی مرید و خلیفه حضرت صوفی اسلام کروخی است.

سیدا شاعر شیرین بیا نیست دیوان عالی دارد و مثنویاتی روان مانند گنجنامه و عشق نامه.

صدر الدین عینی سیدار نسفی نوشته از مثنوی عشقنامۀ او پیدا است که وی بدستور صوفی اسلام پیر خود به بخارا رفته و چندی هم در نسف بوده ممکن است بآن سبب به نسفی معروف شده باشد.

برخی عقیده دارند که سید هروی و سید نسفی دو نفر بودند دیوا سیدای هروی را که ارادتمداند جمع نموده اند بعضی آثار سیدای نسفی نیز داخل دیوان سیدای هروی شده.


دیوان سیدا را تا حدی استاد فکری تصحیح و مقابله نموده است و امید است وقتی بطبع برسد و اینست نمونه شعر او که از نسخه قلمی انتخاب شد.

همچو غنچه دلتنگ , ساقیا مدارا کن

جرعۀ بکامم ریز, غنچۀ دلم وا کن

همچنان که باد امروز عطر بیزمی آید

یار میرسد ای دل بوسه تمنا کن

همچو مردم دیده , خوش بذوق چشمم

تا خدا بیا بنشین , سیر موج دریا کن

زلف عنبر آسایت کرده جمله را ترسا

ای مسیح وقت امشب جلوه در کلیسا کن

از لب شکر بارت بوسۀ طمع دارم

یا بکش بشمشیرم یا مرا دلا ساکن

شدم تا پای بند زلف یار آهسته آهسته

گرفتم دامن وصل نگار اهسته آهسته

چو دیدم سر کشید نهای ابرویش بدل گفتم

که گردد این جفا خود ذولفقار آهسته آهسته

لب لعلش چو بوسیدم زروی ناز با من گفت

که ای نا قابل نا کرده کار اهسته آهسته

مبادا از نزاکت آب گردد بر زمین ریزد

کف پارا ببرگ گل گذار آهسته آهسته

بحسن خویشتن بسیار مغروری ازان ترسم

که ناگه خط بر آید از کنار اهسته آهسته

امیدم این بود سید که جان در مقدمش بازم

بامیدی رسد امید وار اهسته آهسته