شیرهای بامیان یا شاه شکاری
دردوره های باستان پیش ازاسلام مخصوصأ بعد از قرن سوم مسیحی که اساسی امپراطوری کوشانی مهمان دراثر ظهور وقدرت بزرگ ساسانی درغرب"ایرآن"وترکآن عربی درشرق"آسیای مرکزی"روبه سقوط گذاشت؛ یک دورۀ ملوک الطوایفی درخاک های مهمان بمیان می آید که چندین قرن تا ظهور دین اسلام به عناوین ورنگ های مختلف دوام میکند وباوجود بعضی دولت های مقتدر یا درشمال یا در جنوب هندوکش امرای محلی در دره ها و نقاط مختلف دشوارگذارعرض وجود میکنند که مطالعه نام و نشان و ساحه نفوذ هرکدام آنها یکی ازمباحث بسیار دلچسپ تاریخ قدیم مهمان را تشکیل میدهد.
آنچه این دوره ملواک الطوایفی را تاحدی دراذهان و درماخذ تاریخی شخصیت داد.عناوین و القاب آنها است که انعکاس آن را در قرن های اولیه هجری از زبان مورخان وجغرافیه نگاران عرب می شنویم؛ بدون اینکه اینجا درجزئیات پرداخته شود؛ گفته میتوانم که امرای محلی نقاط مختلف مهمان القاب و عناوین جداگآنه داشتند مثلأ امرای کابل به لق(کابل خدا)امرای زایل یعنی علاقه بین غزنی و قندهار به لقب"زابل خدا" امرای بامیان به لقب"شیربامیان"و امرای غرجستان یعنی امرای علاقه میمنه ودره های مجاور آن تا حوالی مجرای هری رودعلیا به لقب(شارغرجستآن)یاد میشدند.ازقبیل عناوین والقاب زیاد بود که اینجا ذکرهمه کار را به طوالت میکشاند، درباب دولقب اول الذکر"کابل خدا"و"زابل خدا"همین قدرمتذکرمیشوم که کلمه"خدا"که امروزبه ذات پاک پروردگاراطلاق میشود؛ درآنوقت های پیش ازاسلام مفهوم جداگآنه ئی داشت و به معنی "شاه"و"پادشاه بود؛ چنانچه "شاه نامه"که اشکال مختلفی داشت؛ در لهجه پهلوی به صورت"ختای نامه"یا"خدای نامه"یاد شده است.بنابرین(کابل خدا)و(زابل خدا)را(کابل شاه)و(زابل شاه)تعبیرمیتوانیم.
بدین ترتیب لقب امرا پادشاهان محلی بامیان دردوره های پیش از اسلام عبارت از بودا از"شیر"و شیرهای بامیان که ماخذ عربی تذکرداده عبارت بودند؛ ازسلاله امرای محلی در دوره های پیش از اسلام در دوره بودائی که مرکز و پایتخت آنها دربامیان بود؛ تحقیقات باستان شناسی نشان داده است که (شهر شهنشاهی بامیان)با پایتخت بامیان درروزگاران بودائی درمدخل دره فولادی درزوایه جنوب غربی بامیان قرارداشت،سیاحان و کسانی که به بامیان می روند.
یا رفته اند ازآغاز شروع دره فولادی تا دوسه کیلومتری صدها بلکه هزاران سموچ دیده و می بینند که درارتفاعات مختلف جدارسنگی قرارگرفته اند ومجموع متمرکز همه آنها ثابت میسازد که اینجا جایگاه رهایش عده کثیری ازاهالی بودائی بامیان بود وواقعأ شهرکوچی را تشکیل میداد.
دراطاق مخصوص بامیان درموزه کابل درجمله تصاویررنگه دیواری بودائی که یکی از کولکسیون های نفیس و قیمتداراست؛ تصویر رنگه پادشاهی وجود دارد که پروفیسورهاکن مدیراسبق و متوفای هئیت باستان شناسی فرانه درمهمان که کاشف تصاویر بودائی دره ککرک بامیان میباشد؛ پادشاه مذکوررا به صفت(پادشاه شکاری)یاد کرده است.
این تصویرواقعأ یکی ازپارچه های بسیار نفیس و قیمتدار موزه کابل است و اهمیت آن ازنظرآرت و هنر هرچه باشد ازنظرتاریخ بسیارزیاد است؛ زیرا تصویرمذکورییانیه تصویری است که عجالتأ از یکی از پادشاهان پیش ازاسلام افغنستان مخصوصأ از دوره ساسان وبودائی بامیان بدست ما رسیده است.
شاه طبق رواج قرنهای 4و 5 مسیحی لباس نسبتأ تنگ و چسپیده بجان کرده و پوشیدن این نوع البسه چسپیده بجان که با ساسانی ها رواج یافته بود؛ تا قرن هفتم مسیحی تا زمان نشراسلام درمهمان رواج داشت و مجسمه های پادشاه و ملکه ئی که از فندقستان (از دره غوربند ازمجاورت سیاه گرد)پیدا شده و درموزه کابل محفوظ است؛ این نوع البسه تنگ و چسپیده را تا قرن هفت مسیحی معاصرخسرو انوشیروان ساسانی نشان میدهد،گلوبند،کمربند و کره های پر ازمروارید شاه هم موافق با رواج عصرمذکوراست.چیزمهمی که بیشترقابل دقت است شکل تاج شاه است که مرکب از اشکال سه هلال و سه کره است و قرار مطالعاتی که پروفیسورهاکن در برخی سکه های این دوره بعمل آورده به این نتیجه رسیده است.
پادشاه درحالیکه هر دو دستش مقابل هم روی سینه ملحق دیده میشود؛ کمانی را درمقابل خود محکم گرفته.عقب شانه چپ او سرو گردن دومرغابی دیده میشود.متصل زانوی راست شاه دوتیرونیمه سگ شکاری هویدااست؛ تیروکمان و مرغابی و سگ شکاری همه یکجا شده و پادشاه را به حیث یک پادشاه شکاری جلوه میدهد.
روی شاه بطرف راست بجانب بودا که پهلوی وی قرارگرفته متمایل است و درحقیقت کمان را به اونشان میدهد و میخواهد بگوید که از شکاروکشتن حیوآنات و پرندگان توبه میکند.قراریکه مبرهن است همه میدانیم که کشتن و شکار پرندگان و حیوانات درآئین بودائی ممنوع بود و کتیبه ئی که 5 سال قبل از قندهارکشف شد؛ بحیث قدیم ترین سند تاریخی آشکارمیسازد که چطورحتی(اشوکا)در قرن سوم ق م مردم رااز شکار و کشتن پرندگآن و صید ماهی منع کرده بود؛ این پادشاه شکاری بامیان که تصویر رنگه وی از یکی از معابد دره ککرک بامیان در سال 1930 بدست آمده است؛ درحقیقت امر یکی از اسلاف شاهان محلی بامیان است که سلسله آن تا زمآن ورود البتگین و سبکتگین . یعقوب لیث صفاری تا قرن نهم مسیحی(قرن سوم هجری)هنوز در کوه پایه های دشوارگذار بامیان ازمیان نرفته بود و مورخان عربی و اسلامی ایشان را روی همرفته به لقب(شیرهای بامیان)یاد کرده اند و اصطخری یکی ازکسانی است که درنیمه اول قرن چهارم هجری مطابق اوایل قرن دهم مسیحی از ایشان یاد میکند و طبری در حدود تقریبأ نیم قرن بیشتر امرای محلی بامیان را به همین لقب(شیرهای بامیان)خوانده است.
ازروی یادداشت و تذکرات زائران چینی واضح معلوم میشود؛ که بامیان درموقع عبور و مرور آنها درقرن های 6و 6و7 مسیحی پادشاهان محلی و سلاله های سلطنتی محلی داشت و از زائران چینی بطور مثال از(هیوآن تسنگ)نام میتوان برد که در سال 632 مسیحی وارد بامیان شد وآنگاه از طرف پادشاه محلی استقبال شد و همان چینی را دررهایشگاه سلطنتی بردند و درایام اقامت خود درآن دره شهیرمهمان شیربامیان بود.زایر دیگرچینی که در سال 727 از بامیان گذشته است؛ در نیمه اول قرن 8 مسیحی از پادشاه محلی بامیان و نیرووقدرت او ذکر بعمل می آرد.
این دو پادشاه محلی را که زایران چینی درسال 632 و 727 در بامیان دیده اند؛ جز یک سلسله شاهانی میایند که مورخان عربی و اسلامی آنها را به لقب(شیربامیان) یاد کرده آند و از بقایا و احفاد مخلوط(کوشآنویفتلی)هستند.
قراریکه همه میدانیم احفاد کوشانی های خورد یا(کیداری ها)و اخلاف شاهان و امرای یفتلی بعد ازقرن 5 مسیحی که امپراطوری یفتلی سقوط میکند؛ در نقاط دشوارگذار کوهپایه های مهمان مرکزی مانند بامیان ،غرجستان، دیراود_جاغوری_مالستآن_شارستآن_گردیز_ودیگر نقاط پراگنده میشوند وبه تشکیل امارت های محلی می گرداند و بامیان یکی ازمرکز آنها بود و شیرهای بامیان یکی ازهمین سلاله هااست که پادشاه شکاری که خوشبخاته تصویررنگه او در دست است؛ یکی از پادشاهان همین سلاله را که آئین بودائی داشت، به ما معرفی میکند وتاریخ و عصرسلطنت اورابه قرن 5 مسیحی نسبت داده میتوانیم.