"معبد شاهی" بودائی غزنه

از کتاب: افغانستان در پرتو تاریخ

درمقاله های که زیرعناوین:"میدان سان ببنی سپاه غزنوی درشت شابهار" و"نقاره خانه و میدان شابهار" درطی سال ۱۳۳۷ برای مجله ژوندن ورادیوکابل نوشتم و دومقاله فوق الذکربه تاریخ (۳/۴/۳۷) و (۷/۹/۳۷) ازرادیو پخش شد (متن این دو مقاله درجلد دوم این اثرگرفته شده است) شاه بهاررا از خلال نوشته های استادا ابوالفضل بیهقی و چکامه های امیرفرخی و امیرعنصری بحیث میدان سان بینی سپاه درعرصه گاه سپاه غزنویان شرح داده ام.

(شابهار) پیش ازدوره غزنویان و پیش از دوره های اسلامی اصلأ نام معبد بزرگ بودائی بود که حقایق وجود آن با کاوش های باستان شناسی درسال ۱۳۳۸ کشف شد.

درسه کیلومتری جنوب غرب دهکدۀ روضه و باغ آرمگاه سلطان محمود غزنوی درست دروسط دشت فراخ ووسیعی که حتمأ همان دشت شابهارمعروف عصرغزنویان می باشد تپۀ سنگی افتاده که امروز در زبان زد عوام به نام های (تیبه سردار) (تیبۀ نقاره) و (پنخانه) یاد میشود واین نام ها هرکدامش توجیهات فوکلکوری دارد که اینجا مجال شرح آن نیست و تنها وجه تسمیه (تبخانه ) پیشتر قابل توجه است و نشان میدهد که باوجود مرورزمانه و خرابی ها و ویرانی هائی که بعمل آمده هنوزدردفترخاطرات عوام مفهوم واقعی (تبخانه) و(بتکده) ومعبد بودائی باقی مانده است.

(شابهار)اسم ترکیی است و مرکب از دو جزء است یکی (شا) که همین کلمه متعارف (شاه) است و دیگر (بهار) که کلمۀ سانسکریت (ویهار) و (ویهاره) است که برمعابد بودائی اطلاق میشد وصدها هزارها (ویهار) درنقاط مختلف افغانستان درهده و کاپیسا وکابل و بامیان و غزنه و بلخ و فرخاروسمنگان و قندهاروغیره جاها داشتیم که خاطره یکی ازآنها به نام (نوبهار) بلخ باقی مانده وشهرت بسیار دارد. این اسم هم ترکیبی است و اصل آن مشتق از دوکلمه (نوا) و (بهاره) بود که اولی (نو) ودومی همان معبد بودائی معنی داشت و (نواوبهاره) درادب دری (نوبهار)شد و (نوبهار بلخ) مشهورترازآن است که دراطراف آن بیشتربپیچم.

قراریکه ازیاد داشت های زائران چینی و تذکرات منابع عربی مستعاد میشود؛ درمیان صدها وهزار ویهارها وبهارهامعابد بزرگ ومعابد شاهی هم داشتیم که عدۀ ازآن به اسم و صفت (شابهار)معروف بودند. بلاشبه درکابل، درهده دربگرام درغزنه، دربامیان و حتمأ درجاهای دیگرکه بالا ذکرکردم (شاویهار) (شابهار)ها داشتیم که تعین موقعیت آنها با کاوش ها و تحقیقات باستان شناسی روشن خواهد شد؛ چنانچه موقعیت آنها با کاوش ها و تحقیقات باستان شناسی روشن خواهد شد؛ چنانچه موقعیت وشکل وشیوه آبادی وبسیارجزئیات دیگر(شابهار)غزنه دراثرحفریات هیئت باستان شناسی ایطالوی ازهشت سال به اینطرف روشن شده و با کشف نبشته های برهمی مربوط به قرون ۳ یا ۴ مسیحی و دیگرمجسمه های کوچک بودائی از گل پخته و پیدا شدن شواهد تندیس های بزرگ ۱۰-۱۲ متری بود و غیره به قستمی از جزئیات معبد مذکورهم پی برده ایم که شرح همۀ آن درین مختصرامکان پذیرنیست.

دراطراف استوپه بزرگ مرکز معبد شابهارغزنه چندین استوپه کوچک هم کشف شده که به چهارطرف خود زینه ها دارد و بت پرستان غزنه درتصورات اساطیری خیال می کردند که (بودا) حینی که از زیارت ما درخود ازطبقات بلند جوهوا پایان شد؛ درهمین نقطه درمعبد (شابهار)غزنه فرود آمد(البته در داستان های بودائی بودا ازجواهوا درنقطه بنام (شانکارا) نزدیک نبارس فرود آمده است) که دردوره غزنویان دشت سان بینی سپاه ومیدان گذارش اعیاد مذهبی بود دراصل اساس درروزگاران قدیم پیش از اسلام نام معبد بزرگ بودائی بود که به صفت (معبد شاهی) یاد میشد واز فرازتپه ازتمام نقاط دوردست سواد شهرغزنه دیده میشد.

قراریکه ۲۰ سال قبل درجلد دوم تاریخ قدیم افغانستان (صفحه ۵۴۳ و ۵۵۴) (جلد دوم تاریخ افغانستان درسال ۱۳۳۶ ازطرف انجمن تاریخ چاپ شده ) شرح دادم؛ یکی از(شابهار)ها درکاپیسا یا در(بگرام) یا دردامنه های گلبهار درمدخل درۀ غوربند قرار داشت که به امرابراهیم بن جبریل درزمان فضل بن یحیی و عصرخلیفه هارون الرشید درسال ۱۷۶ یا ۱۸۶ هجری ویران شد؛ چون کاوش های علمی در(شابهار) غزنه ادامه دارد بیش ازین به جزئیات نتایج نمی پیچم و امیدوارم مطالب مبسوطی درین موارد بنوسیم

۹/۶/۳۹