وفاداری

از کتاب: دیوان محجوبه هروی ، غزل

دل من برده ترکی کج کلاهی 

بملک دلربایی پادشاهی 

نگاری سرو قدی گلعذاری

به برج دلبری تا بنده ماهی

برود سلطان معشوقان عالم

ز خوبان هر طرف دارد سپاهی

نمیدانم مرا از غم چرا کشت

نکردم جز و فا داری گناهی

گرفتار و اسیر و مبتلایم

به پیچ و تاب گیسوی سیاهی

نگارا تا بکی سازی تغافل

ز روی لطف کن سویم نگاهی

خدایا جز تو این «محجوبه» زار

ندارد در همه عالم پناهی