یاما (یما)

از کتاب: افغانستان در پرتو تاریخ

پسرآفتاب طالع

ممثل یک دورۀ تحول زندگانی آریائی

افغانستان با سوابق چندین هزار ساله تاریخی،عقب حدود مشخص ادوار تاریخی، دوره های بسیار طولانی تر دیگری دارد که در آن باید تحقیقات دامنه داری بعمل آید. جای بسیار طولانی تر دیگری دارد که مطالعه دوره های بسیار دور افتاده و قدیم قبل التاریخ این کشور هم تا حدی زیاد متکی برمنابعی است کهه ارزش بسیاردارد. شبۀ ئی نیست که تاریخ هرکشوری عقب خود دوره های داستانی و اسطوره ئی دارد ولی به جرئت میتوان گفت که ادوار داستانی و اسطورئی و حماسی سرزمین های افغانستان و ایران و هند بسیار دامنه دار و ممتد است. ادبیات و تاریخ و افسانه های دوره های اسلامی از (جم) و (جمشید) بسیار و بکرات نام برده دو منبع شناسند و در حقیقت تمام معلومات منابع اسلامی از آن دو منبع سرچشمه گرفته است.

سرود ویدی او را بنام (یاما) و کتاب اوستا او رابه اسم (یما) یاد کرده. منبع اولی پدرش را بنام (ویواسوات) و منبع دومی (ویوانگارا) یاد کرده و آنرا (آفتاب طالع) ترجمه کرده اند. اوستا او را (یما کشابته) و ودا و (ودا) به صفات: درخشان، نورافشان، نورانی، نوربخش، مشعشع یاد شده و (جمشید) بصورت دو کلمه (ترکیبی) این مفهوم قدیمی را بخوبی افاده می کند.

روح معلومات (ودا) و ( اوستا) راجع به یاما تقریبأ یک چیز است و بدون دخل در جزئیات چنین مستفاد میشود که یاما اولین رئیس اولین رهنما، اولین قائد، اولین رهبر مردمان، اولین پادشاه  ازطبقه ئی آریائی بوده که همان کتلۀ هند و ایرانی می باشد و به احتمال قوی حین رسیدن قبایل این کتله درحوزۀ اکسوس و استقرار ایشان در آن حوالی خاطره او واجداد و احفاد او بیشتر در (بخدی) (بلخ) بهم منسلک شده و شکل یک سلسله پادشاهان بلخی وجود خارجی پیدا کرده است.


کسانی که درمتوق (ویدی ) و (اوستایی) از نظر تثبیت مدارج تاریخی وارد هستند، بخوبی می دانند که (یما) یا (یاما) نسبت به عصر و زمان زردتشت قدامت زیاد داشت. از فحوای سخنان زردشت ونیایش او به یزدان واضح استنباط میشود که عصر (یاما) برای زردشت دوره بسیار قدیم ودور افتادئی بوده. اگر به کلمات و اصطلاحات (وید) و (اوستا) دقت شود بخوبی هویدا میگردد که (یاما) و عصر او از نظر دو منبع مذکور به اولین مراتب علاقانی تاریخ مدنی آریایی یا بشری مطابقت میکند. مذکور به اولین مراتب عقلانی تاریخ مدنی آریایی یا بشری مطابقت می کند. همه میدانم طبق مندرجات اوستا چطور (یاما) در یسط زراعت و تکثیر اشجار، و توسعه آبیاری و تزئید جمیعت و بهترساختن نسل انسان و نژاد حیوان و پرندگان و بنای اولیی آبادی وغیره صرف مساعی نمود.

این قبیل معلومات به اندازه ئی جنبه عمومی و آفاقی دارد که فوری مراتب اولیه جامعه بشری و قدم های اولیۀ آن بطرف نظام زندگانی اجتماعی در نظر مجسم میشود و یا لااقل مراتب اولی نظام حیات کتله آریائی در خاطر جلوه می کند.

شرح کارنامه های (یاما) و تفصیل واقعات زمان او درحقیقت شرح تاریخچه مراتب اولی زندگانی قبایل آریائی است و منطق حکم می کند که باید (سرود ویدی) و مندرجات اوستا که دو منبع قدیم و اولیۀ آریائی محسوب میشوند مراتب زندگانی اولیۀ این کتله را شرح دهند.

البته این امر درتاریخ ادوار باستانی افغانستان شایان بسیار توجه است که (یاما) و دورۀ او هر قدر هم که جنبۀ عمومی و آفاقی داشته باشد؛ به خاک های شمالی کشور ما به سرزمین باختر و به شهر بلخ خالی از ارتباط نیست به نحوی که او را اولین پادشاه بلخ میتوان خواند؛زیرا او از پادشاهان معظم سلاله پیشدادیان بلخی است و پیش و ادیان همان دومان(پاراداتا) است که عینأ معنی لغوی آن (پیش دادیان ) می شود.

پس (یاما) یا (یما) که بعد تر در دوره های اسلامی در ادب دری بنام جمشید معروف شده و عصر مربوطه او یکطرف جنبه آفاقی و عمومی کلی دارد وطرف دیگر با جنبیۀ های خصوصی و مشخص خود به خاک وکشور و سرزمین ما ارتباط پیدا می کند. مطالعه عصر (یاما) در تاریخ ادوار اسطوره ئی افغانستان و ایران و جهان آریایی اهمیت بسیار بزرگی داده که دخالت در جزئیات جلدهای بسیار ضخیمی را ایجاب می کند، تمام تاریخ انتشار آریایی و استقرار آن در افغانستان و هند و ایران به این عصر و زمان پیوسطه است و تمام ادبیات و قصص رزمی حماسی افغانی و ایرانی و هندی از این روزگاران باستان الهام می گیرد؛ بناء علیه مطالعه عصر(یاما) و شخص (یاما ) یا (جمشید) مانند پلی روزگاران قدیم قبل التاریخ و مراتب تحول اولی کتله آریائی هند و ایرانی را بهم مربوط و روشن می سازد.

۱۲/۳/۳۸