فرزند انقلاب
از تپۀ سبزی
میان خانه های ده
درون کلبۀ دیرینه آبادی
چراغ تیلیی پر تو همی افگند بس خیره
بسان رنگ زرد چهرۀ مزدور غمدیده
* *
از آنجا گریه طفلی
بگوش شیروان قریه می آمد
ولیکن در کنار مهد آن کودک
زنی باصوت جان پرور
للو میگفت طفلش را
و کودک را چنین میگفت آن مادر
بخواب ای جان
بخواب ای نور چشم من
که زنجیر ستم از گردن زحمتکشان بگسست
و قصر ظلم و استبداد از بنیاد و یران شد
و اينک انقلاب پرشکوه ثور
وطن را سوی فرداهای روشن رهنمون باشد
که در آن نیست استثمار انسانی ز انسانی
* *
تو هم از خلق دوران ساز افغانی
تو خود فرزند مزدوری
تویی همسنگر کاریگران دایم
تویی همرزم دهقانان
ترا باید که خصم خویش را از پا بیندازی
* *
بهم دستی مظلومان
و با همرزمی یاران زحمتکش
تو از بهر دفاع انقلاب ثور
چو گردان نبرد آگاه
بسان قهرمانانیکه رزمیدند پیوسته
همی رزم و بخاک و خون بیفگن دشمنان دایم
* *
به مردان و زنان بنما
که اندر هر رگت جاریست خون انقلاب ثور
تو با آن زنده ای دایم
و با آن ره بسوی عدل می پویی
و با آن صلح می جویی
و با آن جانب دنیای آسایش شتابانی
* *
از آنرو
من برایت این سرود خوش همی خوانم
سرود عزم و آزادی
سرود رزم و پیروزی
سرطان ۱۳۵۹