138

سبب تالیف کتاب

از کتاب: فیض قدس

بعد از حمد و نعت عبارات خود را به کلمۀ (اما بعد) مصدر میگرداند و با چندین اظهار شکستگی و هضم نفس از خود نام می برد و خود را ابوالمعالی عبدالقادر بیدل میخواند و میگوید برای تخفیف و اجتناب از اطناب قدرشمه از ان گل و خار که در گلشن ظهور طی کرده ام ادا مینمایم و از روی نقص و کمال مدارجی که پی برده ام قدر پرده می گشایم تا معلوم شود که من در زندگانی چه ها دیده ام اگر چه این صفحات مزنی ندارد اما می توان نگاهی بر ان افکند .


و آنگاه میگوید این جهان فقط چند حرفی است که مجتمع شده و بنندۀ این حرفها تنها دانش انسان است .

جهان اجتماع حروف است و بس 

تماشائی اینجا وقوف است و بس

از این حرف های تحیر مثال

ببین تا چه معنی گشوده است بال

هر عنصر بعنوان جداگانه آغاز میشود و چنانکه عادت بدل است هر عنوان به استعارات

و تشوهات آراسته می گردد عنوان عنصرها چنین است :

عنصر اول : اشتعال شعله مقال و گرمیهای صحت ارباب فضل و کمال .

گویا این عنصر ماریست و در ان از آوان کودکی و گرمی صحبت بزرگان ومشایخ طریق بحث می کند عنصر دوم : روایح شگفتگی بهار عالم منظوم :

آیا این عنصر بادیست و از شاهری و بدیهه سرائی بیدل سخن میراند

عنصر سوم : طراوت شبنمستان مراتب منثور گویا این عنصر آبیست و از نثرهای بیدل و مقالاتیکه در هر مورد نگاشته ذکر مینماید .

عنصر چهارم : غبار فشانی بساط صور عجایب گویا این عنصر خاکیست و بیدل از عجایبی که در زندگی مشاهد نموده صحبت میکند .

بعقیده بیدل این کتاب دریا نیست که هر که آنرا بداند باید از خود نمی شود و بر روی این چهار موج ، چار زانو بنشیند .

دانش در این محیط خودرخت بستن است

بر روی چارموج ، مربع نشستن است

فهمی چار عنصر ببدل گماشتن

از دامگاه شش جهت وهم رستن است

عنصر اول مشتمل است بر شرح احوال کودکی بیدل و مشایخ و مجاذیبیکه خدمت آن ها رسیده و کرامات وفضائل ومناقب آنها دیده مانند شیخ کمال ، شاء ملوک ، شاه فاضل ، شاه یکه آزاد ، شاه کابلی شاه قاسم هواللهی میرزا قلندر و کسانی که قسماً ذکر شان آمده . عنصر دوم مشتمل است بر آغاز شاعری و بدیهه گوئی های وی که ذکر آن پرداخته شد . عنصر سوم مقالات منثوره و علت نگارش هر کدام این مقالات عبارت است از (دبستان صنع) که بیدل کاینات را بدبستانی تشبیه نموده و استعارات الطایف بکار برده عالم باطن را به معنی وعالم ظاهر را به لفظ عقول را بنام و فوس را بصفحه تشبیه نموده مقاله دیگر آن را (نغمه وحدت) نام نهاده و این مقاله شرح جمله است در یکی از محافل گفته بود و دوستی آنرا بران داشت که آن جمله مجمل را شرح مفصل نگارد آن جمله این است (هر نقشی که میبینی حرفی است که میشنوی) . مقاله سوم در صفت سخاوت است این مقاله عنوان ندارد مقاله چهارم در فضیلت ایثار است و آنرا ایثاریه نامیده است . مقالۀ پنجم بهارستان جنون است چون بیدل از بهاریه محیط اعظم فارغ شده به تکلیف دوستان پارچه منثوری در وصف بهار نگاشته مقاله ششم هجوم حیرت نام دارد.

مقاله هفتم همان وصف بهار است در مجلس میر کامکار که قبلا گذارش داده شد مقاله هشتم در صفت خاموشیست . عنصر چارم مشتمل است بر فرایجی که بیدل در زندگی خویش مطالعه نموده است . و این عنصر را به مبحثی فلسفی و تصوفی آغاز می نماید و در آن از کشف و شهود وروح انسانی بحث می نماید .

و پس از آن شگفتیهایی را که دیده است شرح میدهد که ما بیشتر آن را در فصل اول نگاشتیم و آخر این عنصر را به داستان بسیار جذاب منتهی میگرداند که آن عبارت است از مشاهده جمال مطهر حضرت ختمی مرتبت در رؤیا و دیدن حضرت امیر المومنین على کرم الله تعالی و جهه در همان عالم و آنگاه چار عنصر ختم میشود و بیدل قطعه در تاریخ اختتام آن انشاد می کند . اسلوب بیدل آنست که چون مطلبی را دربارۀ شیخی ذکر می نماید با خود چیزی غریب مشاهده می کنند یا مقالتی را در موضوعی می نگارد اول درباره آن مطلب تمهیدی میگذارد و دلایل آن را مفصل مذکور می سازد و هم چنین در هر جا که ذوقش تقاضا می کنند از نظم به نثر می گراید و به شیوه گلستان بیتهای شیوا ایراد می کند فلهذا چار عنصر نیز مانند گلستان و بهارستان و انوار سهیلی و اخلاق محسنی و امثال هم کتابی است مرکب از نظم و نثر همچنین در بعضی موارد برای تفهیم خواننده حکایات و قصص می آورد تا مطلب نیکو در ذهن بنشیند و خواننده آنرا درست بداند.