32

ملک ابوالفتح

از کتاب: تاریخ افغانستان در عصر گورکانیان (تیموریان) هند

 

برادر ملک حمزۀ مشهور است که در سیستان حکمرانی داشت، وی نیز دارای قلم و شمشیر و مرتبۀ بلند ادبی است و این اشعار ازوست: 

بر خاطر عاطرت غباری نرسد

از گفتۀ من ترا نقاری نرسد 

هر چند طلای خاطرت راغش نیست 

بی زحمت آتش به عیاری نرسد 

ابوالفتح در جوابش گفت: 

نظمم ز شراب معنوی سر شار است 

دردی کش را هوشیاری در کنار است 

محتاج بپای مردی آتش نیست 

نقد سخنم طلای دست افشار است 

همو راست : 

از فیض صبوح بیخبر نتوان بود 

بی ناله و بی آه سحر نتوان بود 

بی ظرف زنیم جرعه مدهوشی چیست؟ 

از شیشه تنگ حوصله تر نتوان بود (۵)