111

در سوگ آن شهید

از کتاب: درکوچه های سرخ شفق ، معاصر

صد بار آن پرندۀ غمناک

زین غصه گاه گوشۀ قلبم

روسوی آن طلیعۀ بیدار

اندوه بال و پر زدن آموخت

* *

با قلب گرم فاجعه را دیدم

تو در شط شقاوت خونین

- غریق نام

اما ، ما

" انبوه کرگسان تماشا " 

در سوگ آن شهید عزیز آن غرور پاک



آن دشت آفتابی پر گل

تنها گریستیم

گفتند :

قلب هزار ماهی مرجانی

در برکه های زنده گی افسرد

اکنون به سایه در شب آن هول

هول عظيم فترت

دیگر چه اعتباری؟

* *

نام شما عزیز تران دانم

چون مرده ریگ هستی همراهان

" ثبت است بر جریدۀ عالم"

اما ، داغ جبین آن که تراکشت 

یا استخوان هستی ما را

- بشکست

در پولگون فاجعۀ تاریخ

تاریخ رنج ، اشک ، مصیبت



همواره تیره است و سیاهست

* * * 

اکنون تو نیستی که ببینی

ملت به سوگ یا د تو در خونست 

در اشکهای آینه میبینم

تصویر تو به خانه هر چشم

در قلب هر شرافت معصوم

- گلگونست.

در جستجوی گور تو هممیهن

در ناکجای این شب تاریک

- گل بگذارم ؟

زیرا ،

حتا،

با سنگ ایستادۀ خالی 

دیوان بی شرافت بد نام 

نام ترا چو قامت آن دار

- سوی اوج

بر پا نکرده اند


دلو سال ۱۳۵۸