معلومات جغرافیائی ویدی

از کتاب: افغانستان ، فصل دوم ، بخش آریا

سرودهای ویدی با وجودیکه مجموعۀ منظومه های مذهبی است از نقطۀ نظر جغرافیه هم میتوان از آن معلومات مفیدی کشید. آریاها که در عصر ویدی در دو طرفۀ هندوکش زندگانی داشتند صحنۀ زندگانی و پرورشگاه عنعنات خود را خوب میشناختند. آریاها که از نقطۀ نظر آئین ومعتقدات با مظاهر طبیعت تماس زیاد داشتند در شناسائی خاک مسکونه خط عمومی کوها، جریان رودخانه ها، دره ها و راهای بزرگ مهاجرت سمت وزش بادها، گلها و گیاهای خودروی کوهی، کوهای مخصوص روئیدن گیاه سوما وغیره معرفت زیاد داشتند. معلوماتیکه در زمینۀ جغرافیه از متن سرودها استخراج میشود خیلی مهم و مفید است زیرا آریاها را روی صحنۀ خاک شان گاهی در بلهیکا، گاهی کنار "کوبها" (رود کابل) و "گومانی" (رودگومل) و "کرومو" (رود کرم) و گاهی در دامنه های کوهای بلند آریانا مجسم نشان میدهد و واضح دیده میشود که آسمان نیلگون و شفاف و کوهای بلند و رودخانه های خروشان وزمین مستعد آریا نادر تشکیل شخصیت و سجایای مادی و معنوی آریا چقدر مدخلیت داشت در این هیچ شبهه نیست که با از بین رفتن سر و دهای قدیم که در مبحث سر و دها آنها را به عنوان "سرودهای مجهول" یاد کردیم صفحات شمال هندو کش نسبت به مناطق جنوب آن کمتر اسم برده شده و سرودهای معلوم ویدی از نقطه نظر جغرافیه بیش از همه جا ها سندهو (سند) و معاونین غربی و شرقی آنرا میشناسند ولی این مسئله بیشتر به جمع آوری سرودهای متفرق و طبقه بندی های آن ربط دارد و چون حین جمع آوری آنها و تدوین جزوه و کتب بیشتر سرود هایی گرفته شده است که بین کاپیسا و پنجاب سروده شده اند طبیعی معلومات جغرافیائی هم راجع به این منطقه بیشتر است چنانچه اگر ازین چوکات معین بیرون برویم می بینیم که "گنگا" مثلاً بیش از یک دفعه در تمام سرود نیامده بناء علیه گفته میتوانیم که سرودها همین سرودهائی که در دست است و مجموع آن چهار کتاب وید را تشکیل داده و قدیم ترین آن سرود ریگ وید است آریانای شرقی و جنوبی را که از کاپیسا تا "هفت دریا" شود بخوبی میشناسند و با اینکه سرودهای قدیم از بین رفته و بیشتر به استناد سرودهای تازه تر حرف میزنیم بازهم حوزه سراسواتی (ارغنداب) در جنوب غربی و (بلیکا) (بلخ) در شمال هندوکش یاد شده و "هلبرانت" جرمنی و "شاندرا داس" مدقق هندی این نقاط را شامل قلمرو جغرافیائی ویدی میدانند و پایان نقاط مربوطه کشور خودرا یکه یکه مطالعه میکنیم.

ملتفت باید بود که معلومات جغرافیائی ویدی بیشتر به رود خانه ها تعلق میگیرد و علت آنهم واضح است که حوزۀ شاداب رودخانه ها بیشتر آریائی هارا متوقف ساخته و مراسم نه و مراسم قربانی آنها عموماً کنار رود خانه ها بعمل می آمد از بن رواسم رودخانه ها بیشتر در خاطرات آنها باقی مانده و بیشتر پارچه های سرود در تعریف وتوصیف انها وقف شده است.


رود کوبها (رود کابل ):

"کوبها" که یونانی ها آنرا "کوفن" یاد میکردند عبارت از رود کابل میباشد که با تمام معاونین خود در حوالى اتک به روداندوس میریزد. دره "کوبها" ورود "کوبها" نز دریشی ها یا شعرای آریائی عصر ویدی خیلی معروف بوده و چون از قدیم ترین زمانه ها تا امروز طبیعی ترین راه بین افغانستان و هند بشمار میرود آریائی ها بعد ازینکه از باختر حرکت کرده و از دره های هندوکش فرود آمدند مدتی در حوزۀ شاداب "کوبها" مستقر شدند وحین مهاجرت بطرف شرق آریانا و پنجاب بیشتر در امتداد همین رود خانه سیر میکردند. رود کوبها در "سرود رود خانه ها" که در تو صیف رود خانۀ بزرگ "سندهو" سروده شده و در جزوه پنجم و دهم سرود ذکر شده و اینجا بطور مثال یکی دو پارچه را ترجمه میکنیم:

"..... ای سندهو تو اول آبهای خروشانت را به رود خانه تریشتاما  Trichtâma ر اسا Rasa سوتی Cuti و کو بها Koubha مخلوط میکنی و بعد روی همان عراده خود گومانی و کرومورا میکشی....."

در این پارچه علاوه بر رودخانۀ کوبها (کابل) از رودخانۀ گوماتی (گومل) و کرومو ( کرم) و یکعده معاونین دیگر سند اسم بر ده شده و از آنها علیحده ذکر میکنیم.

پارچۀ از سرود ٥٣ کتاب پنجم صفحۀ ٥٢٢ جلد اول سرود ریگ وید به عنوان "ماروت" رب النوع باد 

".... ای ماروت از آسمان یا وسط هوا یا از نقاط نزدیک دست بیا از پیش ما بسیار زود مرو مگذار که

"دراسا"، "کرومو" "انی تابها"، "کوبها" ترا معطل کنند مگذار که "سندهو" ترا متوقف سازد یارود بار خروشان "سارایو" راه ترا مسدود سازد. بیا بطرف ما و فیوضات خود را بما لطف کن..."

درین پارچه رود خانه کوبها (کابل) و کرومو ( کرم) وعدۀ از معاونین غربی رودسند ذکر شده است.


کرومو Kroumou (رود خانۀ کرم):

این رود خانه در"سرود رودخانه ها" بنام "کرومو" و در یک سرود دیگر با مختصر تغیری بصورت "کرامو Kramou" ذکر شده و عبارت از رود خانۀ کرم میباشد. دره کرم مانند در کابل یکی از راه های طبیعی است که از بلندیهای آریانای جنوبی بطرف جلگه اندوس میرود. این دره بین تهل و سفید کوه افتاده است.

کرم مرکب از دو حصه است قسمت کهستانی (حصۀ علیای دره) و جلگۀ وسیع که ما بین مجرای رودخانه و سفید کوه منبسط است. سفید کوه یا "سپین غر" مانند جدار بلندی فراز دره و جلگه ایستاده و در حصه های کرم١٦٠٠٠ فت بلندی دارد و زمین جلگۀ 5 هزار فت از سطح بحر بلند است درۀ کرم خیلی زیبا و قشنگ و خاک آن نهایت حاصل خیز است و انواع میوه های لذیذ به منتهای فراوانی در انجا بار می آید باشندگان فعلی در کرم توری وزیری · مسعود درویش خیل است و از خود دو شاخۀ احمدزائی و اتمان زائی دارد. رودخانه "کرومو" در دو پارچۀ سرود که ترجمۀ انرا در مبحث رود کابل دادیم ذکر شده است. شاخه ئی از قبیلۀ نیرومند پکتها در عصر ویدی درین درۀ زیبا مستقر ومسکون بودند و تا حال احفاد و عشایر آنها در انجا ز ندگانی دارند.

گومانی Gomati (رودخانه گومل ): رودخانه "گوماتی" که عبارت از رود گومل میباشد در سر دو ریگ وید همیشه بارود "کرومو" پهلو به پهلو ذکر شده و قریب یکدیگر هم واقع شده اند و از جنوبی ترین معاونین سندهو بشمار میرود "وی وین دوسن مارتن" میگوید که قبایل ویدی مدت مدیدی در علاقه بین سند و "ویتاستا" اقامت داشته و سواحل مقابل تا کوهای سلیمان مد نظر آنها افتاده بود بناء علیه علاقه ئی را که "گومل" آبیاری میکند خیلی خوب میشناختند. علاوه برین نام "گوماتی" در اسمای سانسکریت اعصار بعدتر بکثرت استعمال شده. این درۀ حاصل خیز و شاداب برای تربیه رمه های ماده گاو خیلی ها مساعد بود. 


سوتی Creti (رودخانه سوات):

از سردو "رودخانه ها" ترجمه حصه ئی را که با رودخانه کابل و معاونین آن ارتباط داشت بیشتر دادیم. در انجارو دخانه ای به نام "سوتی" هم یاد شده این رودخانه عبارت از "سوات" است که از دامنه های جنوبی هندوکش شرقی سرچشمه گرفته و به رود کابل میریزد. "مگاستنس" سه قرن پیش از عهد مسیح این رودخانه را بنام "سواستس" یاد کرده و بطلیموس آنرا "سواستوس" میخواند.

نا گفته نماند که در یکی از سرودهای جزوۀ ششم ریگ وید رودخانه ئی به نام سواستو Souvastou هم آمده: در "مها بارانه" در فهرست اسمای علاقۀ شمال غرب هند این اسم وجود دارد. موسیو "لسن" این رودخانه را عبارت از "سو - پو - فا - سو - تو Sou-po-fa-so-Tou" میداند که هیوان - بسنگ زائر چین دریاد داشت های خود ذکر کرده. این رودخانه این رودخانه هم عبارت از سوات است ولی به قسمت علیای آن اطلاق میشد و گندها رای شمالی را سیراب میکرد. تذکار این رودخانه در سرودها و مها بازانه نشان میدهد که آریاها مدت مدیدی در سواحل آن مسکن داشتند. سوات علاقه سر سبز و شاداب است و خاطره های آریائی از قربانی های زیادی در کنار رودخانه خروشان آن تذکار میدهد.


راسا Rasa (رودخانه کنر):

این رودخانه چندین مرتبه در سرو د های ریگ وید ذکر شده. در سرود "رودخانه ها" در جملۀ معاونین رود کابل هم آمده چنانچه ترجمۀ این پارچه پیشتر داده شده این کلمه را من حیث لغت "آب" » یا "رودخانه" ترجمه کرده اند "وی وین دوسن مارتن" اظهار میدارد که موقعیت آنرا باید بین رود سوتی (سوات) وکوبها ( کابل ) تجسس کرد و میتوان گفت که "راسا" عبارت از مهمترین و شمالی ترین معاون رود کابل میباشدو رودخانۀ چترال به این صفات موافقت میکند. رو دچترال در عرف ما بیشتر بنام "کنر" معروف است و این همان رود خانه ایست که در منابع کلاسیک بنام "خواسپس Khoaspes" یاد شده. رود خانۀ کنر از حیث مقدار آب بزرگترین معاون رود خانه کابل است که از دامنه های بلند هند و کش سرچشمه میگیرد حصه علیای آن بنام چترال و کاشغر هم معروف بوده و یکعده رودخانه های سیلابی دیگر از نورستان بدان منتهی میشود مانند "لندیسین" که در بریکوت به آن میریزد ورود خانه "پیچ" که از درۀ نور گذشته و در چغه سرای به آن یکجا میشود. در مجاورت این رود خانه یعنی در نورستان قبیلۀ معروف آریائی "الیناها" مسکن داشتند و تا امروز ممیزات عرقی خود را به بهترین وجهی محافظه کرده اند.


تریشتاما Trichtama یا انی تابها Anitabha:

رودخانۀ "تریشتاما" در سرود ریگ وید یکدفعه ذکر شده شده آنهم در پارچۀ مربوطۀ رود "کوبها" (کابل) متعلقۀ سر و درود خانه ها است که ترجمۀ آن گذشت و بعد از رودخانۀ "راسا" در جمله معاونین رودخانه کابل از همه پیشتر اسم برده شده در یک سرود دیگر در جزوه چهارم ریگ وید در یک جمله ئی که عیناً از حیث موضوع به پارچه فوق الذکر شباهت دارد این رودخانه بنام "انی تابها" یاد شده. بعضی مدققین به این. نظریه اند که این دو اسم جداگانه نامهای یک رود خانه میباشد. برخی "انی تابها" را "انی تیابها" Anityabha یعنی "رودخانۀ موقتی" میخواند. بهرحال خواه هر دوی آن یک رودخانه بوده یاد و از معاونین رودخانه کابل بشمار میرفتند.


سپته سندهو (هفت رود):

در سرودهای ریگ وید علاقه بنام "سپته سندهو" ذکر شده که اوستاعین آنرا بنام هپته هندو یاد میکند و معنی تحت اللفظی آن منطقۀ "هفت آب" یا "هفت رودخانه" میشود بعضی ها میگویند که ازین رودخانه ها دوی آن خشک شده و پنج دیگر علاقۀ پنجاب امروزی را تشکیل میدهد. بعضی های دیگر در این حساب رو دسوات و کابل را هم علاوه میکنند که با پنج رود پنجاب "هفت رود" عصر ویدی پوره شود. پنج رودخانۀ پنجاب که در سرودها ذکر شده اند ازین قراراند: (۱) ویتاستا Vitasta (هیداسپ) و یات یا جیلم (2) اسیکنی Asikni (چاندرا تاگا) یا "چناب" (3) یا روشنی Parushni یا ایراوانی "راوی امروزه" (٤) و یپاس Vipas "به آس" (٥) ستردی Cuturdi "ستلج" حوزۀ گنگار اسرود ریگ وید خوب نمیشناسد و خود رودخانه گنگ جز یکدفعه بیشتر ذکر نشده. 


گندهارا:

در صفحات بیشتر دیدیم که "سر و دریگ وید" به چه تفصیلی رودخانۀ کابل و معاونین آنرا میشناخت گندها را که عبارت از دره کابل است و تا حوالی پشاور موجوده را در بر میگیرد و رودخانۀ کابل و معاونین آن از ان عبور میکنند بدون شبهه نزد ریشیها معلوم بوده و از جزئیات خواص این سرزمین آگاه بودند. گندها را با وادی سر سبز و پر علف و دامنه های پرگیاه و جنگلی که دارد برای تربیۀ حیوانات خیلی مساعد بوده و بز این قطعه در سرودها خیلی تعریف شده است "شاندراداس" معلم تاریخ هند قدیم در کالج کلکته اظهار میدارد که گندها را از روی سرود ریگ وید زمینی معلوم میشود غنی از رمه های بز و گوسفند بهر حال حیوانات اینجا تا زمان حمله اسکندر حتی تا امروز شهرت دارد ولی مقصد اینجا این است که اسم گندها را از اسمای ویدی است و شعرای آریائی آن دوره این خطه زیبا را بخوبی میشناختند.


حوزۀ ارغنداب:

طوریکه بالا ذکر شد در این مسئله شبهه ئی نیست که سرودهای ریگ وید و شعرای عصر ویدی آریانای شرقی و جنوبی را بخوبی میشناختند بعضی ها به این عقیده اند که حوزه ارغنداب و اراکوزی هم از نقطه نظر جغرافیه در سرودهای ریگ وید ذکر شده بزرگترین طرفدار این نظریه "هلبرانت" است آیا آنهائیکه طرفدار این نظریه اند چه دلیلی دارند و آنهائی که نیستند چه نظریه ئی پیش میکنند. اینک موضوع را ذیلاً مطالعه میکنیم: در سرود های ریگ وید رود خانه ئی به نام "سرا سواتی" Sarasvati چندین بار ذکر شده بعضی ها مثل "مکس مولر" وکیت Keith آنرا رود خانۀ "سروستی Sarusti" میدانند که عبارت از "سراسواتی" عصر بر همنی است ورود کوچکی میباشد که از جنوب "امباله Ambala " گذشته و پیش از رسیدن به سندهو در راه در ریگ ها جذب میشود حال آنکه "سراسواتی" متذکرۀ ریگ وید رود بزرگی بوده که حتی بصفت بزرگترین رودخانه ها یاد شده و "سراسوانی" بر همنی که حوزۀ آن تنگ و سر چشمۀ آن با برف تصادم ندارد و در راه خشک میشود قطعاً بحساب رود بزرگ نمیرود. 

جمعی از مدققین که "روت Roth" و "زیمر Zimmer" و "برت Barth" در آن جمله میباشند به این فکراند که سراسوانی ریگوند عبارت از اندوس(سند) میباشد زیرا معنی آن رودخانه پر آب است. چون رود اندوس خودش بنام "سندهو" بکثرت ذکر شده گفته میتوانیم که "سرا سوانی" ریگ وید غیر آن باشد. به این مناسبت عده ئی از مدققین مخصوصاً "هلبرانت" به این عقیده است که مقصود از سراسواتی ریگ وید رود خانه اراکوزی "ارغنداب" است که در اوستا بر طبق قانون صوتی زند (س) آن به (هـ) تبدیل شده و "هر اویتی" تلفظ میشود. نظریه هلبرانت در خور دقت و مورد توجه جمعی از علما واقع شده و نظریۀ معقول است زیرا "سروستی" پنجاب رود کوچک و کم آبی است که حتی به جریان اندوس هم رسیده نمیتواند به این صورت چطور رودخانۀ بزرگ یا بزرگترین رود متذکرۀ ریگ وید را تشکیل خواهد داد "سندهو" چون از خود نام دارد و به این نام همیشه ذکر شده چطور آنرا "سرا سواتی" بخوانیم؟ چیز دلچسپ دیگری که اینجا باید ذکر شود و ذکر آن هم به تائید مطلب ما تمام میشود این است که رود "سرا سواتی" قراریکه گفتیم در ادبیات ویدی رود خانۀ پر آب و آبدار معنی دارد. در این مفهوم "هراویتی" نام اوستائی این رودخانه هم مضمر است و "ارغنداب" عیناً همین معنی را افاده میکند زیرا این اسم موجوده مرکب از دو کلمه است "آب" و "ارغند" که "خشمگین و تیز" معنی دارد و بصورت اصطلاحی  میتوان آنرا رودخانه پر آب و خروشان خواند.

نا گفته نماند که "هلبرانت" تنها "سرا سواتی" را "هراویتی" و ارغنداب تعبیر نکرده بلکه یکعده قبایل و جنگهای شان را در حوزۀ این رود خانۀ بزرگ قرار میدهد و تفصیل موضوع در بحث تذکار بعض قبایل دیده شود. پس این چیزها هر کدام بجایش نشان میدهد که برای آریائیهای عصر ویدی و آنهائیکه سرودهای وید یادگار زندگانی شان است حوزه شاداب ومستعد ارغنداب مجهول نبود. چیز دیگری که این نظریه را بیشتر محکم میسازد راه چمن وراه بولان است که از آسان ترین راهای حوزۀ سند بشمار میرود. در صورتیکه آریائی های مهاجر راه درۀ کابل، سوات، گومل، کرم را تعقیب نموده باشند طبیعی باید از راه درۀ بولان هم به حوزۀ سند پایان شده باشند صرف نظر ازینکه مدققین قبیلهٔ "بهالانا" را که در جنگ "ده ملک" شامل بودند به درۀ بولان نسبت میدهند.


بلهیکا - بلخ:

درین هیچ شبه نیست که بخدی بلخ به شهادت همه منابع قدیم و به تعبیر عموم مدققین جدید کانون رهایش و مدنیت آن شاخه هندواروپائی بود که در آریانا و هند و فارس انتشار یافتند و نام آریا هم فقط وقتی بمیان آمد که این شاخه در باختر متوطن گردید یعنی به زبان دیگر اصطلاح آریا منحصر به "کتلۀ باختری" است که از ان "آریانا" یعنی مسکن ار یاها هم ساخته شده و مدنیت های ویدی و اوستائی از ان اشکال آریا وایریا بمیان آوردند و با مهاجرین این دو اسم به هند و فارس هم نشر شد. معذلک از « "بلخ و باختر" در سرود ریگ وید اثری نیست.

علت این مسئله واضح است که اجتماع اریاها در باختر مربوط بیک زمان و سرودهای ریگ وید متعلق به زمانه دیگری است که خیلی ها جدید میباشد علاوه برین در قسمت سرودها شرح یافت که قرار شهادت خود سرودهای ریگ وید یکحصۀ زیاد و قدیم سرودها که بیشترش در شمال هند و کش سروده شد بود. بکلی از بین رفته و امروز جزء مجهولات است. به این ترتیب علت این امر واضح میشود که چرا نام بلخ و باختر در سرودهای ریگ وید که از حیث زمان به عصر مهاجرت و از حیث مکان به جنوب هندوکش و پنجاب نسبت میشود تذکار نیافته چنانچه همین جهات را مدققین غربی و هندى مد نظر گرفته "هلبرانت" "برون هو فر" و "شاندراداس" میگویند که مبدأ اولی (ودا) مخصوصاً هند و پنجاب نیست بلکه افق جغرافیائی آن اراضی کابل زمین را در بر میگیرد و تا اراکوزی و بکتریان هم انبساط داشته فراموش نباید کرد که اگر "ریگ وید" از باخ و باختر اسم نبرده اتروید (Atharva veda) که کتاب دیگری از جملۀ چهار کتاب سرود ویدی است اینجا را بنام "بلهیکا Balhika" ذکر کرده و این نام در "مها باراته" و ادبیات سانسکریت کلاسیک ذکر شده و قبایل متعدد و معروف آریائی که از باختر به ماورای "سندهو" وپنجاب مهاجرت کرده اند بنام "بهلیکه Bahlika" شهرت زیاد داشتند چنانچه جزئیات به تفصیل در مبحث قبایل ذکر شده است. اصل ریشۀ این کلمه "بهلی" یا "باهلی Bahli" است که اگر (ح) آن به (خ) و (ل) آن به (د) تبدیل شود ازان "بخدی" یا "باخدی" ساخته میشود و این نامی است که اوستا به شهر کهن و زیبای بلخ داده است.

به این ترتیب می بینیم که "اتروید" و "مها باراته" و سائر ماخذ سا نسکریت مهد قدیم و خانۀ باستانی و اصلی کتلۀ آریا را فراموش نکرده و ریشی ها اگر در اثر مهاجرت از مرکز آریائی خود دور هم شده اند باز هم از ماورای جبال ورودخانه های خروشان همیشه به آن نقطه اساسی و مهد تربیه و ثقافت و نظام اجتماعی و شاهی خود بنظر محبت و احترام نگریسته واعتراف دارند که قبایل آریائی چه خورد و چه بزرگ از انجا حرکت کرده اند.


کوه منجوان و قبیله موجاوات:

در مبحث سوما به اسناد "اتروید" ذکر خواهد شد که گیاهی که از ان این مشروب تهیه میشد بالای کوه "منجوان" می روئید. این کوه در کجا بود؟ قرار اشار اتیکه سرودهای اخیر یعنی متن "اتروید" میدهد این کوه در حوالی قریب غرب درۀ کابل و قوع داشت در "اتروید" متصل به "گنداریس" یعنی باشندگان گندهارا قومی موسوم به "موجاوات" هم ذکر شده و بلا شبهه مسکن آنها در مجاورت کوه منجوان بود چون گنداریسها باشندگان قسمت شرقی درۀ کابل میباشند و قبیله موجاوات در مجاورت آنها زندگانی داشتند گفته میتوانیم که کوه "منجوان" هم متصل به گندهارا (حصص شرقی درۀ کابل) بوده و به این صورت سر را ست به جائی میرسیم که کوه "منجان" در آن واقع میباشد این کوه بین نورستان و بدخشان افتاده وکوتل معروفی هم تا امروز به همین نام شهرت دارد.