پیری
از کتاب: مجموعهٔ اشعار استاد خلیلی
پیری چو یکی پیل خرامان زره آمد
بر باد شدم آنچه بجا بد ز جوانی
کرده است دریغا به من این رهزن پیری
آن گونه که با باغ کند باد خزانی
با همچو عقابی که به چنگال بگیرد
مرغی که نیاریش دگر هیچ رهانی
چنگال فرو برده چو خرچنگ در اعضام
زخمش همه پیدا بود و درد نهانی
آری مرض پیری همچون سرطان است
کش بینی و بشناسی و درمانش ندانی