کرمان
در تعليق (۳۴) و درحواشی کتاب مکررا نام این جای مذکور افتاد، ودیدیم که دربین غزنه ومجرای سند واقع بود،این ولایت درعصرسلطان معزالدین غوری ازاقطاع یکی ازبندگان وی تاج الدين يلدز بوده،ودرموقعی که سلطان مذکوردر (دميك) بين سند وجهلم شهادت یافت وزيروي مؤيد الملك محمد عبدالله سنجری (سجزی
(۳۵۵) کرمان تعلیقات
نعش سلطان را ازدميك براه جبال تيراه واوغان بکرمان آورد،وازآنجا بغزنه نقل داده شد (۱ )
نام این شهریا ناحيت درموقع تاخت و تازمغل نیز ذکر میشود.مثلأ درطبقه (۲۳) درحدیث نامزد کردن لشکرهای مغول بطرف غوروغزنین ونهاور،مؤلف كتاب گوید: که درسال (۱۳۶ه) نوینان مغل برملك سيف الدين حسن قراغ زدند.و اومنهزم ازکرمان وغزنين وبنيان (که شرح این موقع درتعليقي عليحده داده شده) به بلاد ملتان آمد،ازاین اشارات مؤلف می توان دریافت،که کرمان ناحیتی بود،بين غزنه وهند.
ابن اثیرنیزدرحوادث (۶۰۲ ) ذکری ازاین ناحیت می کند،وگوید:که تیراهیان (سكنه تیراه موجوده) برشهاب الدین غوری خروج کردند،وبرای تاراج به حدود سوران ومکران بر آمدند، و نائب تاج الدين الدز،مملوك سلطان به ناحيت (خارجی) بانها مصاف داد،وفتنه تیراهيان ازازمنه قدیم تاکنون شعله وراست،واهل فرشابور(پشاور) که مجاورآن ولایت اند، ازعصرسبکتگین ازدست تيراهیان آزارها دیده اند،وجفاها کشیده،و درآخرعصر شهاب الدين برخی ازاین مردم با سلام مشرف شده اند(۲) و بعد ازین ابن اثیر دربیان شهادت سلطان موصوف (چنانچه پیشترهم اشارت رفت) گوید:که محفه سلطان شهید را از (دميك براه سوران نه بردند، بلکه ازراه مكرهان به کرمان (که ما سوای کرمان مجاورفارس است) آوردند،ودرآنجا تاج الدين يلدزمملوك بزرم سلطان حکم داری داشت (۳)
ازشرحيكه ابن اثیرنوشته چنين برمی آید،که سوران ومكرهان و کرمان بعد ازجدال تیراه درنزدیکی يك ديگرواقع بودند،و بعد ازآن که تاج الدين سابق الذکر بر خزاین شاهی وغزنه تصرف جست،قشون صاحب بامیان ( که از دودمان شنسبانی بود) اقطاع ویرا
(۱) تعليق ۲۶ و طبقه ۱۸-۱۹ کتاب دیده شود.هرچند درنسخ طبقات وزیرراسنجری نوشته اند،ولی چون مشارالیه از سجستان بود،جزی درست باشد نه سنجری (۲) الکامل، ج ۱۲ ص ۸۲ (۳) الکامل ج ۱۲ ص ۸۳
تعلیقات کرمان (۳۵۶)
که کرمان و سوران باشد غارت کردند (۱) از بيان منهاج سراج وابن اثيرباین نتیجه میرسیم، که کرمان در ماورای سمت جنوبی موجوده کابل بطرف شرق آن ولایت بعد ازسرزمینی که اکنون اقوام جاجی و منگل درآن ساکنند، واقع بوده و تمام وادی کرم و دامنه های جنوبی سپین غر را تا مجرای دریای سند در برمی گرفت.
مأسوف عليه مسمتر راورتی که غالبا این حدود را دیده بود،شرح مستوفانی درین باره نوشته وکرمان را که اکنون به فتحه اول و(ړ) مثقلة پشتو گفته می شود،تعیین موقع می کند،چون شرح مذکوردهيد بنظرآمد،درپایان این مبحث آورده شده:
سرزمینی که اقطاع تاج الدين ايلدزبشمارمیرفت عبارت است،ازدره هاووادیهائیکه بدوطرف آن کوهها ودریاهاست،که از جنوب سپین غر(کوه سپید) آغاز گردیده،وبسوی جنوب غرب تا ناحيت های جنوبی درۂ کومل به درازا می کشد،وبطرفي غرب تا سلسله کوهسارگردیزمیرسد،وشرقابه مجرای دریای سند (سند ساگر) متصل نمی گردد.حصه بزرگ این ناحیت از دریای کرمه آبیاری می شود، که ناحيت بالای آنرادره کرمه درپایان آنها درمحاذات آب سند بنون ومروت گویند.
دره کرمه چهل گروه طول دارد،وه ره شلوزآن (قرارضبط وقایع تیموری شنوزان) بطول هفت گروه از دامنه های سپین غرتاوادی دوارافتاده،رااقوام توری افغان با برخی ازاقوام جت درآن سکنی پذیرند،کرمان عبارت ازدرهای کوچکی است، که آبهای آن شلوزانودریای گرمه می افتد،ومن وجود شهری رادرین دره درنوشته های یکی ازمؤلفين ندیده ونیافته ام.
دره بزرگ دیگراین ناحیه ایریاب( اير يوب، قرارنوشته حیات افغانی) است،که درطول دوازده کروه،بسوی جنوب غربی ازسپين درجدا می شود،وکوهسارآن دارای میوه های خوبی است.ونهری درشرق بغزن که قصبه مرکزی جاجی است، بیرون ازین دره جاری است، که باب کرم می افتد.دره دیگرکه پيوارنامدارد،نیز دارای دریایی است،که دراقاصی
(۱) الکامل، ج۱۲، ۸۶
تعلیقات کرمان (۳۵۷)
جنوب بديگرآبها متحد می گردد،وقرای معروف این وادی اکنون عبارت است ازاستيا، پیوار،بلوت،زومشت،سید،اوجی خیل بلند خیل،ایریاب،بغزن،وغيره.
آبهای دره های دیگرکه بجنوب کرمه واقع است،مانند خوست، دور،میدان، وبکرخیل نیز به دریای كرمه منتهی گرديده،و درآن آب می افتد (۱)
بدین تفصیل گویا نام تاریخی این دره ها و ناحیت های جنوبی چین غر(کرمان) بوده و اکنون دريك دره کوچك ترمحصور گردیده،رمد تاریخی خود را از دست داده است، وشاید درآن اوقات تمام این وادیهای سرسبزبه (کرمان) مربوط بوده است، که شمالأ به سلسله جبال سپین غروتيراه،وغربابه وادیهای گردیزوغزنه وشرقأ بکنارآب سده،وجنوبأ به کوه سلیمان (کسی غر)محدود باشد.
اما سوران که درالکامل ابن اثیرذکررفته،چنان بنظرمی آید،که سرزمینی بوده، بنام قوم سورانی،ودرقرب وجوارهمین کرمان واقع بود،زیرااکنون نیزقومی بنام سورانی درهمین ناحيت سکنی دارد،که بقرارشرح کتب انساب ازنسل کرلان (کرران) معروف است،وسورانی ولد شاه فريد شتيك مورث اعلای این طایفه شمرده می شود، که ازدریای کرم تا مناطق شمالی تهل،تمام اراضی به همین سورانی ها تعلق داشته،وخوازی که طايفه يي ازین سورانی است، درجنوب کرم تا تپه داؤد شاه ومنداخیل و آمندی سکنی گرفته اند،وجاهای معروف مناطق سورانی عبارت است ازتپه منداخيل،تپه کهوتی،تپه ولادین،تپه دلاخيل.که همه این طوایف را بنوچي( يعني سكنه بنون) گویند (۲).
اکنون که شرح سوران وکرمان في الجمله معلوم گشت،اقوال ذيل ابن اثیررا هم میتوان ازروی آن خوبترتطبيق کرد،وی گويد:مدينة كرمان وهي مدينة بين غزنة والهند وسکاتها قوم يقال لهم ابغان (افغان) وليست هذه بالولاية المعروفة بكرمان (۳)
درذکرغیاث الدین غوری گوید:وافاض العدل ومسارمن غزنه
(۱) ذیل ص ۴۹۸ ترجمة طبقات ناصری، ج۱ (۲) حیات افغاني. ص ۴۹۳ (۳) الکا مل . ج ۱۱، ص ۶۲
(۳۵۸) کتاب محرف تعلیقات
الی کرمان وشنوران فملكهاثم تعدي الي ماء السند فمنعه من العبور فرجع عنه، وقعد فرشابور(پشاور) فملكها ویليها من جبال الهند واعمال الا بغان (۱)
اگرچه درنسخه مطبوع ابن اثیر که در بسی ازموارد سقط ها وسیوهای طبع دارد،و درمصرچاپ شده و(شنوران ) برای قرشت است،ولی اصلأ همین شلوزان یا شلوزان موجوده است،که دربالا شرح داده شد. قراریکه ازمردم برمی دادی کرم معلومات شد سه دره معروف کنونی آن وادی قرار ذیلند:اول زيران، دوم شلوزان به فتحه اول وضمه دوم،سوم کرمان به فتحتين.