معاودت همایون میرزا به کابل

از کتاب: بالاحصار کابل و پیشآمدهای تاریخی

مقاومت کامران میرزا در قلعه کابل

میر برکه و مولانا عبدالباقی

صدر ایلچی های همایون در بالاحصار

آویزان کردن سرقراچه قرابخت از دروازه آهنین کابل

تقرر همایون میرزا در کابل

تلاش کامران میرزا از نقاط شرقی و جنوبی بطرف

کابل کامران و حاجی محمد و سازش باهمی علیه همایون


کامران میرزا که بار دیگر خویش را در قلعه مستحکم کابل میدید طبیعی در حالیکه از خوشی در پوست نمی گنجید بفکر ایستادگی و مقاومت بود و بیشتر یکی از امرای او قراجه قرابخت را به مقاومت تشویق میکرد. همایون بعد از اندراب بار اول میربرکه را بعنوان ایلچی به کابل نزد کامران میرزا فرستاد و دفعه دیگر مولانا عبدالقادر صدر را با ایلچی سابق یکجا کرده به بالاحصار گسیل نمود تا کامران را از راه نصیحت و اندرز رام کند. اساس پیشنهادات همایون میرزا این بود که کابل را برای خود میخواست و قندهار را برای کامران میرزا واگذار میشد و چون این تقسیم را کامران قبول نکرد طرح یک مزاوجت سیاسی را به برادر خود پیش کرد بدین ترتیب که اگر دختر خود را به جلال الدین اکبر پسر همایون بدهد کابل را هر دو برادر برای پسر و دختر خود واگذار شوند و خود ایشان متفقاً به عزم فتح هند برایند کامران میرزا آخر تمایل به قبول این پیشنهاد نشان میداد ولی قراجه قرابخت با اینکه میگفت (سر ما و کابل، کابل را با دادن سر هم که باشد خواهم گرفت) کامران میرزا را تحریک کرد و باز کار میان او و همایون به جنگ کشید خود همایون هنوز دور و در حوالی گلبهار بود که ناگهان یکی از ملازمان او عبدالصمد نام با جنگجویان از قبچاق رسیدند و رسیدن ایشان اسباب دلگرمی سپاه همایون شد و دسته های طرفین در اشترگرام سمت شمالی بهم کلاویز شدند و در اثنای جنگ قراجه قرابخت کشته شده و سر او را آورده در پای اسپ همایون افگندند و از طرف اخیرالذکر امر شد که سر شوریده او را به کابل برده از دروازه آهنین قلعه کابل آویزان کنند تا آنچه گفته بود (سر ما و کابل) مصداق پیدا کند.

خلاصه کامران میرزا شکست خورد و از راه کوتل باد پیچ بطرف لغمان گریخت و میرزا عسکری دستگیر شد روز فتح در باغ چاریکار بزم خوشی تشکیل داد و فردای آن روانه کابل شد و وارد ارگ بالاحصار گردید و سپس قرار موعود به ارته باغ که از باغ های قشنگ بالاحصار بود به گردش و تفریح برآمد.

همایون میرزا بار دیگر بر تسلط سه ماهه کامران میرزا بر کابل خاتمه داده و وارد بالاحصار شد علاقه و چرخ لوگر را به پسر خویش جلال الدین اکبر اختصاص داد. کامران میرزا بعد از شکست اشترگرام به حصص مشرقی کابل رفت و مدتی در مندراور و الیشنگ و الینگار و خلیل و مهمند و بنگش به گردش بود و انتظار حمله بر کابل را میکشید در این فرصت ارتباطی با حاجی محمد خان حکمران غزنی قایم کرد همایون در کابل میان غزنی و جلال آباد قرار گرفته و نمیدانست اولتر بکدام سمت حمله کند. بالاخره طرف جلال آباد برآمد. خان خانان بیرام خان که از قندهار متوجه کابل بود حاجی محمد خان را به بهانه ئی بکابل آورد در این فرصت کامران از راه جنوب خویش را به کابل نزدیک کرده و نزدیک بود شهر را از حکمران همایون میرزا یعنی خواجه جلال الدین محمود بگیرد ولی بیرام خان پیشتر وارد شهر شد و کامران میرزا بطرف لغمان رجعت کرد.

حاجی محمد خان حکمران سابق غزنی با اینکه با بیرام خان وارد شهر کابل شده بود سازش با کامران و بیم از همایون او را به فکر نقش جدیدی افگند و آن این بود که دفعتاً به دروازه آهنین قلعه بالاحصار حمله کند ولی خواجه جلال الدین حکمران شهر ممانعت نموده و در همین فرصت موکب همایون میرزا از جلال آباد به حدود سیاه سنگ رسید و خواجه محمد مجبور شد از راه للندر رهسپار غزنین شود. همایون پنجاه و پنج روز عقب کامران میرزا در لغمان بحرکت بود و حاجی محمد بالاخره تسلیم شد و بهار سال آینده از راه کوتل بادپیچ به کابل آمد.

بیرام خان را برای انتظام امور قندهار فرستاد و خواجه غازی را از کابل بعنوان رسالت با تحف و هدایا نزد والی عراق اعزام نمود و ولایات غزنین، گردیز، بنگش و لوگر را به میرزا هندال داد.