عبدالله بن عبدالمطلب
اصحاب قصص و تواریخ چنین روایت کنند:که عبدالمطلب بخواب دید که برو،چاه زمزم را عمارت کن،و در آن وقت چاه زمزم خراب گشته بود چون عمارت آغاز شد،باو قریش منازعت کردند،نزدکاهلی رفتند بشام در راه تشنگی بر ایشان غالب شد،حق تعالی از زیر پای پسر(۲)عبدالمطلب چشمه ظاهر گردانید،تا همه آب بخوردند و آن منازعت ازمیان ایشان رفع شد و عمارت زمزم او را مسلم داشتند،و درآن وقت عبدالمطلب را یک پسر بیش نبود،الحرث بن عبدالمطلب.با خود نذر کرد،اگر خدای او را ده پسر دهد،یکی را قربان کند،حق تعالی او را ده پسر داد،اسامی این بود که در قلم آمد:حرث،وضرار،ومقوم،وعبدمناف،وابوطالب،وحمزه،وعباس،وعبدالعزی،وابولهب،وعبدالله پدر مصطفی علیه السلام و التحیه(۳)با پسران قصۀ نذر در میان نهاد،و همه تسلیم شدند،در کعبه آمد،پیش هبل قرعه انداخت،بر عبدالله آمد،و او کهتر از همه بود،خواست تا قربانش کند،
______________________________________________________________________
(۱)کذا.عیناْ از متن کتاب نوشته شد،ولی ظاهراً غلطست،زیر احسان بن ثابت معاصر حضرت پیغمبر است،پس دور از عقلست که نواسۀ وی معاصر جد حضرت پیامبر باشد،اما راجع به کسیکه خبر بودن عبدالمطلب را در بین بنی نجار،بمکه رسانید،طبری والکامل گوید:ثم ان رجلا من بنی الحارث بن عبدمناه مربیثرب.(۲)اصل بسر:
(۳)نامهای اعمام رسول(ص)عینا از متن کتاب نوشته شد،این نامها را برخی از مورخان نیاورده اند،طبری والکامل از شرح آن ساکتند،میرخوند(حارث،ابولهب(ابوعتبه)عبدد مقوم :ضرار،زبیر،ابوطالب،عبدالله،حمزه،عباس)آورده.لطف الله احمد در حیات فخرکاینات چنین شمرده است:(حارث،ابولهب،عبدالکعبه،مقوم،ضرار،زبیر،اوطالب،عبدالله،حمزه،عباس)
انبیاء طبقه(۱) (۵۶)
______________________________________________________________________
قریش غوغا کردند،که نگذاریم که نباید سنت شود،بنزد یک عرافه (۱)حجاز رفت،عرافه گفت: قرعه انداز برشتر پسر و در می افزای،تا انجا که قرار گیرد تا بصد شتر رسید،قرعه برشتر آمد، همه را قربان کرد،ودست پسر(۲)بگرفت. و به جهت پسر خود عبدالله دختر وهب بن عبد مناف بخواست آمنه نام ، و او مادر مصطفی صلی الله علیه و سلم بود. چون مصطفی علیه السلام از صلب پدر،به رحم مادر خود آمد،در شکم بود که عبدالله نقل کرد،و چون چند ساله شد عبدالمطلب وفات یافت،مصطفی علیه السلام یتیم بی پدر و بی مادر بماند،والله غالب علی امره.