در بیان آمدن امیران سندهـ
در بیان آمدن امیران سندهـ
با عساکر بارادۀ مقابله، و مصالحۀ اولیای دولت، واقعۀ ده مدیجی (۱) و مصالحه نمودن شاه
مصلح قلم خیر رقم، که فقرات نویس خیر الامور است، در صلاحیت این مدعا، چنین بیان می نماید که : هر گاه در سنه یکهزار و دو صد و چهل و نه [۱۲۴۹] هجری مطابق ماه صفر، اولیای دولت، بهزیمت لشکر امیران خیر پور پرداخته، هم آغوش شاهد فتح و نصرت گردیده امیران حیدر آیاد از دریافت این باد مخالف هزیمت امیران خیر پور، چون گرد باد، از خشم و عناد برخاستند،و جمع اوری قشونات ایلات الوسات اولیای دولت، از حیدر آباد، چون باد سریح السیر، روانه معۀ و بقطع منازل منزل انداز لار کانه. امیران خیر پور [هم] معۀ حشم چشم زخم رفته بامیران حیدر آباد ملحق شدند.
درین اثنا انواع انواع اخبارات مختلفه امیران ممدوح صورت
--------------------------------------------------------------------
(۱)ک: بدنجی [؟] که صحیح ان مطابق الفف ب: مدیجی است، در تعلقۀ نو شهر مربوط سکهر و شکارپور بر کنار نهر گار در ۲۰ میلی جنوب شکاپور و ۲۶ میلی لارکانه واقع است [-گزیتیر سند ۵۰۵].
اشتهار گرفته. اولیای دولت، هرگز اخبارات مختلفه، در گوش سماعت نیاورده، بتوکل علی الله بجمعیت چهار هزار لشکر سوار و پیاده و هشت عرابه توپ، از باغ شاهزاده نقل فرموده، در باغ شاهی متصل شهر شکارپور طرف جنوب منزل انداز گردید. امیران مذکور از لار کانه برامده، و کنار دریا گرفته، اهسته آهسته بقطع مسافت، وارد موضع مدیجی و لوازم (۱)منازل کشتی ها از راه دریا بهمراه خود داشتند، بخیال اینکه : مبادا به مقتضای کم من فئه قلیلة غلبت قئة کثیرة باذن الله-(۲) صورت مقدمۀ مجادله از آئینه فتح، منعکس رخنمائی (۳) کرده، پس لوازم (۴) کشتی هاف بوقت کار فرار بکار خواهد آمدف و از طوفان هزیمت نجات خواهیم یافت.
باین همه لحاظها، امیران موصوف باز ابواب رسل و رسایل به پیشگاه اولیای دولت مفتوح ساختند و خد ام کرام ذوالاحترام مطلع انوار اولئک المقربون – (۵) مظهر آثار لاخوف علیهم و لا یحزنون –(۶) جناب عرفان مآب پیر میان نظام الدین صاحب و پیر میان فدای محی الدین صاحب سرهندی(۷)را بطریق رسالت بحضور امنای دولت مامور نمودند.
--------------------------------------------------------------
(۱)الف:نواره[؟] (۲)قرآن البقره ۲۴۹ج ۳
(۳)الف: رخنمای گردد. (۴) الف: نواره [؟]
(۵)قرآن الواقعه ۱۱ج ۲۷. (۶)قرآن البقره ۳۹ج۱
(۷)ر ک : تعلیق نمبر ۱۷.
پیر صاحبان ممدوح، بعد از استیلام، از کنز العرفان هدایت و خزانة العلوم ارشاد فیض مهاد (۱) مصالحه با اولیای دولت تلیقن و بیان نمودند. سرکار اشرف ساعتی در مراقبۀ فکر [فرورفته، آخر از توجه ظاهر و باطن پیر صاحبان ممدوح سر از مراقبۀ فکر] و عاقبت اندیشی بر آورده روی ارادت (۲) از کلام مفخر نظام پیر صاحبان ممدوح برنتافته گردن ارادت و انقیاد در دایرۀ صلاحیت نهاده، جویای معشوقۀ مدعای ما فی الضمیر خود گردیده، عالیجاهان محمد شریف خان ضبط بیگی و قاضی محمد حسن (۳) را به اتفاق جناب پیر صاحبان مذکور، طرف امیران موصوف مامور نموده. در حین ملاقات اولا امیران بغرور حشم، قانون خشم ساز کرده، از روی حکمت عملی، چند نغمات موافق و مخالف، از چنگ زبان بعالیجاهان مذکور در نوا اوردند.
بعد این همه نغمه طرازی در مقام سلوک امدند. و عالیجاه بهادرخان کهو کرامیر کبیر خود را به پیشگاه اولیای دولت روانه نمودند، که عالیجاه مذکور بوساطت سردار سمندر خان که باهم دم موافقت و یکوجودی (۴) میزدندف و از خوان الفت مایده اتحاد میخوردندف مشرف استیلام اولیای دولت
------------------------------------------------------------------------
(۱)الف:فیض ایجاد.
(۲)الف: روی آرائی ؟
(۳)رک : تعلیق ۲۷
(۴)الف: یگان وجودی .
گردیده و بتدابیر عاقلانه و تجویزات فرزانهف برضا جوئی سرکار اشرف پرداختند. و مبلغ چهار لک نقد، عوض اخراجات و پانصد (۱) نفر شتران بجهت بار برداری در سرکار اشرف دادنی کردند. و یک لک روپیه عوض ناف مالی (۲) بخوانین و امرای اولیای دولت خدمت کردند، و هم انجام (۳) نمودند: که عالیجاه بهادر خان معۀ یکصد سواره تا به قندهار حاضر رکاب نصرت مآب اولیای دولت خواهد بود.
هر گاه بموجب اشارۀ باغبان قضا و قدر، گلزار دولت سلطنت خراسان از تند باد خزان بی اعتدالی و ستم ، و سر به زرد روئی کشیده، انواع انواع گلهای فتنه و فساد در خراسان سلطنت متبسم شدند امیران سندهـخ بمقتضای- بی مدعی فضل خدای- دانسته] دست تصرف در ملکهای متعلقۀ شکارپور دراز نمودند. و بد کاران و دزدان را حرکت دادند، که تا دهن درازۀ شکارپور بتاخت و تاراج غربای رعایای شکارپور می پرداختند. تا اینکه اکثر ملکهای متعلقه شکارپور دراز نمودند. و بد کاران و دزدان را حرکت دادندف که تا دهن دروازۀ شکارپور بتاخت و تاراج غربای رعایای شکارپور می پرداختند. تا اینکه اکثر ملکهای متعلقه ، در احاطه تصرف خود آوردند. فقط چهار دیوار قلعۀ شکارپور گذاشته بودندف دران هم چشم طمع داشتند، که کی بدست خواهیم آورد؟(۲) تا آخر رفته رفته ملک شکارپور را به بهانۀ خالصه سنگهـ در تحت تصرف خود آوردند.
بعد تصرف شکارپورف هیچ تمثال خوبی و بهبودگی در مرات مراد خود ندیدند، بلکه در هر سال بیک بلا مبتلا می شدند. تا از طفیل شکارپور ملک سندهـ را هم بر باد دادند.
از انجا که – احرص شوم والحریص محروم – (۳) چون امیران سندهـ هر قدر که هوای زیاده طلبی میکردندف روز بروز تیرگی بر برکتی در دولتخانۀ انها راه می یافتف تا بحدیکه
------------------------------------------------------------------------------
(۱)الف:می چینند.
(۲)الفک خواهیم نمود.
(۳)یعنی آزشوم و آزمند محروم است، مقوله عربی است.
دانۀ اسپان اصطبل خاص، از انبار خانه پیدا نمیشد، تا نصف شب توبره های اسپان، بر دکان های بازار میگردیدند(۱).
--------------------------------------------------------------------
(۱)خود شاه شجاع در واقعات [ص ۸۴] درین باره می نویسد:
"بندگان ما بساعت نوروز فیروز که واقع ۱۴ رمضان سنه ۱۲۴۹ هجریه بود، بجانب لارکانه حرکت فرموده، بیک منزلی رونق افروز شدند. میر نور محمد خان و میر محمد نصیر خان ولدان نظام الملک مرحوم که به بندگان ما د رحین حیات پدر نهایت اخلاص و محبت داشتندف اگر چه در ابتدا خود را از طریق صواب پدر ظاهرا بدر کردند اما حرف ملامتی بر ایشان نیست، چرا که بقرابت و عزیز داری حق بجانب ایشان بود، که زیاده ازین نمک پاش جراحت خیر پوریان می شدندف مگر باز در مال کار اندیشیده بوصایای پدر عمل نموده، پای از دایرۀ ادب بیرون ننهادند...."